فقه احناف در پرتو آیات قرآن و احادیث

فهرست کتاب

فصل: در بیان کسانی که به امامت و پیشنمازی، شایسته‌تر و بایسته‌تراند؛ و همچنین در بیان مرتّب کردن و منظّم نمودن و ردیف کردن و سازمان دادن صف‌ها

فصل: در بیان کسانی که به امامت و پیشنمازی، شایسته‌تر و بایسته‌تراند؛ و همچنین در بیان مرتّب کردن و منظّم نمودن و ردیف کردن و سازمان دادن صف‌ها

اگر چنان‌چه در میان حاضران، صاحب‌خانه، امامِ مؤظف در محل، و سلطان [خلیفه، رییس جمهور، قاضی یا نائب وی] وجود نداشت، در آن صورت سزاوارترین و شایسته‌ترین مردمان به امامت، داناترین ایشان است [به احکام و مسائل شریعت مقدس اسلام، به ویژه احکام و مسائل نماز از روی صحّت و فساد.

پیامبر ج می‌فرمایند: «لا يَؤُمَّنَّ الرَّجُلُ فِيْ سُلْطٰانِهِ وَلٰا يَقْعُدُ فِيْ بَيْتِهِ عَليٰ تَکْرِمَتِهِ اِلّٰا بِاِذْنِهِ» (مسلم، ترمذی، ابوداود و نسایی)؛ «هیچ کس به جای صاحب‌خانه (یا امام مسجد) امامت نکند؛‌و در جای مخصوص او ننشیند مگر به اجازه‌ی او».

این حدیث دلالت بر آن دارد که صاحب‌خانه، امام دائم، سلطان و یا نائب او، از دیگران به امامت شایسته‌تراند؛ مگر این که خودشان - یعنی صاحب خانه و امام دائم - اجازه دهند. از این رو، سلطان (خلیفه، رییس جمهور، حاکم) و نائب وی، به امامت سزاوارتراند؛ و امام محل نیز سزاوارتر به امامت در همان مسجد است؛ و صاحب منزل نیز سزاوارتر به امامت است اگر چنان‌چه صلاحیت امامت را داشته باشد و جماعت در منزل وی برپا گردد.]

و [اگر چنان‌چه در علم و دانش با هم برابر بودند، در آن صورت] شایسته‌ترین و سزاوارترین مردمان به امامت، کسی است که قاری‌ترین آن‌ها باشد؛ [یعنی داناترین آن‌ها نسبت به احکام قرائت و بیشترین ایشان در حفظ قرآن کریم به همراه علم به احکام نماز.]

و [اگر چنان‌چه در علم و حفظ قرآن با هم برابر بودند؛] کسی به ایشان نماز بگزارد که پرهیزگارترین و با تقواترین آن‌ها باشد؛ و [ اگر چنان‌چه در تقوا و پارسایی نیز با هم برابر بودند، در آن صورت] کسی امامت ایشان را به عهده بگیرد که از لحاظ سن و سال، از همه‌ی آن‌ها بزرگتر است؛ [زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «وَ لْيَؤُمُّکُمٰا اَکْبَرُ کُمٰا» (بخاری و مسلم)؛ «باید بزرگتان شما را امامت دهد.»]

پس از آن، [اگر در علم و حفظ قرآن، پرهیزگاری و سن با هم برابر بودند؛] حقّ تقدّم در امامت از آنِ خوش اخلاق‌ترین و خوش برخوردترین آن‌ها است؛ و [اگر چنان‌چه از این بُعد نیز با هم برابر بودند، در آن صورت] کسی امامت ایشان را به عهده گیرد که از لحاظ صورت، بهترین و برترین آن‌ها است؛ [زیرا، حُسن صورت، بیانگر حُسن سریرت است؛] و پس از آن، حقّ تقدّم در امامت، با شریفترین و نجیب‌ترین ایشان است از لحاظ حَسب و نَسب؛ و سپس سزاوارترین مردم به امامت، خوش صورت‌ترین ایشان است؛ و پس از آن، تمیزترین ایشان است از لحاظ لباس و جامه؛ [یعنی آن که جامه‌اش تمیزتر و پاکتر است، از دیگران - برای به عهده گرفتن امامت - در اولویت است.]

