فصل: پیرامون عذرهای مباح سازندهی روزهخواری
[اسلام، دین فطرت است و هیچگاه انسان را بیشتر از توان او، مکلّف نمیگرداند و هیچگاه بالاتر از میزان قدرتش، از او تکالیف و وظایف نمیخواهد؛ بلکه همواره جانب تیسیر وتخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر، ترجیح میدهد؛ زیرا مبنای شریعت بر آسانگیری و رفع عُسر و حَرَج از بندگان است؛ و این موضوعی است که در بیشتر آیات و احادیث بدان اشاره رفته است.
به هر حال، خداوند بلندمرتبه، به هیچ کس جز به اندازهی تواناییاش تکلیف نمیکند و هیچگاه بالاتر از میزان قدرت شخص، از او وظایف و تکالیف نمیخواهد؛ از این رو، خوردن روزه و قضا آوردن آن را در روزهای دیگر، اجازه داده است، اگر چنانچه به سبب روزه گرفتن، بدانها زیان و ضرر و یا سختی و مشقّتی وارد میگردید.
بنابراین، ترک روزه در صورتهای ذیل، جایز میباشد:]
* بیماری که بر خود [با روزه گرفتن]، از افزونی مرض، یا طولانی شدن مدّت بیماری [و یا وارد شدن زیان و ضرر به خود،] بیم داشته باشد؛ [در این صورت، شخص مریض میتواند در ماه مبارک رمضان روزه نگیرد و پس از ماه رمضان، روزهایی را که روزه نگرفته است، قضا بیاورد.
خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۚ﴾[البقرة: ۱۸۴] «و کسانی که از شما بیمار یا مسافر باشند (اگر افطار کردند و روزه نگرفتند، به اندازهی آن روزها) چند روز دیگری را روزه میدارند».]
* و زن باردار و شیرده [که بر خود با روزه گرفتن،] از کاهش یافتن عقل، یا هلاکت و تلف شدن و یا بیماری، بر خود یا بر کودک و جنینش میترسیدند، [میتوانند در ماه مبارک رمضان روزه نگیرند و پس از ماه رمضان، روزهایی را که روزه نگرفتهاند، قضا بیاورند؛] و فرقی نمیکند که از ناحیهی نَسَب باشد یا رضاعت و شیرخوارگی.
[به هر حال، برای زن باردار اگر چنانچه روزه گرفتن به خود وی یا به جنینش زیان میرسانید، و برای زن شیرده اگر چنانچه روزه گرفتن به خودش یا به طفل شیرخوارش زیان وارد میآورد، جایز است تا در ماه رمضان، روزه نگیرند و پس از ماه رمضان، بر آنها فرض است تا روزهایی که روزه نگرفتهاند، قضا بیاورند.
پیامبر ج میفرماید: «اِنَّ اللهَ وَضَعَ عَنِ الْمُسٰافِرِ الصَّوْمَ وَشَطْرَ الصَّلٰاةِ وَعَنِ الْحُبْلٰي وَالْمُرْضِعِ الصَّوْمَ» (ابوداود و ترمذی)؛ «خداوند از مسافر، روزه و نیمی از نماز را برداشته است و از زن باردار و شیرده نیز، روزه را برداشته است».]
و خوف و بیم معتبر، [در مباح نمودن روزهخواری، از دو طریق ثابت میگردد:
۱- خوف و ترس [از افزونی مرض، طولانیشدن مدّت بیماری، یا وادار شدن زیان و ضرر به فرد یا به جنین و طفلش،] مبتنی بر گمان غالب و به وسیلهی تجربه و آزمودگی باشد.
۲- و یا یک پزشک [ماهر و خبره و مسلمان و حقگرا، به فزونی مرض یا طولانی شدن مدّت بیماری و یا وارد آمدن زیان و ضرر به فرد یا به کودکش را] خبر بدهد.
