فقه احناف در پرتو آیات قرآن و احادیث

فهرست کتاب

باب: پیرامون مسح بر موزه‌ها

باب: پیرامون مسح بر موزه‌ها

[همه‌ی کسانی که به اجماعشان اعتماد می‌شود، بر جایز بودن مسح موزه‌ها در سفر و حَضَر اجماع کرده‌اند؛ خواه برای ضرورت باشد یا غیرضرورت؛ حتی برای زنی که همیشه در خانه است یا از پا افتاده‌ای که توانایی حرکت ندارد نیز جایز است.

و تنها خوارج و بعضی فرقه‌ها، مسح بر موزه را جایز نمی‌دانند و مخالفتشان ناقض اجماع نیست.

و دلایل مسح بر خفّین عبارتند از:

الف) رسول خدا ج برای رفع حاجت، بیرون رفت و مغیرة بن شعبهس با ظرفی پر از آب، به دنبال آن حضرت ج به راه افتاد؛ چون پیامبر ج رفع حاجت کرد، بر آن آب ریخت و وضو گرفت و بر موزه‌هایش مسح کرد. (ترمذی و بخاری)

ب) از علیس راجع به مسح خفّین سؤال شد؛ وی در پاسخ گفت: «جَعَلَ رَسُوْلُ اللهِ ج ثَلٰاثَةَ اَيّٰامٍ وَلَيٰالِيْهِنَّ لِلْمُسٰافِرِ وَيَوْماً وَّلَيْلَةً لِلْمُقِيْمِ» (مسلم) «رسول خدا ج مسح بر خفّین را برای مسافر، سه شبانه روز و برای مقیم، یک شبانه روز قرار داد».

ج) از علیس روایت شده است که فرمود: «لَوْ کٰانَ الدِّيْنُ بِالرَّأْيِ، لَکٰانَ مَسْحُ الْخُفَّيْنِ مِنْ اَسْفَلَ» (مشکوة المصابيح)؛ «اگر احکام دین به رأی و استدلال می‌بود، هر آیینه، مسح خفّین از کف پا انجام می‌گرفت نه از روی آن که به نسبت کف پا تمیزتر می‌ماند». این حدیث را ابوداود و دارمی نیز روایت کرده‌اند.

د) حسن بصری/ گوید: «هفتاد نفر از صحابه را دیدم که مسح بر خفّین را جایز می‌دانستند».

و ابوحنیفه/ گفته است: «مسح بر خفّین را جایز نمی‌دانستم تا این که راجع به آن دلیلی چون نور خورشید یافتم».

و کرخی/ گوید: «نسبت به کسی که مسح بر خفّین را جایز نمی‌داند، بیم آن دارم که کافر باشد». (نگا: فتح القدیر۱/۹۹ و تفتازانی ص ۲۴۵).

ه) مغیرةس از پدرش روایت کرده است که پدرش گفت: در سفری همراه با رسول خدا ج بودم؛ خواستم که جوراب‌های آن حضرت ج را درآورم که فرمود: «دَعْهُمٰا فَاِنِّيْ اَدْخَلْتُهُمٰا طٰاهِرَتَيْنِ فَمَسَحَ عَلَيْهِمٰا» (بخاری)؛ «آن‌ها را رها کن؛ چون پاهایم را شسته و بعد جوراب‌ها را پوشیده‌ام؛ سپس بر آن‌ها مسح کرد».]

مسح بر موزه‌ها در [طهارت و پاکی حاصل نمودن از] «حَدَث اصغر» [بی‌وضویی]، برای مردان و زنان صحیح است؛ اگر چه دو موزه، از چیزی ضخیم و کلفت غیر از پوست و چرم ساخته شده باشند [همانند: موزه‌هایی که از نمد بافته می‌شوند.] و فرقی نمی‌کند که در پایین آن دو موزه، چرم و پوست وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد. [و همچنین مسح بر موزه‌ها در سفر و غیرسفر، برای نیاز و غیرنیاز، حتّی برای زن خانه‌داری که پیوسته در خانه است و برای بیمار که زمین‌گیر شده و راه نمی‌رود، جایز است.]

[شرایط جواز مسح بر موزه‌ها:]

و برای جواز مسح بر موزه‌ها، مراعات هفت شرط، لازم می‌باشد که عبارتند از:

۱- پوشیدن موزه‌ها پس از شستن هر دو پا؛ و اگر چنان‌چه موزه‌ها را [پس از شستن هر دو پا و] پیش از تمام کردن وضو پوشید، مسح کردن بر آن‌ها جایز است؛ در صورتی که وضوی خویش را پیش از بی‌وضو شدن و پیش آمدن شکننده‌ای از شکننده‌های وضو، کامل نماید؛ [زیرا مغیرة بن شعبهس می‌گوید: آب وضو بر دست پیامبر ج می‌ریختم و چون وقت آن رسید که پاهایش را بشوید، خم شدم که موزه‌های ایشان را درآوردم. ایشان فرمودند: «دَعْهُمٰا فَاِنِّيْ اَدْخَلْتُهُمٰا وَهُمٰا طٰاهِرَتٰانِ» (بخاری و مسلم)؛ «آن‌ها را به حال خود واگذار؛ چون من آن‌ها را به پاکی پوشیده‌ام و وقتی که آن‌ها را پوشیدم، پاک بودند».

