باب: پیرامون نماز افراد بیمار و دردمند
[شریعت مقدّس اسلامی، همواره جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح میدهد؛ زیرا مبنای شریعت بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است؛ و این مطلبی است که قرآن، و در بسیاری از مناسبتها سنّت، بر آن تصریح مینماید.
خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾[البقرة: ۲۸۶] «خداوند بر هیچ کس جز به اندازهی تواناییاش، تکلیف نمیکند و هیچگاه بالاتر از میزان قدرت شخص، از او وظایف و تکالیف نمیخواهد». و ر.ک: مائده/۶؛ بقره/۱۸۵؛ نساء/۲۸؛ حج/۷۸.
و رسول خدا ج به عمران بن حصینب فرمود: «صَلِّ قٰائِماً؛ فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ فَقٰاعِداً؛ فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ فَعَلَي الْجَنْبِ تُؤْمِيْ اِيْمٰاءاً» (ابوداود)؛ «ایستاده نماز بخوان؛ پس اگر نتوانستی نشسته؛ و اگر نتوانستی به پهلو؛ اشاره میکنی به اشارهکردنی».]
هرگاه بر شخص بیمار و دردمند، ایستادن به طور کامل، سخت و دشوار شد؛ یا ایستادن برای او به جهت دردی سخت، یا از بیم افزایش بیماری، یا به تأخیر افتادن بهبودی، در صورت نمازگزاردن به طور ایستاده، سخت دشوار و طاقتفرسا شد، در آن صورت میتواند به صورت نشسته و با انجام رکوع و سجده، نماز بخواند؛ و - بنا به قول صحیحتر - در این صورت، هرگونه که میخواهد، میتواند بنشیند؛ [زیرا عمران بن حصینب گوید: «کٰانَتْ بِيْ بَوٰاسِيْرٌ. فَسَأَلْتُ النَّبِيَّ ج عَنِ الصَّلٰاةِ؟ فَقٰالَ: صَلِّ قٰائِماً، فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ فَقٰاعِداً، فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ فَعَلٰي جَنْبٍ» (بخاری و ابوداود)؛ «من مبتلا به بیماری بواسیر بودم و در این باره از پیامبر ج تعیین تکلیف کردم و پرسیدم: به چه شکلی نماز را بخوانم؟ ایشان در پاسخ فرمودند: ایستاده بخوان؛ پس اگر نتوانستی نشسته؛ و اگر نتوانستی به پهلو».
و نسایی این جمله را نیز افزوده است: «فَاِنْ لَّمْ تَسْتَطِعْ فَمُسْتَلْقِياً؛ لٰا يُکَلُِّّف اللهُ نَفْساً اِلّٰا وُسْعَهٰا» ؛ «و اگر نتوانستی، پس به صورت دراز کشیده نماز بخوان؛ زیرا خداوند بر هیچ کس به جز اندازهی تواناییاش، تکلیف نمیکند».]
و اگر چنانچه شخص بیمار، بر بعضی از قیام و ایستادن قادر و توانا بود، در آن صورت تا آنجا که ممکن است، نماز را به حالت ایستاده بخواند؛ و اگر چنانچه بیمار از رکوع کردن و سجده نمودن عاجز و ناتوان بود [و یا از یکی از آنها عاجز بود،] در آن صورت، نشسته نماز بخواند و رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید؛ و اشارهی خود را برای سجده، پایینتر از اشارهی خود برای رکوع قرار دهد.
و چنانچه اشارهی خویش را برای سجده، پایینتر از اشارهی خود برای رکوع قرار نداد، در آن صورت نماز وی صحیح نمیباشد؛ [زیرا روایت شده است که: «اِنَّ النَّبِيَّ ج عٰادَ مَرِيْضاً فَرَآهُ يُصَلِّيْ عَلٰي وِسٰادَةٍ فَاَخَذَهٰا فَرَميٰ بِهٰا، فَاَخَذَ عَوْداً لِيُصَلِّيْ عَلَيْهِ فَرَميٰ بِهِ وَقٰالَ: صَلِّ عَلَي الْاَرْضِ اِنِ اسْتَطَعْتَ وَاِلّٰا فَأَوْمِ اِيْمٰاءاً وَاجْعَلْ سُجُوْدَكَ اَخْفَضَ مِنْ رُکُوْعِكَ» (سنن کبری بیهقی)؛ «پیامبر ج به عیادت بیماری رفت و او را دید که بر بالشتی نماز میگزارد؛ بالشت را به طرفی افکند؛ فرد بیمار تکّه چوبی را گرفت تا بر آن نماز بگزارد؛ باز هم پیامبر ج آن را به طرفی افکند و فرمود: اگر توانستی بر زمین نماز بخوان و اگر نتوانستی پس با اشاره نماز بخوان و اشارهی خود را برای سجده، پایینتر از اشارهی خود برای رکوع قرار بده».]
