فقه احناف در پرتو آیات قرآن و احادیث

فهرست کتاب

فصل: پیرامون کیفیت و چگونگی ترکیب افعال حجّ [کیفیت ادای حجّ]

فصل: پیرامون کیفیت و چگونگی ترکیب افعال حجّ [کیفیت ادای حجّ]

هرگاه [شخص مسلمان] اراده‌ی انجام حج را داشت، پس [باید در ماه‌های حج، به سوی مکه مکرمه حرکت کند و] از میقات و احرامگاه، همانند «درّه‌ی رابغ» [یا از برابر نزدیکترین میقات و احرامگاهی که قرار دارد،] احرام ببندد؛ [این طور که برای احرام حج،] غسل کند یا وضو بگیرد - و غسل نمودن برای پاکیزگی و نظافت [بیشتر]، بهتر و برازنده‌تر است - ؛ و زن قاعده شده و زن وضع حمل کرده، هرگاه غسل بدان‌ها ضرر و زیانی وارد نمی‌آورد، غسل کنند. [ناگفته نماند که «رابغ»، یا «رابع»،: از مکه‌ی مکرمه، ۲۰۰ کیلومتر فاصله دارد. به هر حال، اکنون محل جحفه که میقات گاه و احرامگاه مردم نجد است، از راه اصلی دور شده است و مردم از محلّی به نام «رابغ» احرام می‌بندند. و «جُحفه» نیز در روزگار پیامبر ج قریه‌ی بزرگی بود که از «رابغ» در حدود چهار مایل فاصله و در جهت چپ راه مکه قرار داشت و هم اکنون، چیزی از این راه باقی نمانده و حاجیان از آن منطقه گذر نمی‌کنند، بلکه تمامی مردمان شام، از «ذوالحليفه» عبور می‌کنند و از آنجا یا از محلی به نام «رابغ»، برای حج، احرام می‌بندند.]

و [پیش از احرام، انجام این کارها] مستحب و پسندیده می‌باشد:

به نحو احسن، نظافت و پاکیزگی را رعایت کردن؛ کوتاه کردن ناخن‌ها؛ گرفتن موی سبیل؛ کندن موهای زیربغل؛ برداشتن موی ناحیه‌ی شرمگاه؛ همبستری و آمیزش نمودن با همسر؛ و به کار بردن روغن [برای بدن]، اگر چه خوشبوی نیز باشد.

و مرد، [جامه‌ی دوخته شده‌ی خویش را از تن بیرون کرده و] ازار و ردایی نو یا شسته شده بپوشد - و لباس نو و سفید، بهتر می‌باشد - و برای ازار و رداء خویش، دکمه نگذارد و برخی از آن را به برخی دیگر گره هم نزند و در میان آن‌ها، چیزی [همانند سوزن و غیره] قرار ندهد [تا بدین شکل، آن‌ها را در میان یکدیگر برآورد.]

و اگر این کارها را کرد، مکروه است و چیزی [از «دَم» = فدیه و ذبح حیوان] بر وی لازم نمی‌گردد. [آنگاه آن دو تکّه پارچه‌ی دوخته نشده‌ی نو یا شسته شده را بپوش و یکی از آن دو را به عنوان «ازار» و دیگری را به عنوان «رداء» استفاده کن؛ این طور که یکی را دور کمر به پایین و دیگری را بر روی شانه‌های خویش بیانداز؛ آنگاه اگر مواد خوشبویی داشتی،] از آن استفاده کن و خویشتن را خوشبو و معطّر کن؛ سپس دو رکت نماز بگزار [و نیت حجّ را نموده و چنین] بگو: «اَللّٰهُمَّ اِنِّيْ اُرِيْدُ الْحَجَّ فَيَسِّرْهُ لِيْ وَتَقَبَّلْهُ مِنِّيْ» ؛ «بار خدایا! من اراده‌ی انجام حج را دارم، پس آن را بر من آسان گردان و از من بپذیر».

سپس بعد از گزاردن نماز خویش، «تلبيه» بگو و با آن حجّ را نیت کن؛ و «تلبيه» چنین است که بگویی: «لَبَّيْكَ اَللّٰهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لٰا شَرِيْكَ لَكَ لَبَّيْكَ، اِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ، لٰا شَرِيْكَ لَكَ» ؛ «پروردگارا! اجابت فرمان تو نمودم و پیوسته مطیع و منقاد فرمان تو هستم و در خدمتگذاری حاضرم؛ به راستی تو از شریک و انباز، پاک و منزّهی و در واقع، تمام ستایش‌ها و نعمت‌ها و پادشاهی‌ها و حکومت‌ها، از آن تو است. و کسی همتا و همگون و شبیه و همسنگ و شریک و انباز تو نیست».

و توجه داشته باش تا از این الفاظ و کلمات، چیزی را کم نکنی؛ و می‌توانی در تلبیه‌ی خویش این کلمات و جملات را نیز بیافزایی: «لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ وَالْخَيْرُ کُلُّهُ بَيْنَ يَدَيْكَ، لَبَّيْكَ والرُّغْبٰي اِلَيْكَ»؛ «پروردگارا! اجابت فرمان تو نمودم و پیوسته مطیع و منقاد فرمان تو هستم و در خدمتگذاری حاضرم؛ و تمامی خیرها و نیکی‌ها در اختیار تو است؛ اجابت فرمان تو نمودم و پیوسته مطیع و فرمانبردار تو هستم؛ و تضرّع و عجز و لابه فقط به سوی تو است».

پس هرگاه با نیت حج، تلبیه گفتی، برای حج احرام بسته‌ای و مُحرم به حجّ شده‌ای؛ از این رو، از انجام این کارها بپرهیز و اجتناب کن:

از «رَفْث» - یعنی جماع و همبستری بازن؛ و برخی گفته‌اند که مراد از «رفث»: یاد کردن جماع و همبستری در حضور زنان است. همچنین گفته‌اند: مراد از «رفث»: سخنان زشت و هرزه و بیهوده و بی‌شرم است -؛ از فسق و فجور و هرزگی و بی‌بند و باری؛ از انجام گناهان و بزهکاری‌ها؛ جنگ و ستیزه کردن به همراه دوستان و خدمتگزاران؛ کشتن شکار خشکی [شکار کردن حیوانات بیابانی؛ چه خوردنی باشند یا غیر خوردنی]؛ اشاره کردن به سوی شکار؛ فردی را به سوی شکار، رهنمون ساختن؛ پوشیدن جامه‌ی دوخته شده، عمامه و موزه؛ [یعنی پوشیدن پیراهن، شلوار، جُبّه، عباء و... و هر آنچه که متناسب با شکل ظاهری اعضای بدن، بافته و دوخته و ساخته و پرداخته شده باشد؛ و پوشیدن دست‌کش و موزه؛ و اگر چنان‌چه فردی، کفشی برای پوشیدن نداشت، در آن صورت می‌تواند موزه‌های خویش را تا پایین‌تراز قوزک قطع نماید و آن‌ها را بپوشد.]

پوشیدن سر و صورت؛ [از این رو در حال احرام، نه کلاه به سر کن و نه دستار؛] به کارگیری بوی خوش و مواد خوشبو؛ تراشیدن و کوتاه کردن موی [سر و ریش، یا دور ساختن موی زیربغل، یا موی ناحیه‌ی شرمگاه به هر کیفیتی که باشد؛ کوتاه کردن ناخن؛ و پوشیدن لباسی که با «ورس»، «زعفران»، یا «عصفر» (گل کاجیره یا کافشه) رنگ کرده شده باشد؛ و در یک صورت پوشیدن چنین لباسی درست است که شسته شده و بوی آن از بین رفته باشد.]

و در حال احرام، انجام این کارها درست است:

غسل کردن؛ [برای شخص محرم درست است تا در حال احرام غسل کند، ولی باید توجه داشته باشد که نباید در هنگام غسل، از مواد خوشبو کننده و از موادی که چرک بدنش را دور می‌سازد، استفاده نماید. و همچنین به هنگام غسل، سر و ریش خویش را با «خطمی» یا «صابون» نشوید؛] زیر سایه‌ی خیمه، کجاوه و امثال آن‌ها قرار گرفتن [تا بدین وسیله خنک شود؛ از این رو، شخص محرم می‌تواند از اشیایی چون خانه، ماشین یا خیمه به عنوان سایبان استفاده کند.]

