باب: پیرامون حیض [قاعدگی و عادت ماهیانهی زن]؛ نفاس [خونی که پس از تولّد فرزند جاری میشود]؛ و اِستحاضه
از شرمگاه زن [یعنی از آخرین نقطهی رحم وی، سه چیز] بیرون میشود: [خون] حیض و قاعدگی، نفاس و زایمان و استحاضه.
و «حیض» [عادت ماهیانه]: خونی است که پس از بلوغ جسمی، از رحم زن [در اوقاتی معین] به بیرون تراوش نماید، بدون آن که زن، دچار علّت و بیماری و حاملگی و آبستن باشد؛ [بلکه به مقتضای طبیعت سالم و عادت ماهیانه، این خونریزی صورت میگیرد؛] و زن نیز [به هنگام بیرون آمدن خون حیض]، به سنّ یائسگی [پنجاه و پنج سالگی] نرسیده باشد.
[به تعبیری دیگر، حیض: خونی است که بر اثر قاعدگی و پس از بلوغ زن که آبستن و بیمار نباشد، از آخرین نقطهی رحم وی بیرون آید؛ آن هم بدون داشتن علّت و بیماری، بلکه به مقتضای طبیعت سالم و عادت ماهیانه، این خونریزی صورت بگیرد؛ بنابراین، خون حیض، غیر از خون استحاضه است؛ زیرا که خون استحاضه، خون بیماری و دردمندی است؛
و دلیل بر حیض آن است که خداوند میفرماید: ﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡمَحِيضِۖ قُلۡ هُوَ أَذٗى فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِي ٱلۡمَحِيضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَيۡثُ أَمَرَكُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ٢٢٢﴾[البقرة: ۲۲۲] «و از تو دربارهی حیض میپرسند. بگو: زیان و ضرر است؛ پس در حالت قاعدگی از زنان کنارهگیری نمایید؛ و با ایشان نزدیکی نکنید تا آنگاه که پاک میشوند. هنگامی که پاک شوند، از مکانی که خدا به شما فرمان داده است، با آنان نزدیکی کنید، بیگمان خداوند، توبهکاران و پاکان را دوست میدارد».
و کلمهی «محيض» در آیه، به معنی «حيض» است. و پیامبر ج میفرماید: «هٰذٰا شَيْءٌ کَتَبَهُ اللهُ عَليٰ بَنٰاتِ آدَمَ»؛ «این حیض، چیزی است که خداوند بر دختران آدم، فرض کرده است».
و حداقل سنّ برای حیض ۹ سال است و حداکثر آن ۵۵ سال میباشد.]
و حداقل مدّت حیض، سه روز و حدّ میانهی آن، پنج روز و حداکثر آن، ده روز میباشد.
و «نفاس» [دوران خون زایمان]: خونی است که پس از زایمان و ولادت، از زن بیرون میآید؛ [به تعبیری دیگر؛ «نفاس»: عبارت از خونی است که پس از تولد کودک یا در هنگام سقط جنین، از زن بیرون بیاید؛ از این رو، فرقی نمیکند که بچه، زنده به دنیا بیاید یا مرده. و آن را بدان جهت «نفاس» نامیدهاند؛ زیرا که پس از نفس کشیدن و راحت شدن از درد زایمان، بیرون میآید.]
و حداکثر مدت «نفاس»: چهل روز است؛ و برای حداقل مدت آن، حدّ و مرزی وجود ندارد، [و ممکن است پس از لحظهای، قطع گردد؛ از این رو، هرگاه خانمی از پایان یافتن خون نفاس، مطمئن شد، غسل نموده و نمازش را بخواند.
ام سلمهل گوید: «کٰانَتِ النُّفَسٰاءُ تَجْلِسُ عَليٰ عَهْدِ رَسُوْلِ اللهِ ج تَقْعُدُ بَعْدَ نِفٰاسِهٰا اَرْبَعِيْنَ يَوْماً». (ابوداود، ترمذی و ابن ماجه)؛ «زنان در زمان پیامبر ج مدت چهل روز را برای سپری نمودن دوران پس از زایمان و نفاس مینشستند».