و اگر چنان‌چه [در علم، حفظ قرآن، پارسایی، سنّ، خوش اخلاقی، خوش سیمایی، شرافت و نجابت و تمیزی با هم برابر بودند،] قرعه اندازند و به قید قرعه، فردی را برای امامت خویش برگزینند، و یا مردم [یعنی مقتدیان اهل محل]، فردی را برای امامت، انتخاب و گزینش نمایند.

و اگر چنان‌چه مردم [مقتدیان اهل محل]، در این مورد با همدیگر اختلاف پیدا نمودند، در آن صورت مهم و تعیین کننده، همان چیزی است که اکثریت، آن را انتخاب کرده‌اند؛ و اگر اکثریت، فردی را برای امامت و پیشنمازی انتخاب کردند که سزاوارترین و شایسته‌ترین فرد به امامت نبود، در آن صورت به راستی کار بدی کرده‌اند.

[مواردی که در امامت و پیشنمازی و جماعت، مکروه است:]

امامت و پیشنمازی این افراد مکروه می‌باشد:

* امامت برده [در صورتی که دانا به احکام و مسائل شریعت مقدّس اسلام، به ویژه احکام و مسائل نماز از روی صحّت و فساد و پرهیزگار و باتقوا نباشد.]

* امامت و پیشنمازی نابینا، [در صورتی که در طهارت و پاکی خویش، احتیاط نکند و بدان توجه و عنایتی نورزد؛ و اگر چنان‌چه آن فرد نابینا، بهترین فرد قومش برای برگزاری جماعت باشد، در آن صورت امامت وی مکروه نیست.]

* پیشنمازی شخص صحرانشین و بَدوی [که بهره‌ای از علم و دانش نداشته باشد؛ و همچنین امامت فرد جاهل به همراه وجود عالم؛ خواه آن فرد جاهل، شخصی صحرانشین و بدوی باشد یا شخصی شهرنشین.]

* امامت و پیشنمازی فردی که در نتیجه‌ی زنا متولد شده است [ولد الزنا = حرام‌زاده]، و بهره‌ای از علم و دانش [و تقوا و پارسایی نیز] نداشته باشد؛ [زیرا مردم از امامت چنین افرادی به جهت نقص و کمبودی که در آن‌ها وجود دارد، کراهت دارند.]

* پیشنمازی فرد فاسق؛ [عیاش؛ اَلوات؛ بی‌بند و بار؛ هرزه؛ خوشگذران.]

* امامت شخص بدعتگرا. [ناگفته نماند که بدعت، دو نوع است:

الف) بدعتی که موجب کفر و بی‌ایمانی است؛ یعنی بدعتی که به سبب آن، صاحبش کافر و بی‌ایمان می‌گردد؛ مثل این که اعتقاد و باور به چیزی داشته باشد که مستلزم کفر و بی‌ایمانی است؛ و یا مسائل بدیهی و ضروری دین را که با تواتر ثابت و مشخص و معلوم و مُحرز شده است، مانند: نماز، روزه، زکات و حج را انکار کند و همچنین اخلاق و قوانین و حقوق بدیهی اسلامی را باطل و غیرلازم بداند.

ب) بدعتی که سبب فسق و خروج از عدالت است؛ یعنی بدعتی که به سبب آن، صاحبش فاسق و خارج از حوزه‌ی عدالت می‌گردد؛ و بدعت‌گزار فاسق، کسی است که بدعتش به هیچ عنوان، مستلزم کفر و بی‌دینی و انکار مسائل بدیهی و ضروری دین اسلام نیست.

از این رو، اگر بدعت وی، بدعتی باشد که به سبب آن، صاحبش کافر و بی‌ایمان می‌گردد، در این صورت نماز و امامت اینگونه اشخاص، به علّت کفر و نداشتن اسلام و انکار مسائل بدیهی و ضروری اسلام، کاملاً مردود و ناپذیرفتنی است و بی‌اعتبار و رد شده می‌باشد.

و اگر چنان‌چه بدعتش، بدعتی باشد که به سبب آن، صاحبش فاسق و خارج از حوزه‌ی عدالت می‌گردد، در این صورت، امامت وی با کراهیت جایز است.

بنابراین، همان طور که نماز در پشت سر انسان صالح و نیک صحیح است، پشت سر فاسق نیز به ناچار جایز است؛ البته مادامی که امر حرامی را که دلیل آن قطعی و مسلّم است و یا حرام بودن آن به طور حتمی از دین معلوم شده است را حلال نداند، چون در این صورت کافری فاسق است و نماز در پشت سر او صحیح نیست.