و همچنین جایز است که کیسه‌ای که در آن پول می‌نهند و بر کمر می‌بندند، بر کمرش ببندد [که در اصطلاح بدان «همیان» می‌گویند.]

و [پس از احرام،] با صدای بلند و رسا - بی‌آن که خویشتن را به مشقت و سختی و چالش و زیان بیافکنی - در این موارد زیاد تلبیه بگو:

هرگاه نماز گزاردی [یعنی پس از همه‌ی نمازها]؛ یا هرگاه به مکان بلندی بالا رفتی؛ یا به مکانی پایین و سراشیب، فرود آمدی؛ یا با کاروان و قافله‌ای رو به رو و مواجه شدی؛ به هنگام سحرگاهان [؛ به هنگام تغییر حالات و اوقات و به هنگام صبح‌گاهان و شام‌گاهان].

و چون به مکه‌ی مکرمه رسیدی، مستحب آن است که غسل کنی و در روز از «باب معلّي» [یا «ثنيه‌ي کداء» یا «ثنیة العلیا»] وارد مکّه شوی؛ تا بدین ترتیب، هرگاه وارد مکّه می‌شوی، روبه‌روی خانه‌ی کعبه قرار بگیری و بدین شکل، تعظیم و بزرگداشت و احترام و تجلیل خانه‌ی کعبه را به جای آوری.

و مستحب است که به هنگام وارد شدن به مکّه، تلبیه بگویی تا آنگاه که به «باب السلام» می‌رسی؛ پس با تواضع و کرنش و خشوع و فروتنی و تلبیه‌گویان از «باب السلام» وارد مسجدالحرام شو و عظمت و بزرگی این مکان را در نظر داشته باش و «تکبیر» [الله اکبر] و «تهلیل» [لا اله الا الله] بگو و بر پیامبرگرامی اسلام ج درود و سلام بفرست و نسبت به «رنج رساننده» [انبوهی کننده؛ زحمت افزا؛ کسی که باعث زحمتت می‌گردد،] مهربان و نرم و خوش‌خو و ملایم و با محبّت و با لطف باش و هر آنچه [از خیر دنیا و آخرت] می‌خواهی و دوست داری، دعا کن؛ زیرا دعا به هنگام مشاهده‌ی خانه‌ی محترم و بزرگداشت شده‌ی خدا، پذیرفته می‌شود.

سپس تکبیرگویان و تهلیل‌گویان در حالی که دو دستت را - همانند حالت نماز - بلند کرده‌ای، رو به سوی حجرالاسود کن و آن‌ها را بر آن بگذار و آن را بدون آواز ببوس؛ [یعنی هرگاه قصد طواف خانه‌ی کعبه را داشتی، ابتدا از «حجرالاسود» شروع کن؛ این طور که روبه‌روی حجرالاسود بایستی و «تکبیر» - الله اکبر - و «تهلیل» - لا اله الا الله - بگو و با تکبیر، دست‌های خویش را نیز بلند کن؛ آنگاه در صورتی که اسباب آزار و اذیت مردم را فراهم نمی‌کردی، حجرالاسود را «اِستلام» کن و آن را ببوس؛ و این در صورتی است که بر این کار قادر و توانا باشی؛] و اگر چنان‌چه از بوسیدن حجرالاسود و اِستلام آن، عاجز و ناتوان بود و این کار تنها با فراهم کردن اسباب آزار و اذیت مردم، تحقّق می‌یافت، در آن صورت آن را ترک کند و با چیزی [همانند عصا یا چیزی دیگر،] حجرالاسود را لمس نماید و آن را ببوسد؛ و یا از دور به حجرالاسود اشاره کند و حال آن که «تکبیر» [الله اکبر] و «تهلیل» [لا اله الّا الله] می‌گوید و به حمد و ستایش خدا و درود بر پیامبر گرامی اسلام ج مشغول است.

[به هر حال، هر کس قصد طواف خانه‌ی کعبه را دارد، ابتدا از حجرالاسود شروع نماید؛ این طور که رو به روی حجرالاسود بایستد و «تکبیر» - الله اکبر - و «تهلیل» - لا اله الا الله - بگوید و با تکبیر، دست‌های خویش را نیز بلند نماید؛ آنگاه در صورتی که اسباب آزار و اذیت مردم را فراهم نمی‌کرد، حجرالاسود را «اِستلام» نماید و ببوسد - و این در صورتی است که بر این کار قادر و توانا باشد - و اگر بر بوسیدن حجرالاسود قادر نبود، در آن صورت بدون آن که به مردم اذیت و آزاری برساند، هر دو کف دست خویش را یا کف دست راست خویش را بر حجرالاسود قرار دهد و آن‌ها را ببوسد؛ و اگر انجام این کار نیز برایش مقدور نبود، در آن صورت با عصا یا چیزی دیگر، حجرالاسود را لمس نماید و آن را ببوسد؛ و چنان‌چه بر انجام این کار نیز قادر نبود، رو به روی حجرالاسود بایستد و تکبیر بگوید و به هنگام گفتن تکبیر، دست‌های خویش را تا برابر دو گوشش بلند نماید؛ و به هنگام بلند کردن دست‌ها، ظاهر کف دست‌ها را به سوی صورتش و باطن آن‌ها را به سوی حجرالاسود اشاره نماید - گویا که دست‌هایش را بر حجرالاسود نهاده است - ؛ و پس از اشاره، کف دست‌های خویش را ببوسد.

و «اِستلام»: آن است که هر دو دست خویش را بر حجرالاسود احاطه نموده و دهان خویش را در میان آن بنهد و آن را بدون آواز ببوسد؛ و اگر چنین کرده نمی‌توانست، هر دو دست خویش را به سوی حجرالاسود نموده و کف دست‌های خویش را ببوسد.]

پس از آن، در حالی که «اِضطباع» نموده‌ای - یعنی گوشه‌ی ردای خویش را در زیر بغل راست خویش قرار داده‌ای و دو طرف آن را بر شانه‌ی چپت افکنده‌ای - از جانب راستت [یعنی از جانب راست حجرالاسود] که نزدیک دروازه‌ی خانه است، شروع به طواف کن [و خانه‌ی کعبه را به طرف چپ خویش قرار بده] و هفت دور گرداگرد خانه طواف کن؛ و به هنگام طواف، هر آنچه می‌خواهی [برای خود، پدر و مادر، دوستان و رفیقان، اساتید و ...] دعا کن؛ و طواف خویش را از پشت «حطیم» قرار بده؛ [و هرگاه از «رکن یمانی» گذر کردی، آن را «اِستلام» کن؛ و چون به حجرالاسود رسیدی، آن را نیز اِستلام کن و ببوس؛ و به این‌گونه، یک دور طواف به پایان می‌رسد؛ و به همین ترتیب، هفت دور به اطراف خانه‌ی کعبه طواف کن؛ و در هر دوری که به حجرالاسود می‌رسی، - همان‌گونه که پیشتر گفتیم - آن را اِستلام کن و ببوس؛ و طواف خویش را با اِستلام حجرالاسود بیاغاز و با اِستلام آن، به پایان برسان.

و مُستند «اِضطباع» ، «لمس کردن حجرالاسود» ،‌ «بوسیدن حجرالاسود»، «گذاشتن پیشانی بر حجرالاسود»؛ «تکبیر در کنار حجرالاسود»؛ «لمس کردن رکن یمانی» و «دعا کردن بین دو رکن»، این احادیث است:

یعلی بن امیهس گوید: «اِنَّ النَّبِيَّ ج طٰافَ مُضْطَبِعاً» (ترمذی، ابوداود و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج به حالت اضطباع طواف کرد».

و ابن عمرب گوید: «رَأَيْتُ رَسُوْل اللهِ ج حِيْنَ يَقْدِمُ مَکَّةَ اِذَا اسْتَلَمَ الرُّکْنَ الْاَسْوَدَ اَوَّلَ مٰايَطُوْفُ، يَخُبُّ ثَلٰاثَةَ اَطْوٰافٍ مِنَ السَّبْعِ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج را دیدم وقتی که به مکه آمد، بعد از استلام و دست زدن به حجرالاسود، اولین کاری که کرد این بود که سه طواف از هفت طواف را به صورت شتابان انجام داد».

