فقه احناف در پرتو آیات قرآن و احادیث

فهرست کتاب

باب: پیرامون صدقه‌ی فطر

باب: پیرامون صدقه‌ی فطر

[زکات فطر، بر هر مسلمانی واجب است؛ به دلیل حدیث ابن عمرب که گفت: «فَرَضَ رَسُوْلُ اللهِ ج زَکٰاةَ الْفِطْرِ صٰاعاً مِّنْ تَمْرٍ اَوْ صٰاعاً مِّنْ شَعِيْرٍ عَلَي الْعَبْدِ وَالْحُرِّ وَالذَّکَرِ وَالْاُنْثٰي وَالصَّغِيْرِ وَالْکَبِيْرِ مِنَ الْمُسْلِمِيْنَ، وَاَمَرَ بِهٰا اَنْ تُؤَدّٰي قَبْلَ خُرُوْجِ النّٰاسِ اِلَي الصَّلٰاةِ» (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود و نسایی)؛ «پیامبر ج زکات فطر را که یک صاع خرما یا جو است بر هر مسلمان برده، آزاد، مرد، زن، کوچک و بزرگ واجب کرد و دستور داد که پیش از خروج مردم به طرف نماز عید، پرداخت شود».

و ابن عباسب گوید: «فَرَضَ رَسُوْلُ اللهِ ج زَکٰاةَ الْفِطْرِ طُهْرَةً لِلصّٰائِمِ مِنَ اللَّغْوِ وَالرَّفْثِ وَطُعْمَةً لِلْمَسٰاکِيْنَ؛ فَمَنْ اَدّٰاهٰا قَبْلَ الصَّلٰاةِ فَهِيَ زَکٰاةٌ مَقْبُوْلَةٌ؛ وَمَنْ اَدّٰاهٰا بَعْدَ الصَّلٰاةِ فَهِيَ صَدَقَةٌ مِنَ الصَّدَقٰاتِ» (ابن ماجه و ابوداود)؛ «پیامبر ج زکات فطر را به عنوان پاک کننده‌ی روزه‌دار از سخنان بیهوده و دشنام و به عنوان رزق و خوراکی برای مساکین واجب کرده است؛ پس هر کس آن را قبل از نماز عید بدهد، آن زکاتی قبول است و هر کس آن را بعد از نماز عید پرداخت کند، صدقه‌ای همچون سایر صدقات است».

و در مورد حکمت زکات فطر می‌توان چنین گفت که: زکات فطر سبب پالایش نفس انسان از پلشتی‌هایی می‌شود که احیاناً روزه‌داران ممکن است در ماه رمضان بدان آلوده شده باشند و مستمندان را حداقل در روزهای عید از مایحتاج و لباس و خوراک مناسب بهره‌مند می‌سازد. همچنان‌که ابن عباسب گفت: «رسول خدا ج زکات فطر را برای پاک گردانیدن روزه‌دار از بیهودگی و بدکلامی و فراهم شدن غذای مستمندان واجب گردانیده است».

صدقه‌ی فطر بر چه کسانی واجب است؟:

صدقه‌ی فطر بر این افراد واجب است:]

۱- صدقه‌ی فطر بر فرد آزاد، واجب است؛ [از این رو، صدقه‌ی فطر بر برده واجب نمی‌باشد.]

۲- صدقه‌ی فطر بر مسلمان، واجب می‌باشد؛ [زیرا صدقه‌ی فطر بر کافر واجب نمی‌باشد؛ به دلیل حدیث ابن عمرب: «فَرَضَ رَسُوْلُ اللهِ ج زَکٰاةَ الْفِطْرِ... مِنَ الْمُسْلِمِيْنَ» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج زکات فطر را... بر مسلمانان واجب کرد».]

۳- صدقه‌ی فطر بر کسی واجب می‌باشد که مالک نصابی از حدّ نصاب‌ها، یا مالک قیمت نصاب باشد؛ [یعنی مالک نصابی باشد که افزون بر قرض و افزون بر حوائج و نیازمندی‌های خود فرد و افزون بر حوائج و نیازمندی‌های خانواده‌ی وی باشد. پس صدقه‌ی فطر بر کسی که مالک نصابی افزون بر قرض و افزون بر حوائج و نیازمندی‌های اصلی خویش نیست، واجب نمی‌باشد؛ و برای وجوب صدقه‌ی فطر، این شرط نیست که] یک سال کامل بر نصاب مال بگردد؛ بلکه برای وجوب صدقه‌ی فطر، این شرط است که شخص، در وقت طلوع صبح روز عید فطر، مالک نصاب باشد؛ اگر چه مال وی برای تجارت و بازرگانی نیز نباشد.