و نیز میگوید: از رسول خدا ج پرسیدم: زنان پس از تولد فرزند، چند روز از خواندن نماز و گرفتن روزه خودداری کنند؟ رسول خدا ج فرمودند: «چهل شبانهروز؛ مگر آن که پیش از اتمام آن، پاک شوند». (ترمذی)
بر این اساس، هرگاه نفاس خانمی، تا چهل شبانهروز ادامه پیدا کرد، پس از آن - اگر چه پاک هم نشده باشد - غسل نموده و نماز و روزهاش را به جای آورد؛ و لازم به یادآوری است که چنانچه خون نفاس خانمی، پس از چهل روز، همچنان ادامه پیدا کرد، حکم شرعی او همچون حکم شرعی خانمی است که دچار عارضهی استحاضه گردیده است.]
و «استحاضة»: خونی است که در حیض و قاعدگی، از سه روز کمتر و یا از ده روز بیشتر باشد؛ و یا در نفاس، بیشتر از چهل روز گردد. [به تعبیری دیگر، «استحاضه»: عبارت است از خونریزی مداوم از آلت تناسلی زن در غیر ایام حیض و نفاس. پس هرگاه زن، پیش از حداقل مدّت حیض، یا پس از حداکثر مدت حیض و نفاس، خونریزی وی قطع نشد، مُستحاضه (زن همیشه در خونریزی) نامیده میشود.
و «استحاضه» دارای صورتهای گوناگون و اشکال مختلف است که عبارتند از:
۱- اگر زنی خون دید و این خون در مدّت کمتر از سه روز قطع شد، در این صورت آن زن مستحاضه است.
۲- اگر چنانچه جریان خون از ایام عادت زن بیشتر شد، و از ده روز تجاوز نمود، آن ایام اضافه از عادت، استحاضه است؛ یعنی ایام مازاد بر عادت، جزو استحاضه به شمار میآید.
۳- اگر زنی برای نخستین بار خون دید؛ و این خون بیشتر از ده روز طول کشید، در این صورت، ده روز جزو ایام قاعدگی و حیض به حساب میآید و بقیهی ایام، استحاضه است؛ و اگر چنانچه از رحم دختر خانمی که برای اولین بار دچار حیض گردیده، چندین سال خون تراوش نماید، در این صورت، حیض وی در هر ماه، ده روز میباشد و سایر روزها، استحاضه است.
۴- خونی که زن باردار در روزهای بارداریاش میبیند، خون استحاضه است.
۵- خونی که زن باردار به هنگام ولادت بچه و پیش از بیرون شدن آن میبیند، خون استحاضه است.
۶- اگر برای زنی در نفاس، عادتی معروف و شناخته شده بود، و با این وجود، خون، بیشتر از چهل روز جریان یافت، در این صورت آنچه که از عادتش بیشتر شده، جزو استحاضه به شمار میآید.
۷- اگر چنانچه زنی برای نخستین بار، فرزند زایید و خونش، بیشتر از چهل روز جریان یافت، در این صورت چهل روز، نفاس محاسبه میشود و بقیهی روزها استحاضه است.
۸- اگر جنین زنی کورتاژ شد و چیزی از اعضای آن جنینِ کورتاژ شده نیز ظاهر و آشکار نگردید، و خون زن نیز کمتر از سه شبانهروز جریان داشت، در این صورت آن خون، خون استحاضه است.]
و حداقل مدت طُهر و پاکی بین دو دورهی حیض و قاعدگی، پانزده روز است و برای حداکثر آن، مدّتی تعیین نشده است؛ مگر دختر خانمی که به سنّ بلوغ رسیده [و برای اولین بار دچار حیض و نفاس شده] و خونریزی همیشگی پیدا نموده است؛ [که در این صورت، ده روز برای وی، مدّت حیض در ماه محسوب میشود و پانزده روز، برای طُهر و پاکی او و چهل روز، برای نفاس وی تعیین میگردد.]
و با حیض و نفاس، هشت چیز [بر زنان] حرام میگردد که عبارتند از:
* نماز خواندن، [زیرا پیامبر ج میفرماید: «اِذٰا اَقْبَلَتِ الْحِيْضَةُ فَدَعِيْ اَلصّٰلٰاَة...» (بخاری و مسلم)؛ «چون دوران قاعدگی به تو روی آورد، نماز خواندن را ترک کن...».]