و زید بن اسلم، از پدرش روایت می‌کند که گفت: «رَأَيْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطّٰابِس قَبَّلَ الْحَجَرَ وَقٰالَ: لَوْ لٰا اَنِّيْ رَأَيْتُ رَسُوْلَ اللهِ ج قَبَّلَكَ مٰا قَبَّلْتَكَ» (بخاری، مسلم، ابوداود، ابن ماجه، ترمذی و نسایی)؛ «عمر بن خطابس را دیدم که حجرالاسود را بوسید و گفت: اگر پیامبر ج را ندیده بودم که تو را می‌بوسد، تو را نمی‌بوسیدم».

و ابن عمرب گوید: «رَأَيْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطّٰابِس قَبَّلَ الْحَجَرَ وَسَجَدَ عَلَيْهِ، ثُمَّ عٰادَ فَقَبَّلَهُ وَسَجَدَ عَلَيْهِ ثُمَّ قٰالَ: هٰکَذٰا رَأَيْتُ رَسُوْلَ اللهِ ج» (بزار)؛ «عمر بن خطابس را دیدم که حجرالاسود را بوسید و پیشانی‌اش را بر آن گذاشت؛ سپس برگشت و آن را بوسد و پیشانی‌اش را بر آن گذاشت؛ آنگاه گفت: پیامبر ج را دیدم که این کار را انجام می‌داد».

و ابن عباسب گوید: «طٰافَ النَّبِيُّ ج بِالْبَيْتِ عَلٰي بَعِيْرِهِ کُلَّمٰا اَتَي الرُّکْنَ اَشٰارَ اِلَيْهِ بِشَيْءٍ کٰانَ عِنْدَهُ وَکَبَّرَ» (بخاری)؛ «پیامبر ج سوار بر شتر، بیت الله را طواف می‌کرد. هر وقت به رکن حجرالاسود می‌رسید با چیزی که به همراه داشت به آن اشاره می‌کرد و تکبیر می‌گفت».]

و اگر خواستی که پس از طواف خانه، در میان صفا و مروه سعی نمایی، در آن صورت در سه شوط [دور] اول از شوط‌های طواف، رَمل کن؛ و رَمل نمودن در سه شوط اول طواف، آن است که به حرکتش سرعت دهد و شانه‌های خویش را همانند مبارز و رزمنده‌ای تکان دهد که در میدان جنگ و کارزار و در بین دو صف، شانه‌هایش را می‌جنباند و حرکت می‌دهد.

و اگر مردم، اِزدحام و شلوغ کردند و طواف کننده را به سوی تنگنا بردند، در آن صورت بایستد؛ و هرگاه رخنه و شکافی یافت، دوباره به رمل خویش ادامه دهد؛ زیرا طواف کننده ناگزیر از انجام رمل در طواف است؛ از این رو، در صورت ازدحام و شلوغ کردن مردم، بایستد تا رمل خویش را به شکل مسنون به انجام برساند؛ برخلاف استلام نمودن حجرالاسود؛ زیرا برای استلام حجرالاسود، جایگزین و جانشینی می‌باشد، و آن، رو کردن به سوی حجرالاسود است؛ [بنابراین فرد طواف کننده نخست روبه‌روی حجرالاسود بایستد و «تکبیر» - الله اکبر - و «تهلیل» - لا اله الا الله - بگوید و با تکبیر، دست‌های خویش را نیز بلند نماید؛ آنگاه در صورتی که اسباب آزار و اذیت مردم را فراهم نمی‌کرد، حجرالاسود را «استلام» نماید و ببوسد - و این در صورتی است که بر این کار قادر و توانا باشد - و اگر بر بوسیدن حجرالاسود قادر نبود، در آن صورت بدون آن که به مردم آزار و اذیت برساند، هر دو کف دست خویش را یا کف دست راست خویش را بر حجرالاسود قرار دهد و آن‌ها را ببوسد؛ و اگر انجام این کار نیز برایش مقدور نبود؛ در آن صورت با عصا یا چیزی دیگر، حجرالاسود را لمس نماید و آن را ببوسد. و چنان‌چه بر انجام این کار نیز قادر نبود، روبه‌روی حجرالاسود بایستد و تکبیر بگوید و به هنگام گفتن تکبیر، دست‌های خویش را تا برابر دو گوشش بلند نماید؛ و به هنگام بلند کردن دست‌ها، ظاهر کف دست‌ها را به سوی صورتش و باطن آن‌ها را به سوی حجرالاسود اشاره نماید - گویا که دست‌های خود را بر حجرالاسود نهاده است -؛ و پس از اشاره، کف دست‌های خویش را ببوسد.]

و هرگاه که از کنار حجرالاسود می‌گذرد، آن را «استلام» کند؛ و طواف خویش را نیز با «استلام» حجرالاسود و با گزاردن دو رکعت نماز در «مقام ابراهیم» یا در هر جایی از مسجد که گزاردن نماز در آنجا برایش میسّر می‌گردد به پایان برساند؛ [یعنی فرد طواف کننده، طواف خویش را با استلام حجرالاسود به پایان برساند؛ آنگاه پس از طواف، دو رکعت نماز بگزارد؛ و بهتر آن است که نماز طواف را در «مقام ابراهیم» بگزارد؛ به گونه‌ای که مقام ابراهیم در میان او و خانه‌ی کعبه قرار بگیرد؛ و اگر چنان‌چه فرد طواف کننده، دو رکعت نماز طواف را در هر جایی از مسجد که گزاردن نماز در آنجا برایش میسّر می‌گردد بخواند، در آن صورت نیز درست است. ابن عمرب گوید: «قَدِمَ رَسُوْلُ اللهِ ج فَطٰافَ بِالْبَيْتِ سَبْعاً، ثُمَّ صَلّٰي خَلْفَ الْمُقٰامِ رَکْعَتَيْنِ وَطٰافَ بَيْنَ الصَّفٰا وَالْمَرْوَةَ وَقٰالَ: «لَقَدْ کٰانَ لَکُمْ فِيْ رَسُوْلِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (بخاری و ابن ماجه)؛ «پیامبر ج آمد و هفت بار بیت الله را طواف کرد؛ سپس پشت مقام ابراهیم، دو رکعت نماز خواند و بین صفا و مروه طواف کرد و فرمود: به راستی پیامبر ج الگوی خوبی برای شما است».

و جابربن عبداللهس گوید: «اِنَّ رَسُوْلَ اللهِ ج لَمَّا انْتَهٰي اِلٰي مُقٰامِ اِبْرٰاهِيْمَ قَرَأَ «وَ اتَّخِذُوْا مِنْ مَقٰامِ اِبْرٰاهِيْمَ مُصَلّٰي» ؛ ثُمَّ صَلّٰي رَکْعَتَيْنِ وَکٰانَ يَقْرَأُ فِيْهِمٰا «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ» وَ«قُلْ يٰا اَيُّهَا الْکٰافِرُوْنَ» (مسلم)؛ «وقتی پیامبر ج به مقام ابراهیم رسید آیه‌ی ﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ مُصَلّٗىۖ را تلاوت کرد؛ سپس دو رکعت نماز خواند و در آن‌ها، سوره‌ی «اخلاص» و سوره‌ی «کافرون» را خواند».]

آنگاه [پس از گزاردن دو رکعت نماز طواف]، دوباره به سوی حجرالاسود برگردد [و روبه‌روی آن بایستد] و آن را استلام نماید؛ و این طواف به نام «طواف قدوم» نامیده می‌شود که برای شخص «آفاقی» [کسی که از اهالی مکه نیست،] سنّت می‌باشد.

سپس به سوی صفا برو و بر فراز آن بالا شو و بایست تا آن که خانه‌ی کعبه را مشاهده نمایی [و در حالی که به صفا بالا می‌روی، این آیه را با خود زمزمه کن: ﴿۞إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَيۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَاۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَيۡرٗا فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ١٥٨[البقرة: ۱۵۸] «بی‌گمان دو کوه صفا و مروه (و هفت بار سعی میان آن دو) از نشانه‌های (دین) خدا و عبادت الله هستند. پس هر کس می‌خواهد فریضه‌ی حج بیت الله الحرام یا عمره را به جای آورد، بر او گناهی نخواهد بود که میان آن دو کوه را بارها طی کند و سعی میان صفا و مروه را به جای آورد. هر که به دلخواه کار نیکی را انجام دهد (و بیش از واجبات، به طاعت و عبادت پردازد، خدا پاداش او را می‌دهد، چه) بی‌گمان خدا سپاسگزار و آگاه (از اعمال و نیات عبادت کنندگان) است».]