و برای بیمار درست نیست که چیزی را به سوی صورت خویش بالا نموده و بر آن سجده نماید؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «مَنِ اسْتَطٰاعَ مِنْکُمْ اَنْ يَّسْجُدَ فَلْيَسْجُدْ وَمَنْ لَّمْ يَسْتَطِعْ فَلٰا يَرْفَعْ اِلٰي وَجْهِهِ شَيْئاً يَّسْجُدُ عَلَيْهِ؛ وَلٰکِنْ فِيْ رُکُوْعِهِ وَسُجُوْدِهِ يُؤْمِيْ اِيْمٰاءاً» (معجم الاوسط طبرانی)؛ «هر یک از شما که میتواند سجده کند، پس سجده نماید و آن که نمیتواند، نباید چیزی را به سوی صورت خویش بالا نموده و بر آن سجده نماید؛ ولی میتواند رکوع و سجدهی خویش را با اشاره ادا نماید».]
و اگر چنانچه چیزی را به سوی صورت خویش برای سجده نمودن بر آن، بالا نمود و سر خویش را برای سجده، پایینتر از سر خود برای رکوع قرار داد، باز هم نمازش صحیح است. و اگر چنانچه سر خویش را برای سجده پایینتر از سر خود برای رکوع قرار نداد، در آن صورت نمازش درست نیست.
و هرگاه نشستن برای شخص بیمار، سخت دشوار و طاقتفرسا گردید [و از نشستن، عاجز و ناتوان شد،] افتاده بر پشت، نماز بگزارد و یا خویشتن را بر پهلوی [راست] خویش بیاندازد و نماز را بگزارد؛ در صورت اول [یعنی افتاده بر پشت نمازگزاردن]، بهتر از صورت دوّم [نمازگزاردن در حالی که خویشتن را بر پهلو افکنده] میباشد.
و [نماز گزاردن در حالی که بیمار، خویشتن را بر پشت انداخته، بدین صورت است که:] در زیر سر خویش، بالشی را قرار دهد تا روی او به سوی قبله گردد نه به سوی آسمان؛ و برای بیمار، شایسته و مناسب است که اگر امکان داشت و میتوانست، هر دو زانوی خویش را بالا نماید تا بدین ترتیب، پاهایش به سوی قبله، دراز و کشیده نباشد. [به هر حال؛ هرگاه شخص بیمار، از نشستن عاجز و ناتوان گردید، افتاده بر پشت نماز بگزارد در حالی که پاهای او به سوی قبله است؛ و هر دو زانوی خویش را بلند نماید و سر خود را بر بالشی بلند کند تا روی او به سوی قبله گردد؛ و رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید.
و بیماری که نشستن برای او به جهت دردی، سخت دشوار و طاقتفرسا است، میتواند خویشتن را بر پهلوی راست خود بیاندازد و صورتش را به جانب قبله نماید و رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید.]
و اگر چنانچه شخص بیمار، از گزاردن نماز با اشارهی سر عاجز گردید، در آن صورت، ادای نماز از وی تا زمانی به تأخیر میافتد که خطاب را بفهمد.
نویسندهی کتاب «هداية» [علامه مرغيناني/] گوید: همین نظریه، صحیح و درست میباشد. و نویسندهی کتاب «هداية» در کتابهای «التجنيس» و «المزيد» بدین موضوع یقین کرده که : هرگاه شخص بیمار از نماز گزاردن با اشارهی سر عاجر و ناتوان گردید و این ناتوانی وی از اشاره، بیش از پنج نماز افزون گردید، در آن صورت قضا آوردن آن نمازها از وی ساقط میگردد؛ اگر چه خطاب را بفهمد. و قاضیخان نیز همین قول را صحیح و درست تلقّی کرده و به مثل آن، [علامه کمال] نیز در کتاب «المحیط»، آن را تصحیح نموده است؛ و شیخ الاسلام [خواهرزاده] و فخرالاسلام [سرخسی] نیز آن را اختیار کردهاند.
و نویسندهی کتاب «الظهيرية» گوید: همین قول، ظاهر روایت میباشد و فتوا نیز بر آن است.
و در کتاب «الخلاصة» چنین آمده است: همین قول، رأی مختار و برگزیده میباشد. و در کتاب «الينابيع» و «البدائع» همین قول را صحیح و درست قرار دادهاند؛ و «ولوالجي» نیز بدان یقین و باور دارد. خداوند تمامی این بزرگواران را مورد رحمت خویش قرار دهد.
[به هر حال، هرگاه شخص مریض، از نماز گزاردن با اشارهی سر عاجر و ناتوان گردید، در این صورت ادای نماز از وی به مدت یک شبانهروز به تأخیر میافتد؛ پس آن را بعد از آن که بر قضا آوردن قادر گردید، قضا آورد؛ و آنچه که بر یک شبانهروز افزون گردید، از وی ساقط است.
