باب: [نماز جماعت و] امامت و پیشنمازی
امامت و پیشنمازی، از اذان برتر و بهتر است؛ [زیرا امامت و پیشنمازی، کار پیامبر گرامی اسلام ج و خلفای راشدین بود؛ و بهتر و برتر همان است که خود مؤذن، همان امام و پیشنماز باشد.]
و نماز جماعت، برای مردان آزاد، که عذری ندارند، سنّتی است [که مورد تأکید قرار گرفته و برای آن، پاداش و ثوابی بزرگ و سترگ، بیان شده است.
و به تعبیری دیگر، جماعت نمازهای پنج گانه، برای مردان آزاد که عذری ندارند، سنّتهای عینی مؤکّده است که در قوّت خود، شبیه واجب میباشد و تخلّف ورزیدن از نماز جماعت جواز ندارد، مگر با عذری شرعی. و هر کس عذری نداشته باشد و به ترک نماز جماعت، عادت داشته باشد، پس به راستی که گنهکار و فاسق میباشد.
و دلیلی شرعی نماز جماعت و مطلوب بودن آن، قرآن و سنّت نبوی و اجماع امّت اسلامی است.
خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَٱرۡكَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ٤٣﴾[البقرة: ۴۳] «و با نمازگزاران (به صورت جماعت) نماز بخوانید».
و ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «صَلٰاةُ الْجَمٰاعَةِ تَفْضُلُ صَلٰاةَ الْفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِيْنَ دَرَجَةً» (بخاری و مسلم)؛ «نماز جماعت، بیست و هفت درجه بر نماز انفرادی برتری دارد».
و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود:
«صَلٰاةُ الرَّجُلِ فِي الْجَمٰاعَةِ تَضْعُفُ عَليٰ صَلٰاتِهِ فِيْ بَيْتِهِ وَفِيْ سُوْقِهِ خَمْساً وَّعِشْرِيْنَ ضِعْفاً؛ وَذٰلِكَ اَنَّهُ اِذٰا تَوَضَّأَ فَاَحْسَنَ الْوُضُوْءَ، ثُمَّ خَرَجَ اِلَي الْمَسْجِدِ لٰايَخْرُجُهُ اِلَّا الصَّلٰاةُ، لَمْ يَخْطُ خُطْوَةً اِلّٰا رُفِعَتْ لَهُ بِهٰا دَرَجَةٌ وَحُطَّ عَنْهُ بِهٰا خَطِيْئَةٌ. فَاِذٰا صَلّٰي لَمْ تَزَلِ الْمَلٰائِکَةُ تُصَلِّيْ عَلَيْهِ مٰادٰامَ فِيْ مُصَلّٰاهُ؛ اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ، اَللّٰهُمَّ ارْحَمْهُ؛ وَلٰايَزٰالُ اَحَدُ کُمْ فِيْ صَلٰاةٍ مَا انْتَظَرَ الصَّلٰاةَ» (بخاری و مسلم).
«نماز جماعت، بیست و پنچ برابر نمازی که در خانه و بازار خوانده میشود، ثواب و پاداش دارد؛ بدان جهت که وقتی شخصی، به خوبی وضو میگیرد و تنها برای خواندن نماز به مسجد میرود، با هر قدمی که برمیدارد، درجهای بالا میرود و گناهی از او بخشوده میشود».
پس هنگامی که نماز خواند تا زمانی که د رمحل نمازش است، ملائکه بر او درود میفرستند و میگویند: بار خدایا! بر او صلوات بفرست؛ خداوندا! به او رحم کن. و تا زمانی که هر کدام از شما در انتظار نماز باشد، گویا در نماز است».
و ابوهریرهس گوید: رسول خدا ج فرمود:
«وَ الَّذِيْ نَفْسِيْ بِيَدِهِ، لَقَدْ هَمَمْتُ اَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَيُحْطَبُ ثُمَّ آمُرُ بِالصَّلٰاةِ فَيُؤَذِّنُ لَهٰا، ثُمَّ آمُرُ رَجُلاً فَيَؤُمُّ النّٰاسَ ثُمَّ اُخٰالِفُ اِليٰ رِجٰالٍ فَاُحَرِّقُ عَلَيْهِمْ بُيُوْتَهُمْ» (بخاری).
«سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، قصد کردم که فرمان دهم تا هیزم جمع کنند؛ سپس به گفتن اذان و اقامهی نماز فرمان دهم؛ آنگاه مردی را مأمور کنم تا برای مردمان امامت کند؛ سپس به سوی مردانی بروم که در نماز جماعت حاضر نشدهاند و خانههایشان را بر آنها بسوزام».]
[شرطهای صحّت امامت، برای مردانی که از عذرها، سالم و تندرست باشند:]
شرطهای صحّت و درستی امامت و پیشنمازی برای مردانی که از عذرها، سالم و تندرست هستند، شش چیز است که عبارتند از:
* مسلمان بودن. [پس امامت و پیشنمازی کافر، به هیچ وجه درست نیست؛ زیرا در حال کفر، نماز خواندن و پیشنمازی دادن صحیح نیست؛ بدان جهت که نماز، عبادت و تقرّب به خدا است، و کافر، اهل آن نیست.]
* به حدّ بلوغ رسیدن؛ [زیرا که نماز کودک، نفل به شمار میآید، و پیامبر ج نیز فرموده است: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلٰاثٍ: عَنِ النّٰائِمِ حَتّٰي يَسْتَيْقِظَ، وَعَنِ الصَّبِيِّ حَتّٰي يَحْتَلِمَ، وَعَنِ الْمَجْنُوْنِ حَتّٰي يَعْقِلَ» (ابوداود و ترمذی)؛ «از سه کس، قلم تکلیف برداشته شده است: کسی که به خواب رفته است تا این که بیدار گردد؛ و از کودک تا این که به سنّ بلوغ برسد؛ و از دیوانه تا عاقل گردد و عقلش برگردد.»]
* عاقل بودن؛ [زیرا بنا به حدیث بالا، دیوانه مکلّف نیست و نماز بر وی واجب نمیگردد.]
* مرد بودن؛ [پس امامت زنان برای مردان، صحیح نیست.]
* پیشنماز، بر قرائتی که برای صحّت و درستی نماز، لازم و ضروری است، قادر و توانا باشد؛ [از این رو، امامت و پیشنمازی فرد عامی و بیسوادی که قادر بر قرائت نیست، برای نمازگزاری که خود به قرائت آشنا است، درست و روا نیست.]
* پیشنماز، از عذرها، سالم و تندرست باشد؛ عذرهایی همانند: بیماری اپیستاکسی [خونریزی دائم بینی؛ و خروج بیاختیار پیشاب (سلسل البول)؛ وخروج بیاختیار باد شکم از وی (اِنفلات الريح)؛ و امام و پیشنماز، باید زبانش برای نطق و تلفّظ حروف بر وجه صحیح آن، درست باشد و زبانی اَلکن نداشته باشد، به گونهای که حروف را بر وجه صحیح آن، بتواند نطق و تلفظ نماید؛ از این رو، امامت و پیشنمازی] شخصی که حرف «فاء» را به تکرار میخواند؛ و شخصی که حرف «تاء» را به تکرار میخواند؛ [یعنی مِن مِن میکند و نمیتواند فاء و تاء را به صورت درست، تلفظ نماید؛] و فردی که «لام» و «سین» را به «ثاء» و حرف «راء» را به «غین» تبدیل میکند، [امامت چنین فردی برای کسی که بر نطق کردن به حروف بر وجه صحیح آن قادر و توانا است، صحیح نیست.]
و همچنین امام و پیشنماز، نباید فاقد شرطی از شرطهای نماز، همچون طهارت و پاکی [از بیوضویی و جنابت، و پاکی بدن، جامه و مکان نماز] و پوشیدن عورت باشد.