* برای کسی که تشنگی شدید و یا گرسنگی سختی رخ دهد [و بر گمان وی چنین غالب گردد که اگر چنانچه روزه را نخورد،] هلاک و تلف گردد؛ [در این صورت برای این دو نفر درست است که روزه را بخورند و پس از ماه رمضان، روزی را که روزه نگرفتهاند، قضا بیاورند.]
* [هرگاه کسی مسافت سفر را پیموده باشد که در آن سفر، نماز کوتاه گردد؛ در آن صورت] شخص مسافر میتواند در ماه رمضان روزه نگیرد [و پس از ماه رمضان، روزهایی را که - بنا به مسافرت - روزه نگرفته است، قضا بیاورد.]
و در صورتهای ذیل، روزه گرفتن مسافر بهتر است:
الف) اگر چنانچه با گرفتن روزه، [دچار مشقّت و سختی نمیشد و] بدو زیان و ضرری وارد نمیگردید.
ب) عموم همراهان و همرکابانِ وی، روزه خورنده نباشند.
ج) در هزینهها و مخارج سفر، با همدیگر مشترک و سهیم نباشند؛ از این رو، اگر همهی همراهان و همرکابان، با همدیگر در هزینهها و مخارج سفر، مشترک و سهیم بودند، یا عموم همراهان و همرکابان وی، روزهدار نبودند، در آن صورت به خاطر موافقت و هماهنگی با آنها، بهتر آن است که شخص مسافر روزه نگیرد.
[به هر حال، خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوۡ عَلَىٰ سَفَرٖ فَعِدَّةٞ مِّنۡ أَيَّامٍ أُخَرَۚ﴾[البقرة: ۱۸۴] «و کسانی که از شما بیمار یا مسافر باشند (اگر افطار کردند و روزه نگرفتند، به اندازهی آن روزها) چند روز دیگری را روزه میدارند».
و در جایی دیگر میفرماید: ﴿وَأَن تَصُومُواْ خَيۡرٞ لَّكُمۡ﴾[البقرة: ۱۸۴] «و روزه داشتن برای شما خوب است»؛ بنابراین، اگر مسافر با گرفتن روزه، دچار مشقت و سختی نشود، روزه گرفتن بهتر است و اگر دچار مشقت شود، بهتر آن است که روزه نگیرد؛ ابوسعید خدریس گوید: «کُنّٰا نَغْزُوْا مَعَ رَسُوْلِ اللهِ ج فِيْ رَمَضٰانَ، فَمِنَّا الصّٰائِمُ وَمِنَّا الْمُفْطِرُ؛ فَلٰا يَجِدُ الصّٰائِمُ عَلَي الْمُفْطِرِ وَلَا الْمُفْطِرُ عَلَي الصّٰائِمِ وَيَرَوْنَ اَنَّ مَنْ وَجَدَ قُوَّةً فَصٰامَ فَانَّ ذٰلِكَ حَسَنٌ وَيَرَوْنَ اَنَّ مَنْ وَجَدَ ضَعْفاً فَاَفْطَرَ فَاِنَّ ذٰلِكَ حَسَنٌ» (مسلم و ترمذی)؛ «با پیامبرج در ماه رمضان به جنگ با کفّار رفتیم؛ بعضی از ما روزه بودند و بعضی دیگر روزه نبودند بدون این که از همدیگر ایراد بگیرند و معتقد بودند کسی که توانایی روزه دارد اگر روزه بگیرد بهتر است و کسی که توانایی روزه ندارد، بهتر آن است که روزه نگیرد».]
و وصیت نمودن [به پرداخت فدیه،] بر کسی که پیش از برطرف شدن عذرش وفات نموده است، واجب نمیباشد؛ [از این رو، اگر شخص مسافر در سفر خود، یا شخص مریض و دردمند در مرض خویش روزه نگرفتند و سپس مسافر در سفر و مریض در حال مرض، فوت کردند، در آن صورت بر آنها چیزی لازم نیست؛ و بر آنها واجب نیست که برای وصیّ خویش چنین وصیت نمایند که از جای هر روز از روزهایی که روزه نگرفتهاند، یک فرد مستمند و مسکین را از مالش به اندازهی نیم صاع گندم یا یک صاع خرما یا جو، خوراک بدهد.]
