فصل: [پیرامون «هَدي»؛ حیوانی که در سرزمین حرم، ذبح میگردد]
کمترین «هدي»، گوسفند است. و «هدي» فقط از شتر، گاو و گوسفند میباشد [و از حیوانات دیگر، جایز نمیباشد. و در شتر، گاو و گوسفند، نر و مادهی آنها یکسان است.
و «هدي»: عبارت است از حیوانی که در حجّ و عمره، در حرم ذبح میگردد.
و ذبح کردن «هدي» به خاطر چند مورد است:
۱- به جهت بیرون شدن شخص «مُحْصَر» از احرام.
۲- حاجی قارن و حاجی متمتّع به خاطر شکرانهی یکجا نمودن حجّ و عمره، هَدی را ذبح مینمایند.
۳- به خاطر کفّارهی جنایات، هَدی ذبح میگردد. و این «هدي» برای کسانی است که در حال احرام مرتکب جنایتی شده باشند؛ یا یکی از واجبات حجّ را ترک کرده باشند.
۴- هَدی نفلی؛ و این هدی برای تمامی افرادی است که میخواهند به صورت نفلی، حیوانی را ذبح نمایند.]
و هر حیوانی که در قربانی درست بود، در «هدایا» نیز جایز میباشد؛ [از این رو، ذبح این حیوانات (گاو، شتر و گوسفند)، مقید به دو شرط میباشد که عبارتند از:
۱- حیوان هدی، «ثَنی» یا بالاتر از «ثَنی» باشد.
۲- حیوان هدی، از عیبها و نقصها، سالم باشد.
و «ثَني» در گوسفند: آن است که یک سال کامل را به پایان آورده باشد و در سال دوّم گردیده باشد؛ و «ثني» از گاو: آن است که دو سال را کامل نموده و در سال سوّم داخل شده باشد؛ و «ثني» در شتر: آن است که پنج سال را کامل نموده و در سال ششم داخل شده باشد.
و اگر چنانچه در میان میشها، گوسفندی بود که شش ماه را کامل کرده بود و به گونهای چاق و فربه بود که به دلیل چاقی، میان آن و میان گوسفندی که یک سال را تکمیل کرده بود، فرق گذاشته نمیشد، پس اهدای چنین حیوانی درست است.
و مراد از این که: «حیوان هدی، از عیبها و نقصها سالم باشد»: این است که حیوان هدی، از اعضایی صحیح و سالم برخوردار باشد؛ از این رو، قربانی کردن حیوانی که دست، پا، گوش یا دم آن قطع شده باشد، درست نیست؛ و همچین قربانی نمودن حیوانات کور، بسیار نحیف و لاغر که لاغری آن به حدّی رسیده است که در استخوان وی مغزی نیست، و حیوان لنگی که به سوی قربانگاه رفته نمیتواند، درست نیست.
و چنانچه بیشتر گوش یا بیشتر دم حیوان از بین رفته بود، پس ذبح آن برای قربانی درست نیست.
و ذبح هدي، تنها در حرم درست است و در جایی دیگر جایز نیست.
و در موارد زیر باید یک شتر کامل یا یک گاو کامل ذبح گردد:
۱- در کفّارهی فردی که در حال جنابت و ناپاکی به طواف زیارت بپردازد و آن را با طهارت اعاده نکند.
۲- در کفاّرهی فردی که در حال جنابت و ناپاکی به طواف زیارت بپردازد و آن را با طهارت اعاده نکند.
در این دو مورد به جز شتر و گاو نمیتوان حیوان دیگری را ذبح نمود؛ ولی در موارد دیگر همچون: دم اِحصار، دم تمتّع، دم قران، دم جنایت، یا هدی نافله، میتوان گوسفندی را ذبح کرد.
و درست است که در یک شتر یا یک گاو، هفت نفر با یکدیگر شریک و سهیم شوند؛ البته مشروط بر آن که نیت و هدف هر یک از آن هفت نفر، نزدیکی و تقرّب به سوی خداوند بلندمرتبه باشد.
و اگر چنانچه برخی از آنان ارادهی آن را داشته باشند تا از گوشت آن استفاده نمایند، در آن صورت قربانی بقیهی آنها نیز درست نمیباشد.]
و ذبح گوسفند در هر چیزی درست است به جز در دو مورد که در هر یک از آنها، باید یک گاو کامل یا یک شتر کامل ذبح کرد؛ و آن دو مورد عبارتند از:
۱- [در کفارهی فردی که] در حال جنابت و ناپاکی به طواف زیارت پرداخته است [و آن را با طهارت و پاکی، اعاده نکند.]
۲- [در کفارهی فردی که] پس از وقوف در عرفات و پیش از تراشیدن موی سر [و پیش از طواف زیارت] با همسرش عمل زناشویی نماید. در این دو مورد به جز شتر و گاو، نمیتوان حیوان دیگری را ذبح نمود، [ولی در موارد دیگر همچون: دم احصار، دم تمتّع، دم قران، دم جنایت، یا هدی نافله، میتوان گوسفندی را ذبح نمود.]
و ذبح «هدي تمتّع» و «هدي قران» [و «هدي نفلي»] تنها به روز عید قربان اختصاص یافتهاند؛ [از این رو ذبح نمودن هدی تمتّع و هدی قران پیش از فرا رسیدن روز عید درست نیست؛ بلکه بر حاجی متمتّع و حاجی قارن واجب است تا هدی خویش را در روز عید یا در دو روز پس از عید ذبح نمایند؛ و برای آنها درست نیست تاذبح این هدی را از روز دوازدهم ذیالحجّة به تأخیر بیاندازند؛ و همچنین درست نیست تا این هدی را پیش از زدن جمرهی عقبه در روز عید ذبح کنند. و ذبح هدی جنایات و هدی احصار، مقید به زمان مخصوصی نیست و در هر زمان میتوان آنها را ذبح نمود.