[شرطهای صحّت و درستی اقتدا کردن به امام:]
و شرطهای صحّت و درستی اقتدا کردن به امام، چهارده چیز است که عبارتند از:
* مقتدی، به هنگام گفتن تکبیر تحریمهی خویش، نیت متابعت و پیروی از حرکات و سکنات پیشنماز را بکند؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِنَّمٰا جُعِلَ الْاِمٰامُ لِيُؤْتَمَّ بِهِ؛ فَاِذٰا کَبَّرَ فَکَبَّرُوْا وَاِذٰا رَکَعَ فَارْکَعُوْا وَاِذٰا رَفَعَ فَارْفَعُوْا، وَاِذٰا قٰالَ: سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، فَقُوْلُوْا: رَبَّنٰا وَلَكَ الْحَمْدُ؛ وَاِذٰا سَجَدَ فَاسْجُدُوْا» (بخاری و مسلم)؛ «امام، برای این است که از او پیروی شود؛ هرگاه امام تکبیر گفت، شما هم تکبیر بگویید؛ وقتی که به رکوع رفت، شما هم به رکوع بروید و زمانی که از رکوع بلند شد، شما هم بلند شوید؛ و هنگامی که «سمع الله لمن حمده» را گفت، شما هم بگویید: «ربّنا ولك الحمد»؛ و همین که به سجده رفت، شما هم به سجده بروید».]
* و برای صحّت اقتدای زنان به پیشنمازِ مرد، شرط است که وی، نیت امامت و پیشنمازی زنان را بکند.
* و این که امام و پیشنماز، [حداقل] به اندازهی پاشنهی پای خویش، از مقتدی جلوتر باشد.
* امام در مرتبهی پایینتر از مقتدی، قرار نداشته باشد؛ [پس اگر چنانچه امام، نماز نفل میگزارد و مقتدی، نماز فرض؛ در آن صورت اقتدا درست نیست؛ ولی اگر چنانچه امام، نماز فرض میخواند و مقتدی نماز نفل؛ در آن صورت، اقتدا صحیح است.]
* امام، نماز فرضی را غیر از فرض مقتدی نخواند؛ [یعنی اقتدا در صورتی جایز است که امام و مقتدی، هر دو نمازِ فرضِ وقت واحدی را بگزارند؛ پس اگر - به عنوان مثال: - یکی از آنها، نماز ظهر را میخواند و دیگری نماز عصر را؛ یا یکی از آن دو، نماز ظهر امروز را میگزارد و دیگری نماز ظهر دیروز را، در آن صورت اقتدا صحیح نیست.]
* اگر چنانچه امام و پیشنماز، مقیم بود و پس از سپری شدن وقت نماز در نماز چهار رکعتی، برای مسافر امامت داد [و نماز قضایی را به صورت جماعت خواند،] در آن صورت اقتدا صحیح نیست.
* و پیشنماز، مسبوق نباشد. (مسبوق: کسی است که دیر به نماز جماعت رسیده و یک یا دو رکعت نماز را از دست داده باشد)
* در میان امام و مقتدی، صفی از زنان، فاصله ایجاد نکرده باشد؛[یعنی در بین امام و مقتدیانِ مرد، صفی از زنان قرار نداشته باشد.]
* در میان امام و مقتدی، رودخانهای که در آن قایق عبور میکند، فاصله نباشد[و امام و مقتدی را از هم جدا نکند.]
* در میان امام و مقتدی، راهی وجود نداشته باشد که در آن، گاری [یا ماشین] عبور کند.
* در میان امام و مقتدی، دیوار [بزرگی] وجود نداشته باشد که به سبب آن، انتقالات امام بر مقتدی پوشیده و مخفی بماند؛ و اگر چنانچه انتقالات امام بر مقتدی - با شنیدن از امام یا دیدن وی - مشتبه و پوشیده نمیگردید، در آن صورت - بنا به قول صحیح - اقتدا درست است؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّ النَّبِيَّ ج کٰانَ يُصَلِّيْ فِيْ حُجْرَةِ عٰايِشَةَل، وَالنّٰاسُ فِي الْمَسْجِدِ يُصَلُّوْنَ بِصَلٰاتِهِ» (ابوداود و بیهقی)؛ «پیامبرج در حجرهی عایشهل نماز میخواند در حالی که مردم در مسجد با نماز ایشان نماز میخواندند».]
* اقتدا کردن کسی که پیاده است به امامی که سواره است درست نیست؛ و همچنین، اقتدا کردن کسی که بر حیوانی غیر از حیوان امامش، سوار است و با وجود این، بدان امام اقتدا کرده، درست نیست؛ [و اگر چنانچه بر حیوانی که امام سوار است، سوار بود، در آن صورت اقتدای وی صحیح است؛ زیرا در این صورت، مکان امام و مقتدی، یکی است.]
