فقه احناف در پرتو آیات قرآن و احادیث

فهرست کتاب

فصل: پیرامون احکام وضو [ارکان وضو:]

فصل: پیرامون احکام وضو [ارکان وضو:]

«ارکان وضو»، چهار چیز است؛ که همانا عبارت از «فرائض وضو» می‌باشد:

[ناگفته نماند که «ارکان»، جمع «رکن» است؛ و «رکن» به چیزی گفته می‌شود که در حقیقتِ یک شیء، داخل باشد؛ و لزوم آن، به دلیلی قطعی که هیچ شبهه‌ای در آن نباشد، ثابت شده باشد؛ همچون قرآن کریم و خبر متواتر؛ و همچنین بر معنای مراد، دلالت قطعی داشته باشد؛ به گونه‌ای که لفظ آن، احتمال دو معنا یا بیشتر از آن را نداشته باشد.

و «فرائض»، جمع «فريضة» است؛ و «فرض»، بدان چیزی اطلاق می‌گردد که لزوم آن؛ به دلیلی ثابت شده باشد که در آن شبهه‌ای نیست؛ خواه این چیز، در حقیقتِ شیء، داخل باشد یا از حقیقت آن، بیرون باشد؛ پس فرض، شامل شرط‌ها و ارکان، هر دو می‌شود.]

۱- شستن صورت [و آب بر آن جاری کردن؛ زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ[المائدة: ۶] «به هنگام وضو، صورت‌هایتان را بشویید».]

و طول و درازی صورت، عبارت است از: فاصله‌ی بین قسمت بالای پیشانی [رستنگاه موی]، تا قسمت انتهای چانه؛ و عرض و پهنای آن: ما بین دو نرمه‌ی گوش‌ها است.

۲- شستن هر دو دست به همراه آرنج‌ها؛ [چون خداوند می‌فرماید: ﴿وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ[المائدة: ۶] «و دست‌هایتان را با آرنج‌ها بشویید». و حرف «اِلی» در آیه، به معنی «مع» است؛ یعنی دست‌ها را با آرنج‌ها بشویید؛ همان‌گونه که در آیه‌ی ﴿مَنۡ أَنصَارِيٓ إِلَى ٱللَّهِۖ؛ «الی» به معنی «مع» است؛ یعنی «چه کسی حاضر است که با خدا مرا یاری کند».

و سخن جابرس نیز بر این دلالت می‌کند که گفت: «رَأَيْتَ رَسُوْلُ اللهِ ج يُدِيْرُ الْمٰاءَ عَلَي الْمَرٰافِقِ» (دارقطنی و بیهقی)؛ «من پیامبر ج را دیدم که در وضو، آب را بر آرنج‌های خود می‌ریخت و آن‌ها را می‌شست».

و در شستن دست‌ها و آرنج‌ها، واجب است که آب، به تمامی موها و پوست برسد؛ حتی اگر در زیر ناخن‌ها، چرک و کثافت باشد و مانع رسیدن آب به پوست گردد، وضوی چنین شخصی صحیح نیست و نمازش باطل است.]

۳- شستن پاها با قوزک‌های پا؛ [چون خداوند می‌فرماید:

﴿وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡنِۚ[المائدة: ۶]

«و پاهایتان را با قوزک‌هایتان بشویید».

حرف «الی» در این آیه به معنی «مع» است؛ و مراد از «کعبين»: دو استخوان برجسته بین ساق و قدم است. در حدیث صحیح آمده است که: «فَغَسَلَ رِجْلَهُ الْيُمْنيٰ اِلَي الْکَعْبَيْنِ وَرِجْلَهُ الْيُسْريٰ کَذٰلِكَ»؛ «پیامبر ج پای راستش را همراه قوزک‌ها، سپس پای چپش را همراه قوزک‌ها شست».]

۴- مسح کردن یک چهارم حصه‌ی سر؛ [چون در حدیث مغیرة بن شعبهس آمده است: «اِنَّ النَّبِيَّ ج تَوَضَّأَ وَمَسَحَ بِنٰاصِيَتِهِ وَعَليٰ عِمٰامَتِهِ وَعَلَي الْخُفَّيْنِ» (مسلم)؛ «پیامبر ج وضو گرفت و بر پیشانی، عمامه و بر خفّین خویش مسح کرد».]

[سبب وضو:]

و «سبب وضو» عبارت است از: مباح گردانیدن آنچه که تنها به وسیله‌ی وضو، روا و مشروع می‌گردد؛ [از قبیل: گزاردن نماز؛ مساس کردن قرآن و طواف خانه‌ی کعبه]؛ و مباح شدن این چیزها به وسیله‌ی وضو، حکم دنیایی وضو است؛ و حکم اُخروی وضو: همان فراچنگ آوردن ثواب و پاداش در سرای دیگر است.

[شرایط وجوب وضو:]

و شرایط وجوب [لزوم] وضو، عبارتند از:

۱- عقل؛ [پس وضو بر شخص دیوانه، واجب نمی‌گردد.]

۲- بلوغ؛ [پس وضو بر کودک، واجب نمی‌باشد.]

۳- اسلام، [مسلمان بودن؛ زیرا وضو بر کافر واجب نیست.]

۴- قدرت یافتن بر استعمال آبی که [برای تمامی اعضاء و اندام‌های وضو]، کفایت کند. [پس اگر شخص، بر استعمال آب قدرت نداشت، وضو بر وی واجب نیست؛ و همچنین اگر فردی بر استعمال آب، قدرت و توان داشت، ولی آب کافی برای تمام اعضاء و اندام‌های وی موجود نبود، وضو بر وی واجب نمی‌گردد.]

۵- وجود «حَدَث» [بی‌وضویی؛ از این رو، وضو بر کسی که دارای وضو است، واجب نمی‌باشد.]

۶- نبودن [مانع شرعی، مانند:] حیض و نفاس. [از این رو، وضو برای کسی که غسل بر وی واجب گردیده است، کافی نیست.]

۷- تنگی وقت؛ [بنابراین اگر چنان‌چه وقت، فراخ بود، در آن صورت وضو به فوریت واجب نیست، بلکه به تأخیر انداختن آن جواز دارد.]

[شرایط صحّت و درستی وضو:]

و شرایط صحّت و درستی وضو [که وضو بدون آن‌ها صحیح نیست.] سه چیز است که عبارتند از:

۱- این که آبِ پاک، به تمامی پوستِ اندام‌های وضو [که شستن آن‌ها در وضو لازم می‌باشد] برسد.

۲- این که چیزی وجود نداشته باشد که با وضو، تضاد و منافات داشته باشد؛ همچون حیض [قاعدگی]، نفاس [زایمان] و حَدَث [حَدَث اصغر: بی‌وضویی؛ و حَدث اکبر: جنابت و ناپاکی.]

۳- این که چیزی وجود نداشته باشد که مانع رسیدن آب، به [پوست] بدن گردد؛ همچون: موم و چربی [و خمیر].