و همچین نماز، در پشت سر بدعتگزار جایز است، مادامی که بدعتش منجر به کفر یا نقص در ارکان نماز و وضو نگردد؛ به دلیل این که رسول خدا ج فرمود: «صَلُّوْا خَلْفَ کُلِّ بِرٍّ وَّفٰاجِرٍ وَّعَليٰ کُلِّ بِرٍّ وَّفٰاجِرٍ» (طبرانی)؛ «پشت سر هر نیکوکار و فاسقی نماز بخوانید و بر هر نیکوکار و فاسقی نماز میت بخوانید».

و به دلیل این که علمای سَلَف، پشت سر حاکمان فاسق نماز خوانده‌اند؛ و اگر در این مورد نهی و منعی در احادیث آمده باشد، حمل بر کراهت آن می‌شود نه بر عدم جواز آن.

ناگفته نماند که اگر یکی از این افراد: فاسق، نابینا، برده، صحرانشین و ... پیشنماز مردم شد، باز هم نمازشان در پشت سر آن‌ها با کراهیت درست است.]

[مواردی که در نماز جماعت، کراهیت دارد:]

* طولانی نمودن نماز [از مقدار سنّت؛ زیرا مبنای شریعت بر آسانگیری و رفع عُسر و حَرج از بندگان است؛ و پیامبر ج نیز همواره جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح می‌داد؛ و در امر امامت و پیشنمازی نیز پیوسته امام را به تخفیف نماز فرمان می‌داد. ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «اِذٰا صَلّٰي اَحَدُ کُمُ النّٰاسَ فَلْيُخَفِّفْ؛ فَاِنَّ فِيْهِمُ الضَّعِيْفَ وَالسَّقِيْمَ وَالْکَبِيْرَ؛ فَاِذٰا صَلّٰي لِنَفْسِهِ فَلْيُطَوِّلْ مٰاشٰاءَ» (بخاری و مسلم)؛ «هرگاه یکی از شما برای مردم امامت کرد، نمازش را سبک بخواند؛ چون در میان آن‌ها، افراد ضعیف، بیمار و مُسنّ وجود دارد؛ و اگر خودش به تنهایی نماز خواند، هر اندازه که می‌خواهد نمازش را طولانی کند».]

* جماعت کردن کسانی که لباس بر تن ندارند و عریان و برهنه‌اند؛ [زیرا به هنگام جماعت، چشم هر یک از آن‌ها، بر عورت دیگری می‌افتد؛ و برای آن‌ها بهتر آن است که هر کس، نماز خویش را به تنهایی بگزارد؛ و اگر چنان‌چه برهنگان، به جماعت نماز گزاردند، در آن صورت، امام و پیشنماز، در وسط و میانه‌ی ایشان بایستد.]

* جماعت کردن زنان به تنهایی. با وجود این، اگر چنان‌چه زنان به جماعت، نماز گزاردند، امام در میانه‌ی ایشان بایستد؛ همچون نمازگزارانی که لباس برای پوشیدن عورت خویش ندارند که در این صورت اگر چنان‌چه بخواهند نماز را با جماعت بخوانند، امامشان باید در وسط آن‌ها بایستد. [ناگفته نماند که اگر چه به زن اجازه‌ی‌ رفتن به مسجد داده شده است؛ ولی اگر نمازش را به تنهایی در خانه بخواند، بهتر است. از امّ حمید ساعدیه روایت است که او نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول خدا ج! من نماز پشت سر تو را دوست دارم. پیامبر ج فرمود: «قَدْ عَلِمْتُ اِنَّكَ تُحِبّيْنَ الصَّلٰاةَ مَعِيْ وَصَلٰاتُكِ فِيْ بَيْتِكِ خَيَرٌ لَكَ مِنْ صَلٰاتِكِ فِيْ حُجْرَتِكِ، وَصَلٰاتُكِ فِيْ حُجْرَتِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلٰاتِكِ فِيْ دٰارِكِ. وَصَلٰاتُكِ فِيْ دٰارِكِ خَيْرٌ لَكَ مِنْ صَلٰاتِكِ فِيْ مَسْجِدِ قَوْمِكِ؛ ‌وَصَلٰاتُكِ فِيْ مَسْجِدِ قَوْمِكِ خَيْرٌ لَكَ مِنْ صَلٰاتِكِ فِيْ مَسْجِديْ» (صحیح ابن خزیمه و مسند احمد)؛ «می‌دانستم که تو دوست داری با من نماز بخوانی؛ اما نمازت در اتاقت، بهتر از نمازت در حجره‌ات، است و نمازت در حجره‌ات بهتر از نمازت در خانه‌ات، است؛ و نمازت در خانه‌ات بهتر از نمازت در مسجد قومت، است؛ و نمازت در مسجد قومت بهتر از نمازت در مسجد من است».

