فصل: پیرامون کفّاره؛ و مواردی که کفّاره را از ذمّه و عهدهی انسان [پس از وجوب آن]، ساقط میگرداند.
در چند صورت، کفّاره [ای که به وسیلهی یکی از موارد پیشین، واجب گردیده است]، ساقط میگردد:
* پیش آمدن حیض و قاعدگی [برای زن،] در همان روزی که روزهاش را فاسد گردانیده و کفّاره بر وی واجب شده است.
* یا پیش آمدن نفاس و زایمان [برای زن،] در همان روزی که روزهاش را فاسد گردانیده و کفّاره بر وی واجب شده است.
* یا پیش آمدن بیماری و مرضی که مباح کنندهی خوردن است [برای زن و مرد،] در همان روزی که روزهاش را فاسد گردانیده و کفاره بر وی واجب گردیده است.
و - بنا به ظاهر روایت - اگر به کسی پرداخت کفاره [به خاطر انجام یکی از موارد فاسد کنندهی روزه و واجب کنندهی کفّاره،] واجب گردید؛ سپس [در همان روز] از روی ناچاری و ناخواسته و از روی اِجبار و فشار به مسافرت برده شد، در آن صورت، کفّاره از وی، ساقط نمیگردد.
و «کفّاره» عبارت است از:
آزاد گردانیدن یک نفر برده؛ اگر چه مسلمان نیز نباشد. و اگر چنانچه توان آزاد گردانیدن برده را نداشت، در آن صورت به عوض آن، دو ماه را پشت سر هم و پیاپی روزه بگیرد، به طوری که در میان این دو ماه، روز عید و روزهای تشریق [و روزهی رمضان و روزهایی که روزه گرفتن در آنها منع گردیده است] نباشد.
و اگر چنانچه توان روزه گرفتن را نیز نداشت، در آن صورت برای شصت نفر انسان مستمند، تهیهی غذا ببیند؛ این طور که برای آنها، دو ناهار و شام سیر کننده، یا دو ناهار، یا دو شام، یا یک شام و یک سحری بدهد. [یعنی برای هر مسکین و مستمند، دو نوبت - وعدهی - کامل از غذا بدهد؛ خواه این دو نوبت، دو ناهار و شام باشد، یا دو ناهار، یا دو شام و یا یک شام و یک سحری. و سیر کردن دو نوبت کامل از غذا، باید از غذاهای معمولی و متوسطی باشد که فرد به خانوادهی خویش میدهد. و واجب است که در میان مساکین و مستمندان، کسانی نباشند که نفقه و تأمین هزینهها و مخارج زندگی آنان بر عهدهی کفّاره دهنده، لازم و ضروری است؛ همچون پدر، مادر، فرزندان و همسر.]
و یا [اگر میخواست، میتواند] به هر مسکین و مستمند، نصف صاع از گندم یا آرد [معمولی] یا آرد نرم آن، یا قیمت نیم صاع از گندم یا آرد آن و یا یک صاع از خرما یا یک صاع از جو، یا قیمت یک صاع از جو یا خرما را بپردازد. [صاع: معادل سه کیلو و شصت گرم است.]
و پرداخت یک کفّاره به جای همبستریها و خوردنهای متعدّدی که در چندین روز [از روزهای رمضان] اتفاق افتاده، و در فاصلهی این روزها، کفّارهای نیز پرداخت نشده، کفایت میکند [و لازم نیست که در مقابل هر یک از همبستریها و خوردنها، به طور جداگانه، کفارهای پرداخت گردد؛] اگر چه این چند روز - بنا به قول صحیح - از دو رمضان نیز باشد.
و اگر در وسط این روزها، کفّارهای را پرداخت کرد، در آن صورت - بنا به ظاهر روایت - پرداخت یک کفاره، کفایت نمیکند؛ [یعنی اگر با همسرش از روی عمد در رمضان جماع کرد؛ سپس کفّارهی آن را پرداخت؛ آنگاه دوباره با همسرش نزدیکی و آمیزش نمود، در آن صورت کفّارهی پیشین کفایت نمیکند، بلکه باید کفّارهای دیگر برای آن بپردازد؛ ولی اگر چند روز با همسرش جماع کرد - بیآن که برای هر روز از آن، کفّاره بپردازد - در آن صورت پرداخت یک کفّاره برای همهی آنها کفایت میکند.