* روزه گرفتن؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «...اَلَيسَ اِذٰا حٰاضَتْ لَمْ تُصَلِّ وَلَمْ تَصُمْ» (بخاری و مسلم)؛ «مگر نه این است که زن، چون دچار حیض و قاعدگی شود و دورهی حیض او فرارسد، نه نماز میخواند و نه روزه میگیرد».]
* قرائت قرآن [اگر چه] پارهای از یک آیه باشد. [چون به تعظیم و بزرگداشت آن، خلل میرساند؛ پیامبر ج میفرماید: «لٰا يَقْرَأُ الْجُنُبُ وَلٰا الْحٰائِضُ شَيْئاً مِّنَ الْقُرْآنِ» (ابوداود و ترمذی)؛ «نباید جنب و کسی که در حال حیض است، چیزی از قرآن را بخواند».
اما اذکار و اوراد قرآنی و غیرقرآنی مانند مواعظ و اخبار و احکام، اگر به قصد قرآن خواندن نباشد اشکالی ندارد؛ مثل این که به هنگام سوار شدن بگوید: (سُبْحٰانَ الَّذِيْ سَخَّرَ لَنٰا هٰذٰا وَمٰا کُنّٰا لَهُ مُقْرِنِيْنَ وَاِنّٰا اِليٰ رَبِّنٰا لَمُنْقَلِبُوْنَ)؛ و یا به هنگام مصیبت بگوید: (اِنّٰا لِلّٰهِ وَاِنّٰا اِلَيْهِ رٰاجِعُوْنَ).
و اگر قصد قرائت قرآن یا قصد قرائت و ذکر هر دو کند، ناروا است؛ و برای چیزهایی که نظم آن در غیر قرآن نیز جاری است، مانند: «بسم الله» و «الحمدلله» هم این حکم جاری است که اگر به قصد قرآن باشد، حرام است.]
* مساس کردن، دست زدن به قرآن [و برداشتن آن]؛ مگر آن که با غلافی [ضخیم و کلفت و جدای از خود قرآن] باشد؛ [زیرا خداوند بلندمرتبه میفرماید: ﴿لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ٧٩﴾[الواقعة: ۷۹] «نباید قرآن را به جز پاکان دست بزند».
و پیامبر ج میفرماید: «لٰا يَمُسُّ الْقُرْآنَ اِلّٰا طٰاهِرٌ» (دارقطنی)؛ «نباید قرآن را دست بزند مگر کسی که پاک است».
و هرگاه دست زدن به قرآن حرام باشد، برداشتن آن به طریق اَولی در این احوال، حرام است.]
* ورود به مسجد [و نشستن یا توقف نمودن در آن؛ زیرا که این کار برای جنب حرام است؛ و حال زن حائض و نُفَساء، بدتر از آن است؛ پیامبر ج میفرماید: «لٰااُحِلُّ الْمَسْجِدَ لِحٰائِضٍ وَّلٰا جُنُبٍ» (ابوداود)؛ «من، مسجد را برای زن حائض و جنب، حلال نمیدانم».]
* طواف نمودن خانهی کعبه، [زیرا پیامبر ج به عایشهل در حالی که در سفر حج، دچار حیض و قاعدگی شده بود، فرمودند: «اِفْعَلِيْ مٰايَفْعَلُ الْحٰاجُّ غَيْرَ اَنْ لّٰاتَطُوْفِيْ بِالْبَيْتِ حَتّٰي تَطْهُرِيْ» (بخاری و مسلم)؛ «هر کاری که حاجیان میکنند تو نیز انجام بده؛ جز آن که تا پاک نشوی، طواف خانهی کعبه نکن».]
* آمیزش و روابط زناشویی؛ [زیرا خداوند میفرماید: ﴿فَٱعۡتَزِلُواْ ٱلنِّسَآءَ فِي ٱلۡمَحِيضِ وَلَا تَقۡرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطۡهُرۡنَۖ فَإِذَا تَطَهَّرۡنَ فَأۡتُوهُنَّ مِنۡ حَيۡثُ أَمَرَكُمُ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ٢٢٢﴾[البقرة: ۲۲۲] «پس در حالت قاعدگی از زنان کنارهگیری نمایید، و با ایشان نزدیکی نکنید تا آنگاه که پاک میشوند. هنگامی که پاک شوند، از مکانی که خدا به شما فرمان داده است، با آنان نزدیکی کنید. بیگمان خداوند توبهکاران و پاکان را دوست میدارد».