و علماء و صاحب‌نظران فقهی احناف نیز گفته‌اند: حضور زنان در جماعت، در این زمانه به جهت فراگیری و شیوع فساد و فتنه، مکروه است.]

[محل ایستادن مقتدی و ترتیب صف‌ها:

اگر چنان‌چه به همراه امام، فقط یک نفر مقتدی بود، چه این مقتدی، مردی بالغ باشد و چه کودکی که اهل تمییز و تشخیص است، در آن صورت] این یک نفر مقتدی، به جانب راست امام [و اندکی دنبال‌تر از وی] بایستد. [ابن عباسب گوید: «بِتُّ فِيْ بَيْتِ خٰالَتِيْ مَيْمُوْنَةَ، فَصَلّٰي رَسُوْلُ اللهِ ج الْعِشٰاءَ؛ ثُمَّ جٰاءَ فَصَلّٰي اَرْبَعَ رَکَعٰاتٍ؛ ثُمَّ نٰامَ، ثُمَّ قٰامَ فَجِئْتُ فَقُمْتُ عَنْ يَسٰارِهِ فَجَعَلَنِيْ عَنْ يَمِيْنِهِ» (بخاری، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)؛ «شبی در خانه‌ی خاله‌ام میمونه ماندم. پیامبر ج بعد از خواندن نماز عشاء به خانه آمد و چهار رکعت نماز خواند؛ و خوابید؛ سپس نیمه شب بلند شد و به نماز ایستاد؛ من آمدم و سمت چپش ایستادم؛ پیامبر ج مرا در سمت راست خود قرار داد».

و اگر چنان‌چه به همراه امام، فقط یک زن مقتدی بود، در آن صورت امام، جلو بایستد و زن در پشت سر امام بایستد. انس بن مالکس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج صَلّٰي بِهِ وَبِاُمِّهِ اَوْ خٰالَتِهِ. قٰالَ: فَاَقٰامَنِيْ عَنْ يَمِيْنِهِ وَاَقٰامَ الْمَرْأَةَ خَلْفَنٰا» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج برای او و مادر یا خاله‌اش امامت کرد؛ او را در سمت راست خود و زن را پشت سر ما قرار داد».]

و اگر چنان‌چه به همراه امام، دو نفر یا بیشتر از آن بودند، در آن صورت آن‌ها، پشت سر امام بایستند. [جابرس گوید: «قٰامَ رَسُوْلُ اللهِ ج لِيُصَلِّيْ، فَجِئْتُ، فَقُمْتُ عَنْ يَسٰارِهِ، فَأَخَذَ بِيَدِيْ فَاَدٰارَنِيْ حَتّٰي اَقٰامَنِيْ عَنْ يَمِيْنِهِ. ثُمَّ جٰاءَ جَبّٰارُ بْنُ صَخْرٍ فَقٰامَ عَنْ يَسٰارِ رَسُوْلُ اللهِ ج فَأَخَذَ بِاَيْدِيْنٰا جَمِيْعاً فَدَفَعْنٰا حَتّٰي اَقٰامَنٰا خَلْفَهُ» (مسلم، ابوداود و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج بلند شد که نماز بخواند؛ من هم بلند شدم و در سمت چپش ایستادم. پیامبر ج دستم را گرفت و مرا چرخانید تا این که در سمت راست خود قرار داد. سپس جباربن صخر آمد و در سمت چپ پیامبر ج ایستاد. پیامبر ج دست هر دوی ما را گرفت و هول داد تا این که ما را پشت سر خود قرار داد».]