[و برای وجوب صدقه‌ی فطر این نیز شرط است که شخص، مالک نصابی] افزون بر قرض و افزون بر نیازهای اصلی خود فرد و افزون بر حوائج و نیازهای خانواده‌ی وی باشد.

و معتبر در حوائج و نیازهای اصلی فرد و خانواده‌اش، همان است که به اندازه‌ی کافی و به قدر کفایت وی و خانواده‌اش باشد؛ و تعیین اندازه‌ای مشخّص در آن، مدّ نظر نمی‌باشد.

و امور ذیل، در حوائج و نیازهای اصلی، داخل است:

الف) مسکن وی.

ب) اثاثیه و لوازم خانه‌ی وی.

ج) لباس‌ها و جامه‌های وی.

د) اسب [وسایل سواری] وی.

ه) سلاح [و ادوات جنگی] وی.

و) بردگان خدمتکار وی؛ [و آلات و ابزاری که از آن‌ها در به دست آوردن معاش خویش، یاری می‌جوید.]

[صدقه‌ی فطر از جای چه کسی باید پرداخت شود؟:

واجب است که شخص مسلمان، صدقه‌ی فطر خویش را از جای اشخاص ذیل، بپردازد:]

۱- از جای خودش.

۲- از جای فرزندان کوچک و فقیر خویش؛ و اگرچنان‌چه فرزندانِ کوچک وی، ثروتمند و غنی باشند، در آن صورت صدقه‌ی فطر را از مال خود ایشان بیرون آورد.

و - بنا به ظاهر روایت - بر پدربزرگ، واجب نیست که به جای نواسه‌های کوچک و فقیر خویش، [هرگاه پدرشان مفقودالاثر، یا فقیر و مستمند باشد،] صدقه‌ی فطر آن‌ها را پرداخت نماید.

و نظریه‌ی مختار و برگزیده آن است که پدربزرگ، به هنگام مفقودالاثر بودن پدر یا فقیر و مستمند بودن وی، به سان پدر است؛ [از این رو، هرگاه پدر، مفقودالاثر یا فقیر و مستمند باشد، در آن صورت پدربزرگِ ثروتمند، باید صدقه‌ی فطر نواسه‌های کوچک و فقیر خویش را پرداخت نماید.]

۳- از جای بردگان خدمتکار، برده‌های مُدَبّر و اُمّ ولدهای خویش؛ اگر چه کافر باشند.

و پرداخت صدقه‌ی فطر اشخاص ذیل، واجب نمی‌باشد:

۱- از جای برده‌ی مُکاتب خویش.

۲- از جای فرزندان بزرگ [و فقیر] خویش؛ [و اگر فرزندان وی، غنی و ثروتمند بودند، پس صدقه‌ی فطر را از مال خود آن‌ها پرداخت کند؛ از این رو، بر مرد واجب نیست که صدقه‌ی فطر را از جای فرزندان بزرگ، عاقل و فقیر خویش بپردازد؛ ولی اگر داوطلبانه و از روی تبرّع و احسان، این کار را کرد، جایز است. و اگر چنان‌چه فرزندانِ بزرگ و فقیر وی، دیوانه بودند، پس بر وی واجب است که صدقه‌ی فطر را از جای ایشان بپردازد.]

۳- از جای زن خویش. [بر مرد واجب نیست که صدقه‌ی فطر را از جای زنش بپردازد؛ ولی اگر چنان‌چه داوطلبانه و از روی تبرّع و احسان، این کار را کرد، جایز است.]

۴- از جای برده‌ای که در بین او و دیگری مشترک است.

۵- از جای برده‌ای که از نزد خواجه‌اش فرار کرده است؛ مگر آن که دوباره به نزد اربابش برگردد.