و پیامبر ج میفرماید: «اِصْنَعُوْا کُلَّ شَيٍء اِلاَّ النِّکٰاحَ» (مسلم، ابوداود، ترمذی، ابن ماجه و نسایی)؛ «هر کاری غیر از آمیزش و جماع، با آنها انجام دهید».]
* لذّت و بهرهبردن از مابین زیر ناف تا زیر زانو. [ابن مسعودس گوید: از پیامبر ج پرسیدم: وقتی که زنم در دورهی حیض و قاعدگی است، چه چیزی از وی برایم حلال است؟ ایشان در پاسخ فرمودند: «لَكَ مٰافَوْقَ الْاِزٰارِ» (ابوداود)؛ «شما میتوانید از روی لباس خواب از زن بهره گیرید».
و عایشهل گوید: «کٰانَ يَأْمُرُ اِحْدٰانٰا اِذٰا کٰانَتْ حٰائِضاً اَنْ تَأْتَزِرَ وَيُبٰاشِرَهٰا فَوْقَ الْاِزٰارِ»؛ «هرگاه یکی از ما، دچار حیض و قاعدگی میشد، پیامبر ج دستور میداد که ازار و زیرجامه بپوشد و از روی ازار و زیرجامه، به معاشرت و مباشرت با وی میپرداخت».
و مسلم نیز مثل آن را از میمونهل همسر پیامبر ج روایت کرده است؛ و مقصود آن است که حریم شرمگاه، برای مرد حرام است؛ چون پیامبر ج میفرماید: «مَنْ حٰامَ حَوْلَ الْحِميٰ، يُوْشَكُ اَنْ يَّرْتَعَ فِيْهِ» ؛ «هر کس پیرامون قُرق و منطقهی حفاظت شده بگردد، نزدیک است که در آن بچراند».]
و هرگاه خون قاعدگی، در مدّت ده روز و خون نفاس، در مدّت چهل روز قطع گردید، در آن صورت پیش از آن که زن غسل نماید، جماع و همبستری با او درست است؛ ولی اگر چنانچه خون قاعدگی، در مدتی کمتر از ده روز و خون نفاس، در مدتی کمتر از چهل روز قطع گردید، در آن صورت اگر چه ایام عادتش به پایان رسیده باشد، باز هم به سه شرط، جماع و همبستری با آن زن جایز است:
۱- این که زن غسل کند.
۲- یا تیمّم کند و نماز بگزارد.
۳- و یا نماز، دَینی بر ذمّهی وی بگردد؛ این طور که پس از قطع شدن خون حیض و نفاس، وقتی را بیابد که بتواند در آن وقت، غسل کند و تکبیر شروع نماز و یا بیشتر از آن را انجام بدهد؛ ولی او [کوتاهی کند و] غسل نکند و [یا] تیمّم ننماید و بدینگونه وقت نماز خارج شود. [به تعبیری دیگر؛ صورت سوّم این است که: از هنگام قطع شدن خون حیض و نفاس، وقت یک نماز کامل بگذرد. و عبارت «نماز کامل»: احتراز از صورتی است که خون حیض، در وقت نماز ناقصی، همچون نماز چاشت یا عید قطع شود؛ در این صورت جماع و همبستری، تا آنگاه با زن درست نیست که یا غسل کند و یا وقت نماز ظهر بر او بگذرد.
و از خانمی که دچار حیض و قاعدگی و نفاس شده، نماز و روزه ساقط میگردد؛ ولی] روزهی دوران حیض و نفاسِ [خویش را که در مدّت عادت ماهیانه و نفاس ترک شدهاند،] قضا بیاورند، ولی نماز آن روزها را قضا نکنند؛ [زیرا عایشهل گوید: «کُنّٰا نَحِيْضُ عِنْدَ رَسُوْلِ اللهِ ج ثُمَّ نَطْهُرُ فَنُؤْمَرُ بِقَضٰاءِ الصَّوْمِ وَلٰا نُؤْمَرُ بِقَضٰاءِ الصَّلٰاةِ» (بخاری و مسلم)؛ «ما زنان پیامبر ج، دچار حیض و قاعدگی میشدیم؛ سپس که پاک میشدیم، به ما دستور قضای روزهی خوردهی شده در ایام حیض و قاعدگی داده میشد، ولی دستور قضای نمازهای فوت شده به ما داده نمیشد».