سپس رو به خانه‌ی کعبه کن و «تکبیر» [الله اکبر] و «تهلیل» [لا اله الا الله] و «تلبیه» [لبيك اللهم لبيك...] بگو و بر رسول خدا ج درود بفرست و از بارگاه ایزد منّان، نیازهای خویش را بطلب و [به هنگام دعا،] هر دو دست خویش را در حالی که باز و گشاده‌اند، به سوی آسمان بلند کن. [و سنّت است که سه بار این دعا را تکرار نمایی: «لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لٰا شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكَ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلٰي کُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٍ؛ صَدَقَ اللهُ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الْاَحْزٰابَ وَحْدَهُ». (مسلم)؛ «هیچ معبود بر حقّی جز الله نیست؛ او در (ربوبیت و الوهیت و صفاتش) یکتا است و هیچ شریکی ندارد. مالکیت فقط برای او و حمد و ستایش فقط لایق او است و او بر هر چیزی توانا است. وعده‌ی خود را قطعی ساخت و بنده‌اش را یاری داد و اَحزاب (کسانی که در جنگ خندق با پیامبر ج جنگ و پیکار کردند) را به تنهایی شکست داد».]

آنگاه از «صفا» پایین بیا و رو به سوی «مروه» کن و به صورت عادی و معمولی و با آرامش و متانت راه برو؛ و چون به بَطن وادی رسید، در بین دو نشانه‌ی سبز [میلین اخضرین] تند و سریع حرکت کند؛ [و این دعا را با خود زمزمه نماید: «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَاَنْتَ الْاَعَزُّ الْاَکْرَمُ وَتَجٰاوَزْ عَمّٰا تَعْلَمُ» (طبرانی)؛ «پروردگارا! بیامرز و رحم بفرما؛ زیرا تو گرامی و بزرگواری؛ و از گناهانی که نسبت بدان‌ها آگاهی داری، عفو بفرما».]

و چون از «بطن وادی» [و از دوّمین نشانه‌ی سبز] عبور کرد، دوباره به صورت معمولی و عادی و با آرامش و متانت حرکت نماید تا به «مروه» برسد؛ آنگاه به «مروه» بالا رود و چنان کند که بر «صفا» می‌کرد.

و بر فراز «مروه» نیز رو به خانه‌ی کعبه نموده و تکبیر و تهلیل و تلبیه بگوید و بر رسول خدا ج درود و سلام بفرستد و از بارگاه ایزد منّان، نیازهای خویش را بطلبد و به هنگام دعا، هر دو دست خویش را در حالی که باز و گشاده‌اند به سوی آسمان بلند کند. و در این هنگام یک شوط سعی میان صفا و مروه به پایان می‌رسد.

آنگاه «مروه» را به مقصد «صفا» ترک کند و دوباره به سوی «صفا» حرکت نماید و هرگاه به دو میل سبز [میلین اخضرین] رسید، تند و سریع بدود؛ آنگاه چون از دومین نشانه‌ی سبز عبور کرد، دوباره به صورت معمولی و عادی و با آرامش و متانت حرکت نماید تا به «صفا» برسد؛ آنگاه به «صفا» بالا رود و چنان کند که در مرتبه‌ی اول انجام داده بود. و این شوط دوم به شمار می‌آید.

و به همین گونه، هفت بار این حرکت دو سویه بین صفا و مروه را انجام دهد؛ این‌طور که از صفا شروع کند و به مروه ختم نماید. و در هر شوط، میان «بطن وادی» [یعنی در میان دو میل سبز - میلین اخضرین - در رفت و برگشت، در میان آن‌ها] بدود و تند و سریع حرکت نماید.

[به هر حال، فرد سعی کننده باید در اثنای سعی میان صفا و مروه به ذکر و یاد خدا مشغول باشد؛ و هرگاه در هر شوط، میان دو میل سبز رسید، در میان آن‌ها در رفت و برگشت بدود؛ ولی زنان در میان دو میل سبز ندوند و تند و سریع حرکت نکنند؛ بلکه در تمامی شوط‌های سعی، به صورت معمولی و عادی حرکت کنند؛ و دلیل این مطالب آن است که پیامبر ج چنین در میان صفا و مروه سعی کردند و فرمودند: «خُذُوْا عَنِّيْ مَنٰاسِکَـکُمْ» (مسلم)؛ «مناسک حج خویش را از من یاد بگیرید».

و وقتی که حاجی، از «طواف قدوم» و «سعی میان صفا و مروه» فارغ شد و تا زمان حجّ، روزهای اندک یا زیادی باقی مانده بود، در آن صورت تا زمان فرا رسیدن حجّ] با احرام در مکه‌ی مکرمه بماند؛ و هرگاه برایش میسّر شد، خانه‌ی کعبه را طواف نماید؛ و برای شخص «آفاقی» ، طواف خانه‌ی کعبه، بهتر از گزاردن نماز نفل است؛ [و شخص حاجی سعی کند که نمازهای پنج‌گانه‌ی خویش را در مسجدالحرام همراه با جماعت بخواند و هیچگاه نماز جماعت در مسجدالحرام را رها نکند؛ زیرا گزاردن یک نماز در مسجدالحرام، برتر از گزاردن صدهزار نماز در غیر مسجدالحرام می‌باشد؛]

و هرگاه نماز صبح روز هشتم ذی‌الحجه [روز ترویه] را در مکه‌ی مکرمه خواند، آماده شود تا به سوی منی رهسپار و روانه گردد؛ از این رو، پس از طلوع خورشید [در روز هشتم ذی‌الحجه] به سوی منی حرکت کند [و در آن اقامت گزیند و این شب را در آنجا بگزراند.]

و مستحب است که نماز ظهر را در منی بگزارد؛ و در هیچ حالتی - به جز طواف - گفتن تلبیه را ترک نکند؛ و در سرزمین منی بماند تا آنگاه که نماز صبح را [در روز عرفه = روز نهم ذی‌الحجه] در منی و در تاریکی اول صبح می‌خواند؛ و در نزدیکی مسجد «خیف» فرود آید.

سپس بعد از طلوع خورشید [یعنی هرگاه خورشیدِ روز عرفه طلوع کرد و شعاع خورشید بر کوه «ثبير» افتاد؛] سرزمین منی را به مقصد سرزمین «عرفات» ترک کند و رهسپار آنجا شود؛ و در عرفات، وقوف [و درنگ] نماید و در آنجا بماند؛ و چون خورشید زوال نمود، به مسجد «نمرة» بیاید و با امام اعظم یا جانشین وی، نمازهای ظهر و عصر را یکجا [در وقت ظهر] بخواند؛ البته پس از آن که [پیش از گزاردن نماز]، امام دو خطبه ایراد نموده و در بین آن دو خطبه، اندکی نیز نشسته است.

بنابراین، نمازهای فرض ظهر و عصر را [در وقت ظهر] با یک اذان و دو اقامه بگزارد؛

و برای جمع کردن نمازهای ظهر و عصر در عرفات، مراعات دو شرط لازم و ضروری است:

۱- وجود داشتن احرام حج؛

۲- وجود امام اعظم مسلمانان [یا جانشین وی].

و در بین دو نماز فرض ظهر و عصر نیز، فاصله‌ای با گزاردن نماز نفل ایجاد نکند؛ و اگر چنان‌چه کسی به نمازهای ظهر و عصر که با جماعت و پشت سر امام اعظم خوانده می‌شوند نرسید [و آن‌ها را از دست داد]، در آن صورت باید هر نماز [از نمازهای ظهر و عصر] را در وقت معمول و متداول خودش بخواند.

[به هر حال، هرگاه خورشید روز عرفه زوال نمود، امام با مردم نمازهای ظهر و عصر را یکجا بخواند و پیش از گزاردن نماز، دو خطبه ایراد نماید و در آن دو خطبه، مردمان را با احکام نماز، وقوف - درنگ کردن و ایستادن - در عرفه، وقوف در مزدلفه، رَمی جمرات، قربانی، تراشیدن موی سر و طواف زیارت، آگاه و مطّلع بگرداند؛ و نماز ظهر و عصر را در وقت ظهر با یک اذان و دو اقامه بگزارد. و به این جمع، «جمع تقدیم» می‌گویند.

و در نزد امام ابوحنیفه/، برای جمع کردن نمازهای ظهر و عصر در عرفات، شرط است که امام مسلمانان، یا جانشین وی حضور داشته باشد؛ و همچنین وجود احرام حجّ و وقت ظهر نیز شرط جمع نماز در عرفات می‌باشد.