۶- برده‌ای که از پیش خواجه‌اش غصب شده است؛ [مگر آن که دوباره به اربابش، بازگردانیده شود.]

۷- برده‌ای که به اسارت گرفته شده است؛ [مگر آن که دوباره به اربابش برگردانیده شود. و همچنین بر فرد مسلمان، پرداخت صدقه‌ی فطر بردگانی که برای تجارت هستند، واجب نیست.]

[مقدار صدقه‌ی فطر:]

و مقدار صدقه‌ی فطر [برای هر یک نفر اعضای خانواده]، نصف «صاع» [صاع، معادل سه کیلو و شصت گرم] از گندم یا آرد آن و یا آرد سفید الک شده‌ی آن؛ یا یک صاع از خرما یا یک صاع از کشمش و یا یک صاع از جو است. [به هر حال، مقدار واجب برای هر نفر، نیم صاع از گندم یا یک صاع از خرما یا مویز یا جو یا کشک یا سایر چیزهایی است که جایگزین این‌ها می‌شوند؛ مانند: برنج و ذرّت و مانند این‌ها که به عنوان قوت مصرف می‌شوند.

دلیل این که مقدار واجب از گندم، نیم صاع است، حدیث عروة بن زبیرس است که می‌گوید: «اِنَّ اَسْمٰاءَ بِنْتَ اَبِيْ‌بَکْرٍ کٰانَتْ تُخْرِجُ عَلٰي عَهْدِ رَسُوْلِ اللهِ ج عَنْ اَهْلِهٰا - اَلْحُرِّ مِنْهُمْ وَالْمَمْلُوْكِ - مُدَّيْنِ مِنْ حِنْطَةٍ اَوْ صٰاعاً مِنْ تَمْرٍ، بِالْمُدِّ اَوْ بِالصّٰاعِ الَّذِيْ يَقْتٰاتُوْنَ بِهِ» (شرح معانی الاثار، طحاوی)؛ «اسماء دختر ابوبکرس در زمان پیامبر ج زکات فطر افراد آزاد و برده‌ی خانواده‌اش را می‌داد که مقدار آن، دو مُدّ گندم یا یک صاع خرما بود، با مُدّ و صاعی که قوت را با آن پیمانه می‌کردند».

و هر «مُدّ»: برابر است با یک مشت متوسط.

و دلیل وجوب یک صاع از غیر گندم، حدیث ابوسعید خدریس است که گفت: «کُنّٰا نُخْرِجُ زَکٰاةَ الْفِطْرِ صٰاعاً مِّنْ طَعٰامٍ اَوْ صٰاعاً مِنْ شَعِيْرٍ، اَوْ صٰاعاً مِنْ تَمْرٍ؛ اَوْ صٰاعاً مِنْ اَقِطٍ، اَوْ صٰاعاً مِنْ زَبِيْبٍ» (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)؛ «ما زکات فطر را که مقدار آن یک صاع از طعام یا یک صاع از جو یا یک صاع از خرما یا یک صاع از کشک یا یک صاع از مویز بود می‌دادیم».

و ابن عمرب گوید: «اَمَرَ رَسُوْلُ اللهِ ج بِصَدَقَةِ الْفِطْرِ عَنِ الصَّغِيْرِ وَالْکَبِيْرِ وَالْحُرِّ وَالْعَبْدِ مِمَّنْ تَمُوْنُوْنَ» (دارقطنی و بیهقی)؛ «پیامبر ج به دادن زکات فطر از کوچک و بزرگ و آزاد و برده، و کسانی که نفقه‌ی آن‌ها بر عهده‌ی شما است، امر فرموده است».]

و [در نزد امام ابوحنیفه/ و امام محمد/]، یک «صاع»: معادل هشت «رطل عراقی» می‌باشد؛ [و از دیدگاه امام ابویوسف/، یک «صاع»: معادل «پنج رطل عراقی و یک سوم آن» ( رطل) است. نویسنده‌ی «شرح الوقاية» گوید: «صاع»: پیمانه‌ای است که گنجایش هشت رطل از ماش یا عدس را داشته باشد. و این هشت رطل بدین جهت با ماش و عدس اندازه‌گیری شده است که تفاوت کوچکی و بزرگی دانه‌های آن‌ها و ذخیره‌ی اجزای آن‌ها کمتر است، در حالی که در حبوبات دیگر، تفاوت زیادی در این راستا وجود دارد.