و علاوه از آن، چون نماز فراوان میشود و قضای آن در هر ماه، مشقّت و سختی به دنبال دارد، - برخلاف روزه که سالی یک ماه است - و خداوند میفرماید: ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ﴾[الحج: ۷۸] «و خداوند در دین، بر شما حَرَج و سختی قرار نداده است».]
و با جنابت و ناپاکی، پنج چیز [بر جُنب] حرام میگردد:
* گزاردن نماز [های فرض، واجب، سنّت و نفل؛ زیرا تمامی علماء و صاحبنظران اسلامی، بر این چیز اجماع دارند؛ و خداوند نیز میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقۡرَبُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَنتُمۡ سُكَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَعۡلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا﴾[النساء: ۴۳] «ای کسانی که ایمان آوردهاید! در حالی که مست هستید به نماز نایستید تا آنگاه که میدانید چه میگویید، و به نماز نایستید در حالی که جُنُب هستید تا آنگاه که غسل میکنید».]
* قرائت قرآن [اگر چه پارهای از] یک آیه باشد، [خواه به طور سرّی و آهسته باشد یا به طور آشکارا و بلند؛ زیرا پیامبر ج میفرماید: «لٰا تَقْرَأُ الْحٰائِضُ وَلَا الْجُنُبُ شَيْئاً مِّنَ الْقُرْآنِ» (ترمذی و ابن ماجه)؛ «کسی که در حال حیض است، یا جُنُب و ناپاک میباشد، نباید چیزی از قرآن را بخواند».
و نیز روایت شده است که: «لَمْ يَکُنْ يَحْجُبُ النَّبِيَّ ج عَنِ الْقُرْآنِ شَيْءٌ سَوِي الْجَنٰابَةَ»؛ «هیچ چیزی پیامبر ج را از خواندن قرآن دور نمیکرد؛ مگر جنابت».
و چنانچه شخص جنب، در آغاز خوردن و نوشیدن، اذکار قرآنی مانند «بسم الله» و در انتهای آنها، «الحمدلله» و به هنگام سوار شدن، «سُبْحٰانَ الَّذِيْ سَخَّرَ لَنٰا هٰذٰا وَمٰا کُنّٰا لَهُ مُقْرِنِيْنَ» و امثال آنها را بر زبان آورد؛ اگر تنها قصد ذکر داشته باشد، حرام نیست و اگر به قصد قرآن و یا به قصد قرآن و ذکر بخواند حرام است.]
* دست زدن به قرآن مگر با غلافی [کلفت و ضخیم؛ زیرا خداوند میفرماید: ﴿لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ٧٩﴾[الواقعة: ۷۹] «جز پاکان کسی قرآن را مساس نکند».
و پیامبر ج میفرماید: «لٰايَمُسُّ الْقُرْآنَ اِلّٰا طٰاهِرٌ» (دارقطنی)؛ «نباید قرآن را دست بزند، مگر کسی که پاک است».
* ورود به مسجد [و نشستن یا توقف نمودن در آن؛ چون پیامبر ج میفرماید: «لٰااُحِلُّ الْمَسْجِدَ لِحٰائِضٍ وَّلٰا جُنُبٍ» (ابوداود)؛ «من، مسجد را برای زن حائض و جنب، حلال نمیدانم».]
* طواف نمودن خانهی کعبه؛ [ زیرا پیامبر ج میفرماید: «اَلطَّوٰافُ بِالْبَيْتِ صَلٰاةٌ» (مستدرک حاکم)؛ «طواف خانهی کعبه به منزلهی نماز است».