و نیز مغیرة بن شعبهس به پیامبر ج گفت: آیا بر موزه‌ها مسح کنم؟ پیامبر ج فرمود: «نَعَمْ؛ اِذٰا اَدْخَلْتَهُمٰا طٰاهِرَتَيْنِ» (مسند امام شافعی)؛ «آری؛ هرگاه آن‌ها را به پاکی بپوشی».]

۲- موزه‌ها چنان باشند که هر دو قوزک پا را بپوشانند. [به تعبیری دیگر، موزه‌ها باید محل شستن فرض پاها را بپوشاند؛ از این رو، اگر چنان‌چه کوتاهتر از محل فرض باشند، مسح جایز نیست؛ چون در این صورت، آن قسمت که پیدا است، فرض است شسته شود و آن قسمت که پوشیده است، واجب است مسح شود؛ و هیچ کس به جمع هر دو، یعنی مسح و شستن رأی نداده است؛ پس غلبه، با غسل و شستن است؛ چون آن، اصل می‌باشد.]

۳- بتوان با آن دو موزه به صورت پی‌درپی و پشت سر هم [به اندازه‌ی یک فرسخ یا بیشتر] راه رفت. [به تعبیری دیگر؛ پی‌درپی رفتن در آن‌ها امکان داشته باشد؛ یعنی موزه‌ها باید به قدری محکم و ضخیم باشند که بتوان با آن راه رفت؛ بدان مقدار که مسافر نیاز دارد و در وقت فرود آمدن و کوچ کردن؛ چون مسح، رخصتی است برای نیاز به پوشیدن آن، به گونه‌ای که بتوان بر آن راه رفت و رفت و آمد کرد.]

از این رو مسح بر موزه‌ای که [نتوان با آن، به صورت پی‌درپی راه رفت بدان جهت که از] شیشه یا چوب و یا آهن [و امثال آن‌ها] ساخته شده، جایز نیست.

۴- هر یک از دو موزه، از پارگی به اندازه‌ی سه انگشت از کوچکترین انگشتان پا، خالی باشند. [یعنی موزه‌ها باید صلاحیت و شایستگی مسح کردن را دارا باشند.]

۵- موزه‌ها، هر دو پا را محکم بگیرند بدون آن که با چیزی دیگر بسته شوند.

۶- موزه‌ها از رسیدن آب به هر دو پا جلوگیری نمایند. [به تعبیری دیگر، موزه‌ها به گونه‌ای باشند که مانع نفوذ آب باشند؛ پس اگر مانع نفوذ آب نباشند، بدان جهت که نازک و ضعیف هستند - همانند جوراب‌های امروزی -، مسح بر آن‌ها جایز نیست؛ چون غالباً «خفّين»: به آن‌هایی اطلاق می‌شود که مانع نفوذ آب باشند؛ و خُفّی که در نصوص آمده است، بر آن حمل می‌گردد.]

۷- این که قسمت جلوی هر پا، به اندازه‌ی سه انگشت از کوچکترین انگشتان دست، باقی مانده‌ی باشد؛ [زیرا که مقدار فرض در مسح، به اندازه‌ی سه انگشت از کوچکترین انگشتان دست بر بیرون قسمت جلوی هر پا می‌باشد؛] از این رو اگر چنان‌چه قسمت جلوی [هر کدام از دو] پایش موجود نبود، در آن صورت نمی‌تواند بر موزه‌ی خویش مسح نماید؛ اگر چه قسمت پاشنه‌ی پای وی موجود باشد؛ [زیرا در این صورت، مقدار فرض در مسح، وجود ندارد؛ چون که مقدار فرض در مسح، به اندازه‌ی سه انگشت از کوچکترین انگشتان دست بر بیرون قسمت جلوی هر پا می‌باشد.]

[مدّت مسح بر موزه‌ها:]

مُقیم [کسی که در سفر نیست، فقط] یک شبانه‌روز بر موزه‌ها مسح کند؛ [و پس از یک شبانه‌روز، به هنگام وضو، باید آن‌ها را دربیاورد و مجدداً اگر با شرایط پیشین، آن‌ها را پوشیده بود، باز همان مدت، می‌تواند بر آن‌ها مسح کند؛] و مسافر تا سه شبانه‌روز می‌تواند بر موزه‌ها مسح نماید؛ [زیرا ابوبکرس گوید: پیامبر ج فرموده است: «اَرْخُصُ لِلْمُسٰافِرِ ثَلٰاثَةَ اَيّٰامٍ وَلَيٰالِيْهِنَّ، وَلِلْمُقِيْمِ يَوْماً وَّلَيْلَةً؛ اِذٰا تَطَهَّرَ وَلَبِسَ خُفَّيْهِ اَنْ يَمْسَحَ عَلَيْهِمٰا» (صحیح ابن خزیمه و صحیح ابن حبان)؛ «پیامبر ج برای مسافر، سه شبانه‌روز و برای مقیم، یک شبانه‌روز رخصت و اجازه داده که اگر طهارت گرفت و خفّین را به پاکی پوشید، در وضوی بعدی، بر آن‌ها مسح کند به جای شستن پاها».