از این رو، اگر چنان‌چه کسی نماز ظهر خویش را به تنهایی در خیمه‌اش گزارد؛ یا نماز را با جماعت پشت سر امام دیگری غیر از امام حج خواند، در آن صورت باید هر نماز را در وقت خودش بخواند.

و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که اگر کسی نمازهایش را به تنهایی می‌خواند، باز هم برایش درست است که در میان نمازهای ظهر و عصر، جمع نماید.]

و هرگاه نماز خویش را همراه با امام گزارد، متوجه «موقف» شود و بدانجا حرکت نماید؛ و تمام سرزمین عرفات به جز «بطن عرنة»، موقف [جای ایستادن و درنگ کردن] به شمار می‌آید. [و روایت شده است که: «رَأَيَ النَّبِيُّ ج اَلشَّيْطٰانَ فِيْهِ وَاَمَرَ اَنْ لّٰايَقِفَ فِيْهِ اَحَدٌ» (مسند احمد بن حنبل)؛ «پیامبر ج شیطان را در «بطن عرنة» دید و فرمان داد که کسی در آنجا وقوف نکند».]

و برای وقوف در عرفات، پس از زوال خورشید غسل کند و در نزدیکی «کوه رحمت» [جبل الرحمة] بایستد؛ و حال آن که رو به قبله ایستاده است و مشغول گفتن «تکبیر» [الله اکبر]، «تهلیل» [لا اله الا الله] و «تلبیه» [لبيك اللهم لبيك...] است و به دعا و نیایش مشغول است و دستان خویش را به سوی آسمان دراز کرده همانند کسی که از دیگری خوراک می‌طلبد و دستش را به سوی وی دراز می‌کند.

و [تا هنگامه‌ی غروب خورشید] برای دعا نمودن برای خود، پدر و مادر و برادران خویش، تلاش و کوشش نماید و سعی کند تا قطره‌های اشکی را از دو چشمانش بیرون و سرازیر نماید؛ زیرا اشک ریختن به هنگام دعا، دلیل اجابت و پذیرش دعا است؛ و در دعا و درخواست از بارگاه ایزد منّان، اصرار و پافشاری ورزد و امیدی قطعی به اجابت و پذیرش دعاهایش داشته باشد.

و در این روز، غفلت نورزد و در دعا و نیایش، کوتاهی و سهل‌انگاری نکند؛ زیرا چه بسا که این روز در عمرش دیگر هیچ بار تکرار نشود [و این اولین و آخرین فرصت در زندگی‌اش باشد؛] به ویژه آنگاه که فرد حج‌کننده از اهالی غیر مکه [و از دیگر سرزمین‌های اسلامی] باشد؛ [از این رو چون دعا کلید استجابت عبادات و کیمیای دفع بلا و کلید گنج‌های ظاهری و معنوی و موجب خشنودی خداوند است، از این رو، حجّاج محترم و زائران سرزمین وحی باید این ایام بزرگ و ملکوتی حجّ و عمره را غنیمت شمارند و تمام توان و قدرت خویش را در خواندن ذکر و دعا و قرائت قرآن به کار گیرند و انواع دعاها و اذکار را که خیر دنیا و آخرت را دربردارند بخوانند و برای خود و پدر و مادر و خویشاوندان و اساتید و همراهان و دوستان و تمام مسلمانان و مؤمنان دعا کنند و بکوشند تا همه‌ی وقت خود را در این موقف بزرگ و این حالت ملکوتی شگفت، به دعا و ذکر و استغفار گذرانیده و لحظه‌ای را غفلت نورزند؛ زیرا این ایام برخلاف روزهای دیگر سال است که اگر از دست رفت، باز یافتنش ممکن نیست؛ زیرا که چه بسا این ایام در عمرش دیگر هیچ بار تکرار نشود و این، اولین و آخرین فرصت در زندگی‌اش باشد.]

و وقوف بر سواری، بهتر [از ایستادن بر روی زمین] است؛ و ایستادن بر روی زمین، بهتر از نشستن بر روی زمین است.

پس هرگاه خورشید [روز عرفه] غروب کرد، امام همراه با مردم [به سوی مزدلفه] با آرامش و متانت رهسپار شوند [و سرزمین عرفات را به مقصد مزدلفه ترک کنند.] و هرگاه شکاف و رخنه‌ای را [در ازدحام و شلوغی مردم] یافت، به حرکت خویش سرعت بدهد بی‌آن‌که باعث آزار و اذیت کسی بشود؛ و در مسیر راه، از کردار و رفتاری که انسان‌های جاهل و بی‌خرد انجام می‌دهند، پرهیز کند؛ همانند: سرعت بخشیدنِ [غیرمعمول و متداول] به حرکت؛ ازدحام و شلوغ کردن و فراهم نمودن اسباب اذیت و آزار مردم؛ زیرا انجام این کارها، حرام و ناروا است.

و [به حرکت خویش ادامه دهد] تا به مزدلفه بیاید؛ و چون بدانجا رسید، در نزدیک «کوه قُزح» [مشعرالحرام] فرود آید و از «بطن وادی» [وسط درّه]، بلندی و ارتفاع بگیرد و از آن بالاتر رود تا جای کافی برای عبور کردنِ عبورکنندگان [از آن] وجود داشته باشد.

و در آنجا نمازهای مغرب و عشاء خویش را با یک اذان و یک اقامه [در وقت عشاء همراه با امیر حجّ و یا کسی دیگر] بگزارد؛ [و به این کار، «جمع تأخیر» می‌گویند.] و اگر چنان‌چه در بین دو نماز مغرب و عشاء، نماز نفل گزارد؛ یا به کاری دیگر مشغول شد، در آن صورت اقامه را دوباره تکرار کند. [و اگر چنان‌چه نماز خویش را به تنهایی گزارد، باز هم می‌‌تواند میان این دو نماز جمع نماید؛ زیرا برای جمع نمازهای مغرب و عشاء، جماعت شرط نیست.]

و خواندن نماز مغرب در مسیر مزدلفه درست نیست. [و اگر چنان‌چه نماز مغرب خویش را در مسیر مزدلفه گزارد، در آن صورت] تا زمانی که صبح صادق طلوع نکرده، بر وی لازم است که آن را اعاده نماید.

و شب گذراندن به مزدلفه، سنّت است؛ [از این رو، شخص حاجی در مزدلفه، تا هنگامه‌ی طلوع صبح صادق روز دهم ذی‌الحجه - روز عید قربان - شب را در مزدلفه بگذراند؛] و چون صبح صادق طلوع کرد، امام نماز صبح را در تاریکی، همراه با مردم بگزارد؛ آنگاه به همراه مردم [در مزدلفه] بایستند. و تمامی مزدلفه به جز «بطن محسّر»، موقف [جای درنگ کردن و ایستادن] است.

و در مزدلفه بماند و در دعا و نیایش، تلاش و کوشش نماید؛ و از خداوند بخواهد تا مراد و خواسته‌اش را در این جایگاه [مبارک و میمون] به اتمام و کمال برساند همچنان‌که مراد و خواسته‌ی پیامبر گرامی اسلام ج را در آنجا به اتمام و کمال رسانیده است.

و چون هوا بسیار روشن شد، امام همراه با مردم اندکی پیش از طلوع خورشید، [از مزدلفه به سوی سرزمین منی] رهسپار شوند و به سوی «منی» حرکت نمایند و در آنجا فرود بیایند؛ و چون به سرزمین «منی» رسیدند، نخست از جمره‌ی عقبه شروع نمایند و آن را از «بطن وادی» با هفت سنگریزه مثل دانه‌های ریز سفال بزنند؛ [و با پرتاب هر سنگریزه، «الله اکبر» بگویند و با خود این کلمات را بخوانند: «بِسْمِ اللهِ، اَللهُ اَکْبَرُ، رِضًي لِلرَّحْمٰنِ وَرَغْماً لِلشَّيْطٰانِ». و چون سنگریزه‌ها را پرتاب کرد، دیگر در مکان جمره نایستد و با پرتاب نخستین سنگریزه‌ای که به سوی جمره‌ی عقبه پرتاب می‌کند، «تلبیه» را قطع نماید.]

و مستحب است که سنگریزه‌ها، از خود مزدلفه و یا از میان راه برداشته شود؛‌ و مکروه است که از سنگریزه‌هایی که در نزد جمره وجود دارد، برداشته شود.