ناگفته نماند که حکمت وجوب کفاره از یک طرف، پیشگیری از بازیچه قرار گرفتن احکام شریعت و هتک حرمت آن است؛ و از طرف دیگر، نفس انسان را به خاطر نافرمانی خداوند، تنبیه و پاکیزه میگرداند و به همین خاطر، لازم است که کفّاره به همان صورتی که در احکام فقهی بیان گردیده، عملی شود تا در زدودن آثار گناه و نافرمانی خداوند، نقش خود را بتواند به خوبی انجام بدهد.
و دلیل وجوب کفّاره این حدیث است: ابوهریرهس گوید:
«بَيْنَمٰا نَحْنُ جُلُوْسٌ عِنْدَ النَّبِيّ ج اِذْ جٰاءَهُ رَجُلٌ فَقٰالَ: يٰا رَسُوْلَ اللهِ! هَلَکْتُ. قٰالَ: مٰا لَکَ؟ قٰالَ: وَقَعْتُ عَليٰ اِمْرَأَتِيْ وَاَنَا صٰائِمٌ. فَقٰالَ رَسُوْلُ اللهِ ج: هَلْ تَجِدُ رَقَبَةً تُعْتِقُهٰا؟ قٰالَ: لٰا. قٰالَ: فَهَلْ تَسْتَطِيْعُ اَنْ تَصُوْمَ شَهْرِيْنِ مُتَتٰابِعَيْنِ؟ قٰالَ: لٰا. قٰالَ: فَهَلْ تَجِدُ اِطْعٰامَ سِتِّيْنَ مِسْکِيْناً؟ قٰالَ: لٰا. قٰالَ: فَمَکَثَ النَّبِيُّ ج فَبَيْنٰا نَحْنُ عَليٰ ذٰلِكَ، اَتَي النَّبِيَّ ج بِعِرْقٍ فِيْهٰا تَمْرٌ - وَالْعِرْقُ: الْمِکْتَلُ - قٰالَ: اَيْنَ السّٰائِلُ؟ فَقٰالَ: اَنَا. قٰالَ خُذْ هٰذٰا فَتَصَدَّقْ بِهِ. فَقٰالَ الرَّجُلُ: عَليٰ اَفْقَرٍ مِنِّيْ يٰا رَسُوْلَ اللهِ؟ فَوَاللهِ مٰا بَيْنَ لٰابِتَيْهٰا - يُرِيْدُ الْحَرَّتَيْنِ - اَهْلُ بَيْتٍ اَفْقَرَ مِنْ اَهْلِ بَيْتِيَ. فَضَحِكَ النَّبِيُّ ج حَتّٰي بَدَتْ اَنْيٰابُهُ. ثُمَّ قٰالَ: اَطْعِمْهُ اَهْلَكَ» (بخاری، مسلم، ابوداود، ترمذی و ابن ماجه)؛
«در حالی که نزد پیامبر ج نشسته بودیم، مردی آمد و گفت: ای رسول خدا ج! هلاک شدم. پیامبر ج فرمود: چی شده؟ گفت: در حال روزه با همسرم آمیزش کردم. پیامبر ج فرمود: آیا میتوانی بردهای را آزاد کنی؟ گفت: خیر. فرمود: آیا میتوانی دو ماه پشت سر هم روزه بگیری؟ گفت: نه. فرمود: آیا میتوانی شصت نفر مستمند را طعام بدهی؟ گفت: نه. ابوهریرهس گوید: پیامبر اندکی درنگ کرد؛ آنگاه سبد بزرگی از خرما را برای پیامبر ج آوردند. فرمود: سؤالکننده کجاست؟ آن مرد گفت: من هستم. پیامبر ج فرمود: این را بگیر و آن را به عنوان کفّارهی روزهی خویش صدقه بده. آن مرد گفت: به فقیرتر از خودم بدهم ای رسول خدا؟ به خدا سوگند! در تمام مدینهی منوره، خانوادهای فقیرتر از خانوادهی من وجود ندارد. پیامبر ج خندید به گونهای که دندانهای نیشش نمایان شد؛ سپس فرمود: با آن، خانوادهات را طعام بده».]