فصل: [پیرامون مسح بر جبیره (تختهی شکستهبندی، باند و پانسمان) و امثال آن]
[مبنای شریعت، پیوسته بر آسانگیری و رفع عُسر و حَرج از بندگان است؛ و اسلام پیوسته جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح میدهد؛ و این مطلبی است که قرآن، و در بسیاری از مناسبتها سنّت، بر آن تصریح مینمایند.
در سورهی مائده، در پایان آیهی طهارت و تشریع تیمّم، خداوند میفرماید: ﴿مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمۡ وَلِيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ٦﴾[المائدة: ۶] «خدا نمیخواهد بر شما سخت بگیرد، لیکن میخواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند؛ باشد که سپاس او بدارید».
و در سورهی بقره در پایان آیهی روزه و مسائل آن از قبیل رخصت افطار برای بیمار و مسافر، خداوند میفرماید: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾[البقرة: ۱۸۵] «خدا برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد».
و در پایان آیات محرّمات ازدواج، و بیان رخصتهای خداوند در آن، از قبیل: جواز نکاح کنیزان مؤمن، برای کسانی که از ازدواج با زنان آزاده ناتوان هستند، خداوند میفرماید: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمۡۚ وَخُلِقَ ٱلۡإِنسَٰنُ ضَعِيفٗا٢٨﴾[النساء: ۲۸] «خدا میخواهد تا بارتان را سبک گرداند و میداند انسان، ناتوان آفریده شده است».
و نیز در پایان سورهی حجّ به دنبال یک سلسله اوامر و نواهی میفرماید:
﴿هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ﴾[الحج: ۷۸] «اوست که شما را برای خود برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده است».
گذشته از آیات بسیار دیگری که بیانگر ممنوعیت افراط و غلوّ در دین میباشند؛ پیامبر ج نسبت به کسانی که حلالها و مباحات را بر خود حرام میکنند و در عبادات، مشقت را برمیگزینند، مخالفت ورزیده و میفرماید:
«يَسِّرُوْا وَلٰا تُعَسِّرُوْا وَبَشِّرُوْا وَلٰا تُنَفِّرُوْا» ؛ «سهل گیرید و سخت نگیرید، بشارت دهید و متنفّر نگردانید».
و نیز میفرماید: «اِنَّمٰا بُعِثْتُمْ مُيَسِّرِيْنَ وَلَمْ تُبْعَثُوْا مُعَسِّرِيْنَ» ؛ «شما برای آسانگیری مبعوث شدهاید نه برای سختگیری».
و نیز میفرماید: «اِنَّمٰا بُعِثْتُ بِحَنِيْفِيَّةٍ سَمْحَةٍ» ؛ «من بر دین ساده و آسان مبعوث شدهام».
و در مورد مشروعیت و دلیل مسح بر روی جبیره، این حدیث پیامبر گرامی اسلامج است که در ارتباط با یک نفر که سر او زخمی شده بود و وی آن را شسته و باعث مرگش گردیده بود، فرمود: «او میتوانست تیمّم نماید و زخمش را با پارچهای ببندد و روی آن را مسح و سایر بدنش را شستشو دهد». (ابوداود)]
هرگاه رگ [بیمار و دردمند] زده شود؛ یا [فردی] مجروح و زخمی گردد؛ و یا عضوی از اعضاء و اندامهای وی بشکند و آن را با باند و پانسمان یا تختهی شکستهبندی، محکم ببندد؛ و صاحب آن زخم یا شکستگی، نتواند عضو آسیب دیده را بشوید یا مسح کند، پس در آن صورت واجب است که بر بیشتر آنچه که عضو آسیبدیده شده، بدان بسته شده است، مسح نماید؛ و مسح کشیدن بر آنچه که از جسد در فاصلهی بین باند یا پانسمان فرد رگزننده، ظاهر و هویداست، کفایت میکند (البته در صورتی که باز کردن آن، به جراحت وی، ضرر و زیان وارد نماید.)