و [اگر چنان‌چه به همراه امام، مردان و زنان و بچه‌ها و خنثایان بودند، در آن صورت،] ابتدا مردان پشت سر امام صف ببندند؛ سپس کودکان؛ سپس خنثایان و در آخر زنان؛ [زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ[النساء: ۳۴] «مردان بر زنان سرپرستند».

و پیامبر ج می‌فرماید: «اَخِّرُوْهُنَّ مِنْ حَيْثُ اَخَّرَهُنَّ اللهُ»؛ «زنان را در صف نماز، در آخر قرار دهید، همانگونه که خداوند آنان را در آخر قرار داده است».

و ابوهریرهس گوید: پیامبر ج فرمود: «خَيْرُ صُفُوْفِ الرِّجٰالِ اَوَّ لُهٰا، وَشَرُّهٰا آخِرُهٰا؛ وَخَيْرُ صُفُوْفِ النِّسٰاءِ آخِرُهٰا وَشَرُّهٰا اَوَّ لُهٰا» (مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)؛ «بهترین و برترین صفوف مردان، صف اول، و بدترین و کم‌فضیلت‌ترین صفوف آن‌ها، صف آخر است؛ و بهترین صفوف زنان، صف آخر و بدترین صفوف آن‌ها، صف اول است».

و لازم است بهترین مردم از لحاظ علم و دانش و تقوا و پرهیزگاری، در صف اول و پشت سر امام بایستند تا اگر امام بی‌وضو شد، آن‌ها صلاحیت و شایستگی امامت را داشته باشند. ابومسعود انصاریس گوید: پیامبر ج فرمود: «لِيَلِيَنِيْ مِنْکُمْ اُولُوا الْاَحْلٰامِ وَالنُّهٰي؛ ثُمَّ الَّذِيْنَ يَلْوْنَهُمْ، ثُمَّ الَّذِيْنَ يَلُوْنَهُمْ» (مسلم، ابوداود، ابن ماجه و نسایی)؛ «کسانی از شما، پشت سر من بایستند که دارای عقل و خرد بیشتری هستند».

و اگر چنان‌چه در میان مردم، فقط یک کودک وجود داشت، در آن صورت او را در صف مردان داخل کنند؛ ولی اگر کودکان متعدّدی به نماز جماعت حاضر شده بودند، در آن صورت صفی در پشت صف مردان قرار داده شوند و صف‌های مردان با آن‌ها، کامل ساخته نشود.

و اگر چنان‌چه فردی به نماز آمد و امام را در حال رکوع یافت؛ پس اگر در صف‌ها گشادگی وجود داشت، وی حق ندارد تا در خارج از صف، تکبیر تحریمه بگوید، بلکه بر وی لازم است که در صف نمازگزاران بایستد و در آن، تکبیر تحریمه بگوید؛ اگر چه که آن رکعت از او فوت گردد.

و بر امام لازم است تا صف‌های نماز را راست نکرده است، شروع به نماز نکند و نمازگزاران را به راست کردن صف‌ها امر کند؛ خودش این کار را بر عهده بگیرد یا شخصی دیگر را مأمور کند. انس بن مالکس گوید: پیامبر ج فرمود: «سَوُّوْا صُفُوْفَکُمْ فَاِنَّ تَسْوِيَةَ الصَّفِّ مِنْ تَمٰامِ الصَّلٰاةِ» (بخاری و مسلم)؛ «صف‌هایتان را راست کنید؛ چون راست کردن صفوف از کمال نماز است».

و ابومسعودس گوید: پیامبر ج پیش از نماز به شانه‌هایمان دست می‌کشید و می‌فرمود: «اِسْتَوُوْا وَلٰا تَخْتَلِفُوْا فَتَخْتَلِفَ قُلُوْبُکُمْ» (مسلم، ابوداود، ترمذی، نسایی و ابن ماجه)؛ «صف‌هایتان را راست کنید و اختلاف نکنید که با اختلاف، قلب‌هایتان از هم دور می‌شود».

و نعمان بن بشیرس گوید: پیامبر ج چنان صف‌های ما را راست می‌کرد که گویا تیر را راست می‌کند تا این که یقین کرد که راست کردن صف‌ها را یاد گرفتیم؛ سپس روزی به مسجد آمد؛ نزدیک بود تکبیرة الاحرام بگوید؛ مردی را دید که سینه‌اش از صف بیرون آمده بود. فرمود: «عِبٰادَ اللهِ! لَتُسَوُّنَّ صُفُوْفَکُمْ اَوْ لَيُخٰالِفَنَّ اللهُ بَيْنَ وُجُوْهِکُمْ» (مسلم)؛ «ای بندگان خدا! صف‌هایتان را راست کنید وگرنه خدا بین شما اختلاف و تفرقه می‌اندازد».