و صفوان بن عسّالس گوید: «کٰانَ رَسُوْلُ اللهِ ج يَأْمُرُنٰا اِذٰا کُنّٰا فِيْ سَفَرٍ اَنْ لّٰانَنْزِعَ خِفٰافَنٰا ثَلٰاثَةَ اَيّٰامٍ وَّلَيٰالِيْهِنَّ اِلّٰا فِيْ جَنٰابَةٍ وَّلٰکِنْ مِنْ بَوْلٍ اَوْ غٰائِطٍ اَوْ نَوْمٍ فَلٰا» (نسایی و ترمذی)؛ «وقتی که در سفر می‌بودیم، پیامبر ج به ما فرمان می‌داد که تا سه شبانه‌روز خفّین خود را درنیاوریم، مگر به خاطر غسل جنابت؛ ولیکن برای ادرار و مدفوع و خواب (یعنی برای تجدید وضو بعد از آن‌ها)، آن‌ها را از پای درنمی‌آوردیم».]

و مدّت مسح بر موزه‌ها، از وقتی شروع می‌شود که پس از پوشیدن موزه‌ها، حَدَث و بی‌وضویی رونما گردیده باشد [نه از وقتی که در آن، موزه‌ها را پوشیده است؛ زیرا مسح، خود عبادتی است دارای وقت معین؛ پس وقت آن، از زمان جواز آن، شروع می‌شود همانند نماز.]

و اگر چنان‌چه فرد مقیم، بر موزه‌ها مسح کرد؛ سپس پیش از تمام شدن مدت مسح [یک شبانه‌روز]، به مسافرت رفت، در آن صورت مدت مسح مسافر را تکمیل نماید؛ [یعی مدت سه شبانه‌روز را.]

و اگر چنان‌چه مسافر، پس از آن که بر موزه‌ها به مدت یک شبانه‌روز مسح نموده بود، مقیم گردید؛ در آن صورت موزه‌ها را از پای خویش بیرون آورد؛ [زیرا مدت مسح وی به پایان رسیده است.] و اگر مسافر، مقیم گردید و در مدّتی کمتر از یک شبانه‌روز مسح کرده بود، در آن صورت، یک شبانه‌روز مدتِ مسحِ مقیم را تکمیل نماید.

[فرض مسح بر موزه:]

و مقدار فرض در مسح موزه‌ها: به اندازه‌ی سه انگشت از کوچکترین انگشتان دست بر بیرون قسمت جلوی هر کدام از دو پا می‌باشد.

[سنّت مسح بر موزه:]

و سنّت در مسح بر موزه: آن است که انگشتان دست خویش را از هم گشاده و بازگردانیده و آن‌ها را از سر انگشتان پا تا ساق آن بکشد.

[شکننده‌های مسح بر موزه:]

چهارچیز مسح بر موزه را باطل و تباه می‌سازد:

۱- هر چیزی که وضو را می‌شکند، مسح بر موزه را نیز باطل و تباه می‌سازد.

۲- بیرون آوردن موزه؛ اگر چه با بیرون آوردن بیشتر قسمت پا تا ساق موزه باشد؛ [یعنی اگر چنان‌چه شخص مسح‌کننده بر موزه، بیشتر قسمت پا را تا ساق موزه بیرون کرد، مسح بر موزه، شکسته می‌شود.]

۳- رسیدن آب به بیشتر قسمت یکی از دو پایی که در موزه قرار دارد؛ بنا به قول صحیح.

۴- به پایان رسیدن مدّت مسح؛ البته در صورتی که بیمی از تلف شدن پای خویش به خاطر سرما نداشته باشد؛ [زیرا اگر چنان‌چه مدّت مسح بر موزه‌ها به پایان رسید، و بیم آن داشت که اگر موزه‌ها را از پای خویش بیرون کند، سرما، پاهای او را از بین خواهد برد، در آن صورت می‌تواند آن‌ها را از پای خویش بیرون کند و تا زمانی که از آن مخمصه نجات و رهایی یابد، بر آن‌ها مسح نماید؛ ناگفته نماند که انقضای مدتِ مسحِ یک شبانه‌روز، برای غیرمسافر و سه شبانه‌روز، برای مسافر است که با گذشت آن مدّت، مسح باطل می‌شود و باید از نو، آن‌ها را برابر شرایط پیشین بپوشد.]

و مسح بر عمامه [دستار]، کلاه، روسری زنان [عوض از مسح سر؛ یا مسح بر روبند عوض از شستن صورت] و مسح بر دست‌کش‌ها [عوض از شستن دست‌ها] درست نیست. [و همچنین مسح بر آرنج‌ها عوض از شستن هر دو دست، جواز ندارد.]