آنگاه نویسنده‌ی «شرح الوقاية» در ادامه گوید: این صاع، همان صاع عراقی است؛ ولی صاع حجازی، گنجایش پنج رطل و یک سوم آن را دارد. و در نزد ما، یک صاع عراقی، معادل دو «مَنّ» است؛ و یک «مَنّ»، چهل «استار» و یک «استار»، چهار و نیم «مثقال» است؛ پس یک «مَنّ» معادل ۱۸۰ مثقال است.

علامه محمد عاشق الهی گوید: به هر حال، در روزگار رسول خدا ج، صاع، عبارت بود از پیمانه و ظرفی که اشیاء به وسلیه‌ی آن پیمانه و وزن می‌شدند؛ ولی هنگامی که اسلام در اطراف و اکناف جهان گسترش یافت و مسلمانان خواستند تا صدقه‌ی فطر خویش را بپردازند، این پیمانه‌ها را با «وزن» محاسبه نمودند؛ و از آنجا که اشیاء از لحاظ وزن با همدیگر تفاوت و اختلاف دارند، لذا علماء و صاحب‌نظران فقهی نیز در حساب آن‌ها با یکدیگر اختلاف نمودند و مفتیان نیز بر مبنای تحقیق و بررسی خودشان فتوا دادند.

و در این عصر نیز، در تمام شهرها و نواحی و در تمامی معاملات، اشیاء را با «کیلوگرم» وزن می‌کنند.

و خود نیز از علماء و صاحب‌نظران اسلامی در این زمینه پرسیدم و کتاب‌هایشان را در این راستا تحقیق و مطالعه نمودم و جواب‌ها را مختلف و گوناگون دیدم؛ و از مجموع آن‌ها به این نتیجه رسیدم که اگر چنان‌چه کسی در صدقه‌ی فطر، دو کیلو گندم بپردازد، به راستی وی از دیدگاه مذهب احناف، صدقه‌ی فطر خویش را پرداخته است؛ زیرا اگر یک «صاع»، معادل هشت رطل بغدادی باشد، در این صورت نصف صاع، بیشتر از دو کیلوگرم نمی‌شود. ر.ک: سیری در مایل قدوری ج ۱ ص ۲۲۶]

و پرداخت صدقه‌ی فطر به «قیمت» جایز است؛ [از این رو، اگر کسی صدقه‌ی فطر را از غیر گندم یا خرما یا کشمش و یا جو پرداخت؛ به طوری که معادل قیمت نصف صاع از گندم، یا قیمت یک صاع از خرما، کشمش و جو باشد و نیت پرداخت صدقه‌ی فطر را نیز بکند، در آن صورت جایز است؛]

و در زمانی که شخص فقیر و مستمند، دسترسی به نیازمندی‌های خویش [از قبیل: گندم، جو، خرما، برنج و ...] داشت، این طور که سالِ فراوانی نعمت و وفور گندم و جو و غلّه‌جات باشد،] در آن صورت بهتر آن است که صدقه‌ی فطر با پول نقد پرداخت شود؛ زیرا این کار، باعث سرعت بخشیدن به برطرف کردن نیازهای شخص فقیر [و به نفع وی] می‌باشد.

و اگر سال قحطی و خشکسالی و دشواری و نیازمندی بود، در آن صورت، دادن گندم، جو و دیگر خوراکی‌ها، بهتر از دادن پول نقد در صدقه‌ی فطر است.

[چه وقت، صدقه‌ی فطر واجب می‌گردد؟:]

صدقه‌ی فطر با طلوع صبح صادق روز عید فطر، واجب می‌گردد؛ پس اگر کسی پیش از این وقت، مُرد و چهره در نقاب خاک کشید، یا فقیر و مستمند گردید؛ در آن صورت صدقه‌ی فطر بر وی واجب نیست.

و همچنین اگر کسی پس از طلوع صبح صادق، مسلمان شد، یا ثروتمند و توانگر شد و یا متولّد گردید و چشم به جهان گشود، در آن صورت صدقه‌ی فطر بر آن‌ها لازم و واجب نیست.