و زدن سنگریزه‌ها از قسمت بالای «عقبه» مکروه است؛ زیرا این کار باعث آزار و اذیت مردم می‌باشد؛ و سنگریزه‌ها را پیدا کند و گردآوری نماید؛ و این طور نباشد که سنگی را بشکند و آن را به سنگریزه تبدیل نماید [و برای رمی جمرات از آن استفاده کند؛ بلکه به دنبال خود سنگریزه‌ها باشد بی‌آن که سنگی را بشکند و از آن سنگریزه درست نماید.] و سنگریزه‌ها را بشوید تا به پاکی آن‌ها اطمینان شود؛ زیرا با این سنگریزه‌ها عملی انجام می‌گیرد که مایه‌ی تقرّب و نزدیکی به خدا است. و اگر چنان‌چه با چیزی نجس و ناپاک رمی نمود، باز هم او را کفایت می‌کند، ولی این عملش مکروه می‌باشد. و با پرتاب نخستین سنگریزه‌ای که به سوی جمره‌ی عقبه پرتاب می‌کند، گفتن «تلبیه» را قطع نماید.

و کیفیت رمی، بدین ترتیب است که: - بنا به قول صحیح‌تر- سنگریزه را با طرف انگشتانِ اِبهام و سبّابه‌ی خویش بگیرد؛ زیرا این کار، هم آسانتر است و هم با آن، اهانت بیشتری به شیطان می‌شود؛ [زیرا که وی، به شیطان توجه و عنایتی نکرده و با تمامی دست، او را مورد زدن قرار نداده، بلکه از دیدگاه وی، شیطان چنان حقیر و زبون است که آن را با گوشه‌ی انگشتان خویش آماج سنگریزه‌ها قرار داده است.]

و سنّت‌های رمی، عبارتند از:

الف) زدن سنگریزه‌ها با دست راست؛

ب) سنگریزه را بر پشت انگشت «ابهام» خویش بنهد و از انگشتان سبّابه‌ی خویش [برای پرتاب سنگریزه] کمک بگیرد؛

ج) بین پرتاب‌کننده‌ی سنگریزه و مکانی که سنگریزه فرود می‌آید، پنج ذراع فاصله داشته باشد. و اگر چنان‌چه سنگریزه را افکند و بر پشت فردی یا محلی (غیر از جمره) افتاد و در آنجا ماند و به جلوتر (یعنی به سوی جمره) پرتاب نشد، در آن صورت، رمی سنگریزه را مجدداً به انجام برساند.

و اگر سنگریزه را به همان روش معمول و متداول (به سوی جمره) پرتاب کرد (ولی به نزدیکی آن رسید) در آن صورت این پرتاب سنگریزه کفایت خواهد کرد.

د) و با پرتاب هر سنگریزه، «الله اکبر» بگوید.

سپس [هرگاه] حاجی مفرد، [جمره‌ی عقبه را در روز عید قربان رمی نمود، پس از آن،] اگر خواست و دوست داشت می‌تواند حیوانی را ذبح نماید؛ پس از آن، موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید - و تراشیدن بهتر است - و تراشیدن یک چهارم موی سر کفایت می‌کند؛ و کوتاه کردن موی سر آن است که از جلوی موی خویش، به اندازه‌ی سر انگشتان بگیرد؛ [و هرگاه موی سرش را تراشید و یا کوتاه نمود، از احرام حجّ بیرون می‌آید] و برای او تمامی چیزها به جز نزدیکی و آمیزش با زنان، حلال و روا می‌گردد؛ [و وی می‌تواند پیراهن‌ها و شلوارهای دوخته شده را به تن کند و لباس و بدن خویش را خوشبو و معطّر نماید و موهایش را بتراشد و ناخن‌هایش را کوتاه کند.

ناگفته نماند که «حاجي مفرد» می‌تواند هم پیش از ذبح و هم پس از آن، موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید؛ ولی تراشیدن موی سر، پس از ذبح، بهتر است. ولی «حاجي متمتّع» و «حاجي قارن» باید پس از رمی جمره‌ی عقبه، قربانی خویش را ذبح نمایند؛ و آنگاه موی سر خویش را بتراشند و یا کوتاه نمایند. و موی سر خود را باید در محدوده‌ی حَرَم بتراشند و یا کوتاه نمایند. و اگر چنان‌چه موی سرشان را در بیرون از محدوده‌ی حَرَم تراشیدند یا کوتاه نمودند، در آن صورت بر آن‌ها دَم لازم می‌گردد.]

آنگاه در همان روز یا فردای آن روز و یا فردای پس از آن، [یعنی در خلال روزهای سه گانه‌ی قربانی = دهم، یازدهم و دوازدهم ذی‌الحجه] به مکّه بیاید و برای «طواف زیارت» گرداگرد خانه‌ی کعبه، هفت بار بچرخد؛ و با انجام «طواف زیارت»،‌ همبستری با زنان نیز برای وی حلال و روا می‌گردد؛ و برترین روز برای «طواف زیارت»، روز اول از روزهای سه گانه‌ی قربانی است؛ [یعنی روز عید قربان]. و اگر چنان‌چه در سه روز معین قربانی، خانه‌ی کعبه را طواف نکرد و آن را به تأخیر افکند، در آن صورت به خاطر تأخیر واجب، یک «دَم» [ذبح یک گوسفند] بر وی لازم می‌گردد.

[به هر حال؛ پس از تراشیدن موی سر، طواف زیارت باقی می‌ماند؛ و این طواف، فرض است؛ و وقت این طواف، سه روز می‌باشد؛ این‌طور که از طلوع خورشید روز عید شروع و تا غروب خورشید روز دوازدهم ادامه می‌یابد؛ و به طور کلّی، طواف کردن در روز عید، بهتر از طواف در دیگر روزها می‌باشد.

و چون شخص حاجی، موی سر خویش را تراشید یا کوتاه نمود، به مکه‌ی مکرمه بیاید و همان‌گونه که در طواف قدوم توضیح دادیم، خانه‌ی کعبه را هفت دور طواف نماید؛ و با انجام طواف زیارت، همبستری با زنان نیز برای وی حلال می‌گردد.

و اگر چنان‌چه شخص حاجی در طواف قدوم، میان صفا و مروه سعی نکرده بود، در آن صورت پس از طواف زیارت، میان صفا و مروه سعی نماید؛ و در سه دور نخست طواف زیارت؛ «رمل» نماید؛ امّا برای «اضطباع»، دیگر وقتی باقی نمانده است؛ زیرا پس از تراشیدن موی سر، لباس دوخته شده پوشیده است.

و اگر کسی در سه روز معین، طواف زیارت را انجام نداد، در آن صورت امام ابوحنیفه/ گوید:‌ اگر چنان‌چه پس از غروب خورشید روز دوازدهم ذی‌الحجه، طواف زیارت نمود، در آن صورت بر وی دم واجب می‌شود؛ و امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که با این تأخیر، چیزی از دم بر وی واجب نمی‌گردد.]

آنگاه [پس از طواف زیارت]، به سوی منی بازگردد و در آنجا بماند.

و چون خورشید روز دوّم از روزهای عید قربان [یعنی روز یازدهم ذی‌الحجه] زوال کرد، جمره‌های سه گانه را بزند؛ این‌گونه که نخست از جمره‌ای که نزدیک مسجد «خيف» است آغاز نماید و آن را با هفت سنگریزه با پای پیاده بزند؛ و با پرتاب هر سنگریزه، «الله اکبر» نیز بگوید؛ سپس در نزدیکی آن جمره بایستد و هر آنچه که می‌خواهد دعا کند؛ خدای را حمد و ستایش گوید؛ بر پیامبر ج سلام و درود بفرستد و دستانش را به هنگام دعا به سوی آسمان بالا نماید و برای پدر و مادر و برادران و خواهران مؤمن خویش، آمرزش و مغفرت بطلبد؛ آنگاه جمره‌ی میانی را همانند جمره‌ی نخست بزند و در کنار آن نیز بایستد و دعا کند؛ و در آخر، در حالت سواره، جمره‌ی عقبه را بزند و برای دعا در کنار آن نایستد [بلکه پس از آن که از زدن جمره‌ی عقبه فراغت یافت، در حال رفتن، مشغول به دعا شود.]

و هرگاه روز سوم از روزهای قربانی [یعنی روز دوازدهم از ذی‌الحجه] فرا رسید، باز هم هنگامی که خورشیدِ روز دوازدهم ذی‌الحجه زوال کرد، جمره‌های سه گانه را مانند آنچه که در روز پیش از آن انجام داده است، بزند.