و کسی که بر وی بیهوشی عارض گردید، و این بیهوشی تا پنج نماز یا کمتر از آن ادامه پیدا کرد، بعد از آن که به هوش آمد، این نمازهای فوت شدهی خویش را قضا آورد. و اگر چنانچه بر او بیهوشی عارض گردید و این بیهوشی تا بیشتر از پنج نماز ادامه یافت، در این صورت این نمازها، از ذمّهی وی ساقط است و نیازی به قضا آوردن آنها نیست.]
و بیمار نمیتواند با چشمانش، قلبش و ابروانش اشاره نماید؛ [یعنی: نماز گزاردن فقط با اشارهی سر درست است؛ و اشاره فقط در صورتی جانشین و نائب رکوع و سجده میگردد که با سر بوده باشد؛ امّا اگر چنانچه اشاره، با چشم یا با ابرو و یا با قلب بود، پس نماز وی صحیح نیست؛ از این رو، اگر شخص بیمار از نماز گزاردن با اشارهی سر عاجز گردید، در این صورت ادای نماز از وی به مدّت یک شبانهروز به تأخیر میافتد؛ پس آن را بعد از آن که بر قضا آوردن قادر گردید، قضا آورد و آنچه را که بر یک شبانه روز افزون گردید، از وی ساقط است؛ و اشاره با چشم، یا با ابرو و یا با قلب درست نیست؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «يُصَلِّيْ المَرِيْضُ قٰائِماً؛ فَاِنْ لَّمْ يَسْتَطِعْ فَقٰاعِداً؛فَاِنْ لَّمْ يَسْتَطِعْ فَعَلٰي قِفٰاهُ يُؤْمِيْ اِيْمٰاءاً؛ فَاِنْ لَّمْ يَسْتَطِعْ فَاللهُ اَحَقُّ بِقَبُوْلِ الْعُذْرِ مِنْهُ». (زیلعی در نصب الرایة ۱/۱۷۶)؛ «بیمار، ایستاده نماز بخواند؛ اگر نتوانست نشسته؛ و اگر نتوانست بر پشت و با اشاره؛ و اگر نتوانست، خدا سزاوارتر است به پذیرش عذر بیمار».]
و هرگاه شخص بیمار، توان ایستادن را داشته باشد، ولی از رکوع کردن و سجده بردن عاجز و ناتوان باشد، در آن صورت [برای شخص بیمار، ایستادن لازم نیست، و برای وی بهتر آن است که] نماز خویش را به حالت نشسته و با اشاره بخواند. [و اگر چنانچه نمازش را به حالت ایستاده، و با اشاره گزارد، باز هم درست است.]
و هرگاه کسی نماز خویش را ایستاده شروع کرد، و سپس در اثنای نماز، برایش درد و مرضی پیش آمد [و به جهت آن، از ایستادن عاجز و ناتوان گردید،] در آن صورت بر حسب توان و قدرت خویش نماز را به پایان برساند؛ اگر چه با اشاره نیز باشد؛ بنا به قول مشهور.
[به دیگر سخن؛ هر کسی نماز خویش را ایستاده شروع کرد و سپس - به جهت عارض شدن دردی در اثنای نماز - از ایستادن عاجز و ناتوان گردید، در آن صورت نشسته رکوع و سجده نماید و نمازش را به پایان برساند. و اگر چنانچه از رکوع، و سجده کردن نیز عاجز بود، رکوع و سجده را با اشاره ادا نماید و با اشاره، نمازش را به پایان برساند. و اگر از نشستن نیز عاجز و ناتوان بود، در آن صورت خویشتن را بر پشت بیاندازد و با اشاره نماز خویش را به پایان برساند.]
و اگر شخص بیمار، به خاطر درد و مرض، نماز خویش را نشسته میخواند و در حالت نشسته، رکوع و سجده مینمود؛ و سپس در اثنای نماز، سلامتی و تندرستی خویش را به دست آورد، در آن صورت نماز خود را اعاده نکند، بلکه مقدار باقی ماندهی نماز خویش را به حالت ایستاده بخواند. و اگر چنانچه بیمار، نماز خویش را با اشاره میخواند؛ سپس به رکوع کردن و سجده نمودن قادر و توانا شد، در آن صورت نمیتواند باقی ماندهی نماز خود را با رکوع و سجده بخواند، بلکه باید نمازش را اعاده نماید.
و کسی که بر وی، دیوانگی یا بیهوشی عارض گردیده است و این دیوانگی یا بیهوشی، تا پنج نماز [یا کمتر از آن] ادامه پیدا کرد، بعد از آن که به هوش آمد، این نمازهای فوت شدهی خویش را قضا بیاورد. و اگر چنانچه بر او دیوانگی یا بیهوشی عارض گردید و این دیوانگی یا بیهوشی تا بیشتر از پنج نماز ادامه یافت، در آن صورت این نمازها از ذمّهی وی ساقط است و نیازی به قضا آوردن آنها نیست.