و نیز میفرماید: «اَلطَّوٰافُ بِمَنْزِلَةِ الصَّلٰاةِ اِلّٰا اَنَّ اللهَ تَعٰاليٰ، اَحَلَّ فِيْهِ النُّطْقَ؛ فَمَنْ نَطَقَ فَلٰا يَنْطُقُ اِلّٰا بِخَيْرٍ»؛ «طواف خانهی خدا، به منزلهی نماز است؛ جز آن که خدای تعالی، حرف زدن در آن را حلال کرده است؛ پس هیچ کسی در حال طواف، جز سخن خیر، حرفی نگوید».]
و بر شخص بیوضو نیز سه چیز حرام است:
* گزاردن نماز؛ [زیرا پیامبر ج میفرماید: «لٰايَقْبَلُ اللهُ صَلٰاةً بِغَيْرِ طُهُوْرٍ وَّلٰا صَدَقَةً مِّنْ غُلُوْلٍ» (مسلم)؛ «خداوند، نماز بدون وضو را و صدقه و احسان از غنیمتِ به سرقت رفته را نمیپذیرد».]
* طواف خانهی کعبه، [چون پیامبر ج میفرماید: «اَلطَّوٰافُ بِالْبَيْتِ صَلٰاةٌ» (مستدرک حاکم)؛ «طواف خانهی خدا، به منزلهی نماز است».
و نیز میفرماید: «اَلطَّوٰافُ بِمَنْزِلَةِ الصَّلٰاةِ اِلّٰا اَنَّ اللهَ تَعٰاليٰ، اَحَلَّ فِيْهِ النُّطْقَ؛ فَمَنْ نَطَقَ فَلٰا يَنْطُقُ اِلّٰا بِخَيْرٍ»؛ «طواف خانهی خدا، به منزلهی نماز است؛ جز آن که خداوند، سخن گفتن در آن را حلال کرده است؛ پس هیچ کس در حال طواف جز خیر، حرفی نگوید».]
* دست زدن به قرآن، مگر با غلافی [کلفت و ضخیم؛ زیرا خداوند میفرماید: ﴿لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ٧٩﴾[الواقعة: ۷۹] «جز پاکان، کسی قرآن را مساس نکند».
و پیامبر ج میفرماید: «لٰايَمُسُّ الْقُرْآنَ اِلّٰا طٰاهِرٌ» (دارقطنی)؛ «نباید قرآن را جز انسان پاک، دست بزند».
و [حکم] خون استحاضه به سان [حکم] کسی است که به بیماری اپیستاکسی مبتلا است و پیوسته بینیاش خونریزی دارد؛ از این رو، خون استحاضه، مانع گزاردن نماز، گرفتن روزه و جماع و همبستری نمیشود؛ و زن مستحاضه و کسانی که عذر دارند، مانند: کسی که به بیماری «سلسل البول» مبتلا است و در کنترل ادرار خویش ناتوان است؛ یا کسی که در کنترل باد شکم، ناتوان است [و یا کسی که به بیماری اپیستاکسی مبتلا است و پیوسته بینیاش خونریزی دارد؛ این افراد در وقت هر نماز، وضو بگیرند و با آن وضو، هر اندازه نماز فرض و نفل که میخواهند بگزارند؛ و وضوی این افراد معذور، فقط با خارج شدن وقت نماز میشکند. [یعنی با وجود این عذرها، وضوی آنها تا خارج شدن وقت نماز، نمیشکند و پا بر جا است و همین که وقت نماز خارج شد، وضوی آنها نیز تباه و باطل میشود.]
و [زنی که پیوسته خونریزی دارد؛ فردی که به بیماری اپیستاکسی مبتلا است و پیوسته بینیاش خونریزی دارد و کسی که...] زمانی معذور به شمار میآیند که عذرشان، یک وقت کامل [نماز] را در بربگیرد؛ بدون آن که به اندازهی گرفتن وضو و گزاردن نماز، عذرشان قطع گردد؛ و این، «شرط ثبوت» عذر است؛ و «شرط دوام» عذر، آن است که این عذر، در وقت هر نمازی پس از آن، وجود داشته باشد؛ اگر چه وجود آن، یک مرتبه هم باشد.
و «شرط انقطاع و پایان یافتن عذر»، و رهایی یافتن صاحبش از این که معذور به شمار آید، آن است که در یک وقت کامل نماز، عاری از آن عذر باشد.