و ابن عمرب گوید: پیامبر ج فرمود: «اَقِيْمُوا الصُّفُوْفَ وَحٰاذُوْا بَيْنَ الْمَنٰاکِبِ وَسُدُّوْا الْخَلَلَ وَلِيْنُوْا بِاَيْدِيْ اِخْوٰانِکُمْ، وَلٰا تَذَرُوْا فُرُجٰاتٍ لِلشَّيْطٰانِ وَمَنْ وَصَلَ صَفّاً وَصَلَهُ اللهُ وَمَنْ قَطَعَ صَفّاً، قَطَعَهُ اللهُ» (ابوداود)؛ «صف‌هایتان را راست کنید و شانه‌هایتان را کنار هم قرار دهید و فاصله‌های خالی را ببندید. (در راست کردن صف‌ها) به نرمی از برادرانتان اطاعت کنید و برای شیطان، جاهای خالی نگذارید و کسی که صفی را وصل کند، خدا او را وصل می‌کند؛، و کسی که بین صفی قطع کند، خداوند او را قطع می‌کند».

و انس بن مالکس گوید: پیامبر ج فرمود: «رُصُّوْا صُفُوْفَکُمْ، وَقٰارِبُوْا بَيْنَهٰا، وَحٰاذُوْا بِالْاَعْنٰاقِ. فَوَالَّذِيْ نَفْسِيْ بِيَدِهِ، اِنِّيْ لَاَريٰ الشَّيْطٰانَ يَدْخُلُ مِنْ خَلَل الصَّفِّ کَاَنَّهَا الْحَذَفُ» (ابوداود و نسایی)؛ «صف‌هایتان را فشرده کنید و فاصله‌ها را پر کنید و گردن‌هایتان را در یک راستا قرار دهید؛ قسم به کسی که جانم در دست اوست! شیطان را می‌بینم که مانند گوسفند کوچک، از جاهای خالی صف داخل می‌شود».

و انسس در مورد چگونگی راست کردن صف‌ها می‌گوید: پیامبر ج فرمود: «اَقِيْمُوْا صُفُوْفَکُمْ، فَاِنِّيْ اَرٰاکُمْ مِنْ وَّرٰاءِ ظَهْرِيْ»؛ «صف‌هایتان را راست کنید؛ زیرا من شما را از پشت سرم می‌بینم».

و انسس می‌گوید: «وَ کٰانَ اَحَدُنٰا يَلْزِقُ مَنْکَبَهُ بِمَنْکَبِ صٰاحِبِهِ وَقَدَمَهُ بِقَدَمِهِ» (بخاری)؛ «و هر یک از ما شانه‌ها و پاهایش را به شانه‌ها و پاهای بغل‌دستی خویش می‌چسباند».

و نعمان بن بشیرس گوید: «رَأَيْتُ الرَّجُلَ مِنّٰا يَلْزِقُ کَعْبَهُ بِکَعْبِ صٰاحِبِه» (بخاری)؛ «هر یک از ما قوزک پایش را به قوزک پای فرد مجاور خود می‌چسباند».

و براء بن عازبس در مورد فضیلت صفوف اول و صفوف سمت راست می‌گوید: پیامبر ج فرمود:

«اِنَّ اللهَ وَمَلٰائِکَتَهُ يُصَلُّوْنَ عَلَي الصُّفُوْفِ الاُوَلِ» (ابوداود و نسایی)؛ «خدا و فرشتگان او بر صف‌های اول نماز، صلوات می‌فرستند».

و همچنین از براء بن عازبس روایت است: وقتی که پشت سر پیامبر ج نماز می‌خواندیم، دوست داشتیم در سمت راست او بایستیم؛ چون پس از سلام، رو به ما می‌کرد. براءس گوید: از او شنیدم که می‌فرمود: «رَبِّ قِنِيْ عَذٰابَكَ يَوْمَ تُبْعَثُ عِبٰادَكَ» (مسلم)؛ «پروردگارا! روزی که بندگانت را زنده می‌کنی، مرا از عذابت محفوظ بفرما».]