و مسح [بر تختهی شکستهبندی و باند و پانسمان] به سان شستن است؛ از این رو محدودیت زمانی در آن نیست؛ [یعنی مسح کردن بر تختهی شکستهبندی و باند و پانسمان را تا زمانی ادامه دهد که زخم وی، بهبود و اِلتیام یابد؛ و محدود به زمان و مدت مشخصی نمیباشد.]
و همچنین، به هنگام بستن تختهی شکستهبندی و باند و پانسمان بر عضو آسیبدیده، شرط نیست که شخص، در حال طهارت و پاکی [یعنی با وضو] بوده باشد.
و جایز نیست که بر یکی از پاهای خویش که بر آن تختهی شکستهبندی و باند و پانسمان بسته شده است مسح نماید و پای دیگر خویش را بشوید؛ [زیرا جابربن عبداللهس گوید: مردی مورد اصابت سنگی قرار گرفت که سر او را شکست. سپس او محتلم شد و از یاران خویش سؤال کرد آیا من میتوانم به جای غسل، تیمّم کنم و رخصت تیمّم دارم؟ گفتند: ما برای تو، چنین رخصتی را نمییابیم در حالی که آب، در دسترس تو هست و تو بر آن قادر هستی. آن شخص غسل کرد و مرد؛ چون ما نزد پیامبر ج رسیدیم به وی خبر داده شده بود که فرمود:
«قَتَلُوْهُ قَتَلَهُمُ اللهُ؛ اَلٰا سَأَلَوْا اِذٰا لَمْ يَعْلَمُوْا؛ فَاِنَّمٰا شِفٰاءُ الْعَيِّ اَلسُّؤٰالُ؛ اِنَّمٰا کٰانَ يَکْفِيْهِ اَنْ يَّتَيَمَّمَ وَيَعْصِبَ اَوْ يَعْصِرَ عَليٰ جَرْحِهِ ثُمَّ يَمْسَحُ عَلَيْهِ وَيَغْسِلُ سٰائِرَ جَسَدِهِ» (ابوداود، ابن ماجه و دار قطنی)؛ «او را کشتند، خدا آنان را بکشد؛ چرا وقتی که نمیدانستند، سؤال نکردند و نپرسیدند؟ به حقیقت، درمان نادانی، پرسیدن است. برای آن شخصِ سرشکسته، کافی بود که تیمّم کند و سرش را باندپیچی نماید و زخمش را محکم ببندد؛ سپس روی باند و جبیره، مسح کند و باقی اندامهای سالمش را بشوید».]
و مسح، با افتادن تختهی شکستهبندی و باند و پانسمان، پیش از بهبودیافتن زخم، باطل نمیگردد.
و عوض کردن و تبدیل نمودن تختهی شکستهبندی و باند و پانسمان با غیر آن جایز است؛ و در آن صورت، اِعاده و تکرار مسح بر آن، واجب نیست؛ ولی بهتر آن است که مسح را پس از عوض کردن تختهی شکستهبندی [یا تبدیل نمودن باند و پانسمان] اعاده و تکرار نماید.
و هرگاه فردی، چشم درد گرفت و [از ناحیهی پزشکی مسلمان و ماهر،] فرمان داده شده تا چشمش را نشوید؛ یا ناخن وی شکست و بر آن دارو یا آدامس و سقز و یا زهرهی حیوان گذاشت؛ و نتواند آن را بردارد، مگر با تحمّل ضرر و زیان، در آن» صورت، برای وی درست است که بر آنها مسح نماید؛ و اگر چنانچه مسح نمودن بر آنها نیز بدو ضرر و آسیب میرساند، میتواند مسح را نیز ترک نماید.
و در مسح کردن بر موزهها و تختهی شکسته بندی [و باند و پانسمان] و بر مسح نمودن بر سر، نیت شرط نیست؛ [بلکه نیت، تنها در تیمّم شرط میباشد. لازم به تذکر است که در ارتباط با مسح موزهها و مسح بر جبیره و تختهی شکستهبندی و باند و پانسمان و گچگرفتگی، میان مرد و زن هیچ تفاوتی وجود ندارد؛ و کیفیت مسح بر روی تختهی شکسته بندی و باند و پانسمان و گچگرفتگی، بدین صورت است که مسحکننده، دستش را با آب، خیس نموده و یک بار، روی آن را مسح نماید.]