و اگر عبادت سه روزه را در دو روز اول ایام التشریق انجام دهد و شتاب نماید، می‌تواند پیش از غروب خورشید، به مکه‌ی مکرمه بازگردد؛ [خداوند بلندمرتبه می‌فرماید: ﴿۞وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوۡمَيۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ إِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ٢٠٣[البقرة: ۲۰۳] «و در روزهای مشخصی (که سه روز ایام التشریق، یعنی یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ماه ذی‌الحجه است و حاجیان در منی به سر می‌برند) خدا را یاد کنید (و با اذکار و ادعیه، به عبادت و پرستش او بپردازید). و اگر کسی (عبادت سه روزه را در دو روز اول ایام التشریق انجام دهد و) شتاب نماید، گناهی بر او نیست (و مانعی نخواهد بود که روز سوم برای رمی جمرات نباشد؛) و کسی که ماندگار شود و (از رخصت استفاده نکند، بهتر هم خواهد بود و) گناهی نخواهد داشت (و این رخصت تعجیل یا تأخیر و نفی گناه از شتابنده و ماندگار، تنها) از آن کسی است که تقوا پیشه سازد و از خدا بپرهیزد و بدانید که در پیشگاه او جمع خواهید شد».]

و اگر تا غروب خورشید در منی ماند، این کار وی مکروه می‌باشد و بر وی چیزی نیز لازم نمی‌باشد؛ [و امّا به خاطر این کارش - یعنی ترک سنّت - مرتکب کار بدی شده است؛ و با وجود این، علماء گفته‌اند: اگر چنان‌چه پس از غروب خورشید روز دوازدهم در سرزمین منی بود، در آن صورت بیرون شدن از منی پیش از زدن جمره‌های سه گانه در روز سیزدهم، مکروه می‌باشد.]

و اگر چنان‌چه صبح صادقِ روز چهارم [روز سیزدهم از ماه ذی‌الحجه] طلوع کرد و حال آن که وی هنوز در سرزمین منی هست، در آن صورت زدن جمره‌ها در این روز بر وی لازم می‌گردد؛ و زدن آن پیش از زوال درست است و بهتر آن است که جمره‌های روز چهارم را نیز پس از زوال بزند؛ و زدن جمره‌های آن، پیش از طلوع خورشید مکروه می‌باشد.

[به هر حال، اگر چنان‌چه فردی از حاجیان، تا روز سوم برای رمی جمرات، ماندگار شد و خواست تا روز سیزدهم ذی‌الحجه نیز جمره بزند، در آن صورت سنّت آن است که در روز سیزدهم، پس از زوال خورشید، جمره را بزند؛ و در روز سیزدهم، زدن جمره‌های سه گانه تا غروب آفتاب ادامه دارد؛ و زدن جمره پس از غروب خورشید درست نخواهد بود؛ و اگر چنان‌چه پیش از زوال خورشید روز سیزدهم جمره زد، در آن صورت در نزد امام ابوحنیفه/ این کارش با کراهیت درست است؛ زیرا این کار برخلاف سنّت است.

ولی امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که در روز سیزدهم نیز زدن جمره‌ها پیش از زوال خورشید جایز می‌باشد.

و اگر چنان‌چه فردی از حاجیان، در روزهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم، در سرزمین منی به خاطر زدن جمره‌ها ماندگار شد، برای وی مکروه است تا اسباب و لوازم خویش را به مکه‌ی مکرمه منتقل نماید و خودش به تنهایی در منی به سر ببرد.]

و هر رمی یی که پس از آن رمی دیگری وجود دارد، آن را با پای پیاده بزند، تا بتواند پس از آن به دعا مشغول شود. و اگر چنان‌چه پس از رمی، رمی دیگری وجود نداشت، در آن صورت آن را به حالت سواره بزند، تا بتواند پس از آن، بدون پرداختن به دعا، از آنجا برود.

و در شب‌های رمی جمرات، مکروه است که شب را در غیر منی سپری نماید؛ سپس هرگاه به سوی مکه رهسپار شد، در میان راه ساعتی را در «محصّب» فرود آید؛ آنگاه وارد مکه شود و بدون «رمل» و «سعی میان صفا و مروه»، خانه‌ی کعبه را هفت بار طواف نماید. و «رمل» و «سعي» در صورتی ساقط می‌گردد که پیش از آن [در طواف پیشین خویش] رمل و سعی نموده باشد؛ [یعنی در «طواف وداع»، نه رَملی وجود دارد و نه اِضطباعی؛ زیرا پس از این طواف، سعی میان صفا و مروه وجود ندارد؛] و بدین طواف، «طواف وداع» [طواف خداحافظی] و همچنین «طواف صدر» نیز می‌گویند. و انجام این طواف [برای افرادی که از خارج میقات و مکان بستن احرام می‌آیند،] واجب می‌باشد؛ مگر بر اهالی و ساکنان مکه و کسانی که در مکّه مقیم هستند که بر آن‌ها، طواف وداع واجب نمی‌باشد.

و پس از طواف، دو رکعت نماز بگزارد؛ سپس به کنار چاه زمزم بیاید و از آب آن [به حال ایستاده] بنوشد؛ و اگر می‌توانست، خودش آب زمزم را از چاه بیرون بکشد؛ و رو به خانه‌ی کعبه کند و از آب زمزم، خویشتن را سیراب نماید؛ و چندین بار در نوشیدن آن، نَفَس بکشد [و آن را با چند نفس بنوشد؛] و در هر بار به سوی خانه‌ی کعبه نگاه نماید؛ و اگر امکان داشت، از آن بر بدن خویش نیز بریزد؛ و اگر چنان‌چه این امکان وجود نداشت، با آن به صورت و سر خویش بکشد؛ و با نوشیدن آن، هر آنچه را که می‌خواهد نیت کند؛ زیرا عادت عبدالله ابن عباسب چنان بود که هرگاه آب زمزم می‌نوشید، چنین می‌گفت: «اَللّٰهُمَّ اِنّيْ اَسْأَلُكَ عِلْماً نٰافِعاً وَّرِزْقاً وٰاسِعاً وَشِفٰاءاً مِنْ کُلِّ دٰاءٍ» (مستدرک حاکم و مصنف عبدالرزاق)؛ «پروردگارا! من از تو علم نافع و سودمند و رزق و روزی فراخ و شفاء و بهبودی از هر بیماری و مرضی را خواهانم».

و پیامبر ج می‌فرماید:‌«مٰاء زَمْزَمَ لِمٰا شُرِبَ لَهُ» (ابن ماجه و مسند احمد)؛ «آب زمزم برای هر آن چیزی است که برای آن نوشیده شود».

و مستحب است که پس از نوشیدن آب زمزم، به کنار دروازه‌ی خانه کعبه بیاید و آستانه‌ی دروازه را ببوسد؛ سپس به «ملتزم» بیاید - و «ملتزم»: در فاصله‌ی مابین حجرالاسود و درِ خانه‌ی کعبه قرار گرفته است - و سینه و صورت خویش را بر آن بنهد؛ و ساعتی خود را به پرده‌های خانه‌ی کعبه آویزان و آویخته نماید؛ و با دعا و نیایش به سوی خداوند بلندمرتبه، زاری و تضرّع نماید و هر آنچه را که از امور دنیوی و اخروی می‌خواهد، دعا نماید و چنین بگوید:

«اَللّٰهُمَّ اِنَّ هٰذٰا بَيْتُكَ الَّذِيْ جَعَلْتَهُ مُبٰارَکاً وَّهُدًي لِّلْعٰالَمِيْنَ. اَللّٰهُمَّ کَمٰا هَدَيْتَنِيْ لَهُ فَتَقَبَّلْ مِنِّيْ وَلٰا تَجْعَلْ هٰذٰا آخِرُ الْعَهْدِ مِنْ بَيْتِكَ وَارْزُقْنِيَ الْعَوْدَ اِلَيْهِ حَتّٰي تَرْضٰي عَنِّيْ؛ بِرَحْمَتِكَ يٰا اَرْحَمَ الرّٰاحِمِيْنَ»؛ «پروردگارا! به راستی این خانه‌ی تو است که آن را از لحاظ ظاهر و باطن، پربرکت و نعمت دادی و از آنجا که قبله‌گاه نماز مسلمانان و مکان حجّ آنان، یعنی کنگره‌ی بزرگ سالانه‌ی ایشان است، مایه‌ی هدایت جهانیان است؛ بار خدایا! همچنان‌که مرا به سوی آن رهنمون ساختی، پس آن را از من بپذیر؛ و این سفر را آخرین سفر من به سوی خانه‌ات مگردان؛ بلکه به من توفیق بده تا دوباره (باری پس از بار دیگر) به سوی خانه‌ات بیایم و از فیوضات و معنویات این سرزمین پاک و مقدّس، استفاده بکنم؛ و تا بدین طریق، از من راضی و خشنود بشوی؛ به حق رحمتت ای مهربانترین مهربانان».