و [افراد مسافر و بیمار،] زمانی که بر قضا آوردن روزه توانمند و قادر شدند، به اندازهی روزهای اقامت [در وطن اصلی یا وطن اقامه] و به اندازهی روزهای سلامتی و تندرستی، روزه را قضا بیاورند. [یعنی اگر شخصی، به خاطر سفر یا مرض، روزه نگرفت؛ سپس روزها و فرصتهایی برای قضای روزههای فوت شدهی خویش به دست آورد، در آن صورت قضای روزه برای فرد مریض به اندازهی روزهای سلامتی و تندرستیاش و برای مسافر به اندازهی روزهای اقامتش در وطن اصلی یا در وطن اقامه، لازم است.
و «وطن اصلی»: همانا جایی است که شخص در آن، مُتَوطِّن گردیده است؛ خواه در آن ازدواج نموده باشد یا ازدواج نکرده باشد. و «وطن اقامت»: همانا جایی است که شخص در آن برای مدّت پانزده روز یا بیشتر، نیت اقامت کرده است.]
و در قضا آوردن روزهی رمضان، پی در پی قضا آوردن آن، شرط نیست؛ [بلکه میتواند آنها را به صورت پراکنده روزه بگیرد ناگفته نماند که پنج نوع روزه را باید پی در پی و پشت سر هم روزه گرفت:
الف) ادای روزهی رمضان.
ب) روزه برای کفّارهی ظهار.
ج) روزه برای کفّارهی قتل.
د) روزه برای کفّارهی سوگند.
ه) شکستن عمدی روزهی رمضان بدون عذر؛ و جماع کردن در روز رمضان به قصد.
و در قضای روزهی رمضان، فدیه به خاطر ارتکاب برخی از ممنوعات در زمان اِحرام برای حاجی یا عمرهگزار و فدیه به خاطر کشتن شکار در سرزمین حَرَم، شخص روزهدار برای پی در پی گرفتن روزه یا به طور پراکنده گرفتن آن، مختار است.]
و اگر چنانچه فردی، قضا آوردن ایام قضایی رمضان را تا آنگاه به تأخیر افکند که رمضان دیگر فراسید، در آن صورت «اداء» را بر «قضاء» مقدّم گرداند [و نخست رمضان کنونی را روزه گیرد و پس از آن، روزهی فوت شدهی خویش را قضا آورد] و به سبب تأخیر در قضا آوردن آن، بر وی فدیهای لازم نمیگردد.
* و برای «پیرمرد و پیرزن فانی» [سالخورده و فرتوت و بسیار پیر و زَهوار دررفته]، درست است که در ماه رمضان روزه نگیرند و در عوض روزه، بر آنها لازم است «فدیه» بپردازند؛ این طور که به جای هر روز از روزهای رمضان، نصف صاع از گندم [یا آرد آن و یا قیمت نصف صاع از گندم؛ و یا یک صاع از جو یا خرما و یا قیمت یک صاع از جو یا خرما را] بپردازند. [ناگفته نماند که «شیخ فانی»، به کسی گفته میشود که در رمضان و غیر رمضان، توان روزه گرفتن را نداشته باشد و تا آخر زندگی خویش نیز توان قضا آوردن آنها را نداشته باشد؛ و حکم «پیرمرد و پیرزن سالخورده و فانی»،] به سان [حکم] کسی است که نذر کند که کلّ زمانه را [یعنی تا زمانی که زنده است،] روزه بگیرد، ولی بعدها، توان روزه گرفتن را از دست بدهد و پا به ضعف و سستی بگزارد؛ [چنین فردی نیز به جای هر روز از روزههای نذر، فدیه بپردازد.]
و اگر چنانچه [بر کسانی پرداخت فدیه لازم گردید ولی] به خاطر فقر و تنگدستی و سختی و دشواری، توان پرداخت آن را نداشتند، در آن صورت [به جای فدیه]، از خداوند بلندمرتبه، آمرزش و مغفرت و عفو و گذشت از تقصیرات و کوتاهیهای خویش بطلبد.