* و این که مقتدی، نسبت به اوضاع و احوال امام و پیشنماز خویش، دربارهی مواردی که به پندار وی، فاسدکنندهی نماز هستند، آگاهی و اطلاعی نداشته باشد؛ همانند: بیرون شدن خون [جاری]؛ یا استفراغ [به اندازهی پری دهان]؛ و این در حالی باشد که [مقتدی، یقین داشته باشد که] پس از پیش آمدن این موارد، امام، وضوی خویش را عود ننموده است. [ به هر حال، اگر چنانچه مقتدی، مشاهده کرد که از بدن امام، خون جاری شده است؛ یا وی به اندازهی پری دهان استفراغ کرده و پس از آن، وضو نگرفته و به نماز ایستاده است، در آن صورت اقتدای مقتدی بدو درست نیست؛ و اگر چنانچه نماز امام، به سببی از اسباب، فاسد گردید، نماز مقتدیها نیز فاسد میگردد؛ و در این صورت بر امام واجب است که نماز خویش را عود نموده و فساد نماز خویش را اعلان نماید تا مقتدیها نیز نمازهایشان را عود کنند.]
و اقتدا کردن شخص با وضو، به امامی که با تیمّم نماز میگزارد، صحیح است؛ و همچنین اقتدا کردن کسی که پاهای خویش را شسته است به امامی که بر موزههای خویش مسح نموده، صحیح است؛ و اقتدا کردن کسی که ایستاده نماز میگزارد به امامی که [به جهت عذر و مرض] نشسته نماز میگزارد صحیح است؛ و همچنین اقتدا کردن [فرد راست قامت] به امام کوژپشت نیز درست است.
و اقتدا نمودن کسی که با اشاره نماز میگزارد به امامی که مانند وی به اشاره نماز میخواند، صحیح است؛ [ولی اقتدا کردن کسی که رکوع و سجده میکند، به امامی که با اشاره نماز میگزارد، صحیح نیست؛]
و همچنین اقتدا کردن کسی که نماز نفل میخواند به امامی که نماز فرض میخواند، صحیح است، [ولی اقتدا کردن کسی که نماز فرض میگزارد به امامی که نماز نفل میخواند، صحیح نیست. و اقتدا کردن کسی که معذور نیست به امامی که معذور است، صحیح نیست. به عنوان مثال: کسی که به بیماری «سلسل البول» مبتلا است و نمیتواند ادرارش را کنترل کند، یا کسی که نمیتواند باد شکم خویش را کنترل نماید و به بیماری «انفلات الريح» دچار گردیده، و یا کسی که دچار زخمی شده که بهبود نمییابد؛ در این صورت، اقتدا کردن کسی که سالم و تندرست است به امامت این افراد که معذور هستند، صحیح نیست.
و اقتدا کردن زنی پاک و طاهر، به امامت زنی که به استحاضه دچار گردیده، درست نیست؛ و اقتدا نمودن کسی که به قرائت آیهای از آیات قرآن قادر و توانا است به امامی که اُمّی و بیسواد است و بر قرائت مفروضهی نماز خویش قادر نیست، صحیح نمیباشد. و اقتدا کردن کسی که لباس بر تن دارد، به امامی که عریان و برهنه است، نیز صحیح نمیباشد.]
و اگر چنانچه بطلان نماز امام وی، ظاهر و هویدا گشت، در آن صورت [بر امام لازم است که] نماز خویش را اعاده نماید؛ و بر وی لازم است که تا آنجا که ممکن است - بنا به قول مختار و برگزیده- فساد نماز خویش را اعلان نماید تا مقتدیها نیز نمازهایشان را اعاده نمایند؛ [زیرا روایت شده که: «اِنَّهُ ج صَلّيٰ بِهِمْ ثُمَّ جٰاءَ وَرَأْسُهُ يَقْطُرُ فَاَعٰادَ بِهِمْ» (ابوداود و سنن دارقطنی)؛ «پیامبر ج با مردم نماز خواند؛ سپس در حالی آمد که از سرشان آب میچکید، و نماز را دوباره برای مردم خواند».
و روایت شده است که علی بن ابی طالبس برای مردم امامت داد؛ سپس برایش واضح گشت که بدون وضو برای مردم امامت داده است؛ از این رو پس از وضو، نماز خویش را عود کرد و فساد نمازش را اعلان نمود تا مردم نیز نمازشان را عود نمایند. دارقطنی و مصنف عبدالرزاق.]