و «ملتزم»: از زمره‌ی اماکنی است که در مکه‌ی مکرمه، دعا در آن پذیرفته می‌شود. و کمال بن همام از نامه‌ی حسن بصري/ [که آن را به مکه فرستاده بود]، نقل کرده که وی گفته است:

دعا در پانزده مکان پذیرفته می‌شود:

۱- در طواف خانه‌ی کعبه؛

۲- در ملتزم؛

۳- در زیر ناودان رحمت [میزاب]؛

۴- در خانه‌ی کعبه؛

۵- در کنار زمزم [به هنگام نوشیدن آب زمزم]؛

۶- پشت مقام ابراهیم؛

۷- بر فراز کوه صفا؛

۸- بر فراز کوه مروه؛

۹- به هنگام سعی میان صفا و مروه؛

۱۰- در عرفات؛

۱۱- در سرزمین منی؛

۱۲، ۱۳، ۱۴ و ۱۵- به هنگام رمی جمرات - نقل کمال بن همام از حسن بصري/ به پایان رسید. -

و جمره‌ها در مدّت چهار روز زده می‌شوند: روز عید قربان و سه روز پس از آن؛ همچنان‌که پیشتر بیان شد.

و همچنین پیشتر ذکر نمودیم که دعا به هنگام مشاهده نمودن خانه‌ی پاک خدا نیز پذیرفته می‌شود.

و وارد شدن به درون خانه‌ی پاک و با برکت خداوند مستحب می‌باشد؛ البته در صورتی که [امکان داشته باشد و] اسباب آزار و اذیت کسی را هم فراهم نیاورد؛ و مناسب است که به هنگام وارد شدن به درون خانه‌ی کعبه، همان جایی را قصد کند که پیامبر ج در آنجا نماز گزارده است؛ یعنی ناحیه‌ای که در رو به روی وی قرار دارد و حال آن که دروازده‌ی خانه کعبه را پشت سر خویش قرار داده است؛ به گونه‌ای که فاصله‌ی بین او و بین دیواری که در روبه‌روی وی قرار دارد به نزدیکی سه ذراع باشد؛ آنگاه در آن مکان نماز بگزارد؛ و هنگامی که به سوی دیوار نماز گزارد، رخسار خویش را بر آن بنهد و از خداوند، مغفرت و آمرزش بخواهد و به حمد و ستایش او مشغول شود؛ آنگاه به سوی زاویه‌ها و گوشه‌های خانه‌ی کعبه رفته و به حمد و ستایش خدا، گفتن «تهلیل» [لا اله الا الله]، «تسبیح» [سبحان الله] و «تکبیر» [الله اکبر] مشغول شود و هر آنچه را که [از امور دنیوی و اخروی] می‌خواهد، از خداوند درخواست نماید؛ و تا جایی که امکان دارد، در ظاهر و باطن خویش، ادب و احترام و تجلیل و بزرگداشت خانه‌ی کعبه را بر خویشتن لازم و ضروری بگیرد.

و سنگ سبز رنگی که در بین دو ستون خانه قرار دارد، جایگاه نماز پیامبر ج نبوده است، [یعنی پیامبر ج در آنجا نماز نگزارده است.] و آنچه که عامه‌ی مردم می‌گویند که «عروة الوثقی»، همان قسمت بالای دیواره‌ی خانه‌ی کعبه است، امری بدعت و نوپیداست که هیچگونه پایه و اساسی ندارد.

و میخی که در وسط خانه‌ی کعبه قرار دارد و آن را «ناف دنیا» نام نهاده‌اند و یکی از آن‌ها عورت و ناف خویش را برهنه می‌کند و بر آن می‌نهد، این رفتاری است که تنها از بی‌خردان و کژاندیشان سرمی‌زند؛ چه رسد که علم و دانش و حکمت و فرزانگی داشته باشد؛ [یعنی از صاحبان خرد و دانشوران، چنین رفتاری سر نمی‌زند؛] همچنان‌که کمال بن همام گفته است.

و هرگاه خواست که به سوی خانواده‌ی خویش بازگردد، در آن صورت مناسب است که پس از طواف وداع خویش، به صورت عقب‌گرد و در حالی که صورتش به سوی خانه است، برگردد؛ و تا زمانی که از مسجد بیرون می‌شود، در همین حالت و وضعیت، گریه کند یا خویشتن را به حالت گریه درآورد؛ و بر فراق خانه، متأسف و غمگین و ناراحت و اندوهناک باشد؛ و از مکه‌ی مکرمه، از باب «بني شيبة» از ناحیه‌ی «الثنية السفلي» خارج شود.

و در تمامی مناسک و اعمال حج، زنان به سان مردان هستند؛ با این تفاوت که زن نباید سر خویش را در حالت احرام برهنه کند؛ و زن می‌تواند بر صورت خویش چیزی را آویخته نماید که در زیر آن، دو تکه چوب قرار داشته باشد - همانند سقف گنبدی - تا بدین ترتیب، صورت خویش را از تماس با آن پوشش، منع نماید؛ [از این رو، زنان نباید صورت خویش را با پوشاننده‌ای که به رخ آن‌ها چسبیده باشد بپوشانند. و همچنین نباید صورت‌هایشان را با چادر و نقاب بپوشند؛] صدای خویش را به هنگام گفتن «تلبيه» بلند نکنند؛ به هنگام طواف، رمل ننمایند؛ در سعی میان صفا و مروه، میان دو میل سبز [میلین اخضرین] به تندی و سرعت حرکت نکنند و خیز برندارند، بلکه در تمامی شوط‌های سعی میان صفا و مروه با حالت عادی و معمولی و با آرامش و متانت حرکت کنند؛ و موهای سرشان را نتراشند، بلکه آن‌ها را کوتاه گردانند؛ و می‌توانند لباس‌های دوخته شده نیز بپوشند؛ و برای استلام حجرالاسود، با مردان ازدحام نکنند و با آن‌ها در استلام حجرالاسود، بسار نزدیک و هم مرز نشوند و با آن‌ها برای استلام حجرالاسود به رقابت نپردازند.

[و اگر زنی در حالت حیض و نفاس برای حجّ، احرام بسته بود، یا پس از احرام بستن، دچار حیض و قاعدگی شد و تا روز «ترويه» [روز هشتم ذی‌الحجه] از قاعدگی پاک نشد، در آن صورت طواف قدوم را ترک نماید و به سرزمین منی برود و تا وقت پاک شدن، تمامی مناسک حج را به جز طواف زیارت ادا نماید.

و اگر چنان‌چه پس از طواف زیارت، دچار حیض و قاعدگی و نفاس و خون‌ریزی زایمان شد، و زمان حرکت کردنش به سوی وطن فرارسید، در آن صورت برای وی جایز است تا طواف وداع را ترک کند؛ و به جهت ترک کردن طواف وداع، چیزی بر وی واجب نمی‌گردد.]

و این مباحث [و مطالبی که ایراد شد،] تمامی [احکام و مسائل] «حجّ مفرد» بود؛ و «حجّ مفرد» از لحاظ فضیلت و برتری، پایین‌تر از «حجّ تمتّع» است؛ و «حجّ قران» برتر از «حجّ تمتّع» است.

[و «حجّ مفرد» یا «حجّ افراد»: آن است که شخص تنها برای حجّ فرض، احرام می‌بندد و تنها نیت حجّ فرض را می‌کند؛ از این رو برای حجّ، طواف و سعی نموده و از روز هشتم ذی‌الحجه - «یوم الترویة» - مناسک و اعمال حجّ را آغاز می‌کند که این حجّ، مخصوص ساکنان مکه و کسانی است که در احرامگاه‌ها به سر می‌برند؛ زیرا آنان «حجّ قران» و «حجّ تمتّع» ندارند.]