و مستحب آن است که صدقه‌ی فطر را پیش از خارج شدن به سوی عیدگاه از مال خویش بیرون آورد؛ و اگر صدقه‌ی فطر را جلوتر یا دنبال‌تر از وقت آن پرداخت کرد، جایز است؛ و به تأخیر انداختن صدقه‌ی فطر [از وقت نماز عید] مکروه است؛ [مگر در صورتی که این تأخیر به جهت عذری از عذرها باشد. و هرگاه شخصی، صدقه‌ی فطر خویش را پیش از نماز عید فطر پرداخت نماید، این کار وی درست است تا افراد فقیر و مستمند از قبل، بر آماده ساختن لباس و نیازمندی‌های لازم دیگر، برای خود و خانواده‌شان در روز عید، قادر گردند.

در مورد زمان پرداخت زکات فطر، ابن عمرب گوید: «اَمَرَ رَسُوْلُ اللهِ ج بِزَ کٰاةِ الْفِطْرِ اَنْ تُؤَدّٰي قَبْلَ خُرُوْجِ النّٰاسِ اِلَي الصَّلٰاةِ» (بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود و نسایی)؛ «پیامبر ج دستور داد تا زکات فطر، قبل از خروج مردم برای نماز عید، پرداخت شود».

و جایز است که زکات فطر، یک یا دو روز پیش از عید، به کسی که آن را می‌گیرد، پرداخت شود؛ نافعس گوید: «کٰانَ اِبْنُ عُمَرَب يُعْطِيْهَا الَّذِيْنَ يَقْبِلُوْنَهٰا وَکٰانُوْا يُعْطُوْنَ قَبْلَ الْفِطْرِ بِيَوْمٍ اَوْ يَوْمَيْنِ» (بخاری)؛ «ابن عمرب زکات فطر را به کسانی که آن را قبول می‌کردند می‌داد و به آنان یک یا دو روز قبل از عید، داده می‌شد».

و موارد مصرف صدقه‌ی فطر نیز با موارد مصرف زکات اموال، یکسان و برابر است؛ اما بهتر آن است که صدقه‌ی فطر، به فقرا و مستمندان داده شود؛ زیرا پیامبر ج می‌فرماید: «وَ طُعْمَةٌ لِلْمَسٰاکِيْنِ» (ابن ماجه و ابوداود)؛ «زکات فطر، رزق و خوراکی برای مساکین و مستمندان است».

نویسنده‌ی «درّ المختار» گوید: موارد مصرف زکات فطر با موارد مصرف زکات اموال، در تمامی موارد یکسان است.

شامی در «حاشیه‌ی» خویش گوید: مراد از «موارد مصرف زکات» همان کسانی‌اند که در آیه‌ی صدقات ﴿۞إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰكِينِ... ذکر شده است؛ البته به جز کارگزار و جمع‌آوری کننده‌ی زکات که ثروتمند باشد؛ و همچنین صدقه‌ی فطر برای فردی که در بین او و فرد زکات‌دهنده پیوند ولادت یا رابطه‌ی زناشویی باشد، یا ثروتمند یا از بنی‌هاشم و امثال آن - که در موارد مصرف زکات بدان‌ها اشاره شد - باشد، درست نیست.]

و هر شخص، صدقه‌ی فطر خویش را به یک فقیر و مستمند بدهد. و در جواز دادن یک صدقه‌ی فطر به بیش از یک فقیر، اختلاف نظر وجود دارد؛ [و بیشتر صاحب‌نظران فقهی، از قبیل نویسنده‌ی کتاب «الولوالجيّة»، نویسنده‌ی کتاب «الخانية»، نویسنده‌ی کتاب «البدائع»، ‌نویسنده‌ی کتاب «المحيط» و دیگران، بر این باورند که دادن صدقه‌ی فطر از جای یک نفر به بیش از یک فقیر، جایز است.] و - بنا به قول صحیح - دادن صدقه‌ی فطر از جای چند نفر به یک نفر مسکین و مستمند، درست است؛ [بنابراین، یک نفر می‌تواند صدقه‌ی خویش را به چند نفر بدهد، و چند نفر نیز می‌توانند صدقه‌ی خویش را به یک نفر بدهند.] و خداوند، به راه راست و درست، توفیق دهنده است.