و اگر بر کسی، کفّارهی سوگند، یا کفّارهی قتل [یا کفّارهی ظهار و یا کفّارهی شکستن عمدی روزه] واجب گردید و وی [دارایی و مالی را] نیافت تا با آن، بردهای را آزاد کند [و یا گرسنهای را خوراک دهد و یا برهنهای را جامه بپوشاند؛] و این در حالی است که فردی که بر وی کفاره واجب گردیده، «شيخ فاني» [سالخورده و فرتوت و بسیار پیر و زهوار دررفته] است؛ و یا [برای کفارهی خویش] روزه نگرفت [تا آنگاه که پیر و فرتوت و سالخورده و زهوار دررفته شد،] در آن صورت فدیه برای او جایز نمیباشد؛ زیرا در اینجا روزه بدل از غیر خود میباشد.
و - بنا به روایتی [از امام ابویوسف/] - خوردن روزه برای کسی که روزهی نفل گرفته، بدون عذر جایز میباشد؛ [و بر وی واجب است که آن را در روز دیگری قضا آورد. عایشهل گوید: «دَخَلَ النَّبِيُّ ج ذٰاتَ يَوْمٍ فَقٰالَ: هَلْ عِنْدَکُمْ شَيْءٌ؟ فَقُلْنٰا: لٰا؛ فَقٰالَ: اِنِّيْ اِذَنْ صٰائِمٌ؛ ثُمَّ اَتيٰ فِيْ يَوْمٍ آخَرَ، فَقُلْنٰا: يٰا رَسُوْلَ اللهِ ج! اُهْدِيَ اِلَيْنٰا حِيْسٌ؛ فَقٰالَ: اَرِنِيْهِ، فَلَقَدْ اَصْبَحْتُ صٰائِماً فَاَکَلَ» وَ زٰادَ النِّسٰایی: «وَ لٰکِنْ اَصُوْمُ يَوْماً مَکٰانَهُ» (مسلم و نسایی)؛ «روزی پیامبر ج وارد خانه شد و فرمود: آیا در نزد شما چیزی برای خوردن یافت میشود؟ گفتیم: خیر. فرمود: پس من روزهام. سپس در روزی دیگر آمد و گفتیم: ای رسول خدا! برای ما سوپی به رسم هدیه پیشکش شده است. فرمود: آن را نشانم بده؛ به راستی امروز نیت روزه کرده بودم؛ پس از آن خورد». و در روایت نسایی چنین وارد شده است: «ولی به جای آن، روزی دیگر را روزه خواهم گرفت».]
و ضیافت [میهمانی و پذیرایی، برای خوردن روزه،] برای میهمان و میزبان، عذر به شمار میآید؛ [یعنی میهمان و میزبان میتوانند روزهی نفلی خویش را به خاطر میهمانی و پذیرایی، تا پیش از زوال خورشید بخورند؛ ولی پس از زوال خورشید؛ روزهی نفلی خویش را نخورند، مگر آن که در عدم خوردن روزه، نافرمانی یکی از پدر و مادر وجود داشته باشد؛] و برای او مژده و بشارتی به خاطر این فایده و بهرهی والا و ارجمند وجود دارد.
و هرگاه فرد روزهدار - در هر حال و وضعیتی - روزهاش را خورد، در آن صورت بر وی قضای آن روزی که روزهاش را در آن خورده است، لازم میگردد؛ مگر آنگاه که در پنج روز، روزهی نفلی را شروع کند [که در آن پنج روز اگر روزهاش را شکست، در آن صورت قضای آن پنج روز بر وی لازم نمیگردد؛ و آن پنج روز عبارتند از: ] دو روز عید فطر و عید قربان؛ و سه روز ایام تشریق [= ۱۱ و ۱۲ و ۱۳ پس از عید قربان]؛ از این رو هرگاه روزهی این روزها را فاسد گردانید، در آن صورت - بنا به ظاهر روایت - قضای آنها بر وی لازم نمیگردد. و خداوند داناتر است.