و اگر چنانچه هدی تمتّع یا هدی قران را پس از روزهای عید ذبح نمود، در آن صورت به جهت به تأخیر انداختن ذبح هدی از وقت معین آن، دم دیگری بر وی لازم میگردد.
و اگر چنانچه پیش از ذبح کردن حیوان، موی سر خویش را تراشید و قربانی خویش را نیز از روزهای عید به تأخیر افکند، در آن صورت، دم سوّم نیز بر وی واجب میگردد. و این دم سوّم به جهت تراشیدن موی سر پیش از ذبح است. در کتاب «غنية الناسك» ص ۱۵۰ بدین موضوع اشاره رفته است.]
و ذبح هر «هدي»یی در سرزمین حرم، مختص گردیده است؛ مگر آن که نفلی باشد و در راه، معیوب و ناقص گردد که در آن صورت [آن را به همراه عیب و نقصش] در قربانگاه [همان جایی که در آن، ذبح حیوان قربانی مشروع گردیده است،] «نَحر» نماید و شخص ثروتمند و توانگر از آن نخورد؛ [یعنی اگر چنانچه فردی برای قربانی، شتری را با خود برد و نزدیک بود که این شتر در مسیر راه هلاک گردد، در آن صورت اگر هدی نافله بود، آن را بکشد و سُم آن را با خونش رنگین نماید و با خون آن، کوهانش را نیز رنگین کند و لاشهی ذبح شدهی آن را برای فقرا و مستمندان باقی گذارد؛ و نه صاحب آن و نه شخص ثروتمند دیگری از آن نخورد.
و اگر هدی واجب بود، هدی دیگری را جایگزین آن نماید ودر مورد هدی ذبح شده، مختار است و میتواند هرگونه که بخواهد، در آن تصرّف نماید. و خوردن از «هدي نذر» جواز ندارد، نه برای صاحب هدی و نه برای شخص ثروتمند دیگری؛ زیرا که آن صدقه میباشد و حق فقرا است. و خوردن از «هدي جنايات» نیز جواز ندارد، نه برای صاحب هدی و نه برای شخصی دیگر؛ و «هدي جنايات»، هدی یی است که برای جبران نقصانی که در حجّ واقع گردیده، واجب شده است.]
و فقیر و مستمند حرم و غیر حرم، در دادن گوشت هدایا، برابر و یکساناند [و دادن گوشت هدایا، فقط به مستمندان و فقراء حرم، اختصاص ندارد.]
و [مستحب است که] تنها «بَدَنة» [شتر یا گاوِ] هَدي نافله، هدي تمتّع و هدي قران را [با چرم یا کفشی] قلاده نماید؛ [و دم احصار و دم جنایات، قلاده نمیشوند؛ و پس از ذبح کردن هدی،] پالان و زین و افسار و لگام آن را نیز صدقه نماید.
و مزد قصاب را نباید از گوشت قربانی [و از بهای پوست] بپردازد؛ [بلکه بر وی لازم است تا مزد وی را از خودش بدهد. علیس گوید: «اَمَرَنِيْ رَسُوْلُ اللهِ ج اَنْ اَقُوْمَ عَليٰ بَدَنةٍ وَاَنْ اَتَصَدَّقَ بِلَحْمِهٰا وَجُلُوْدِهٰا وَاَجِلَّتِهٰا وَاَنْ لّٰا اُعْطِي الْجَزّٰارَ مِنْهٰا؛ قٰالَ: نَحْنُ نُعْطِيْهِ مِنْ عِنْدنٰا» (بخاری و مسلم)؛ «پیامبر ج به من فرمان داد تا شتری را قربانی کنم و گوشت و پوست و پالان و زین آن را صدقه نمایم. و به من فرمان داد که مزد قصاب را از آن ندهم؛ و فرمود: مزد قصاب را خودمان میپردازیم».]
و بدون ضرورت، بر حیوان قربانی سوار نشود؛ [و اگر نیاز به سوار شدن داشت، در آن صورت بر آن سوار شود؛ و اگر چنانچه نیازی به سوار شدن نداشت، در آن صورت بر آن سوار نگردد. ابوالزبیر گوید: شنیدم که از جابر بن عبداللهس دربارهی سوار شدن بر حیوان قربانی پرسیدند. او در پاسخ گفت: از پیامبر ج شنیدم که میفرمود: «چون ناچار شدی، به گونهای نیکو و پسندیده بر آن سوار شو؛ و تا زمانی که حیوان دیگری را برای سواری پیدا کنی، میتوانی بر حیوان قربانی سوار شوی». مسلم]
و شیر حیوان قربانی را ندوشد؛ مگر آن که قربانگاه [مکانی که در آن، ذبح حیوان قربانی مشروع گردیده است] دور باشد؛ که در آن صورت [شیرش را بدوشد و] آن را صدقه نماید. و اگر چنانچه قربانگاه نزدیک بود، در آن صورت بر پستانهای آن، آب سرد بپاشد [تا با این کار، شیرش قطع گردد.]
و اگر چنانچه فردی نذر کرد که با پای پیاده به حج برود، در آن صورت بر وی لازم میگردد؛ و نباید تا زمانی که طواف زیارت را انجام نداده است، بر حیوان سوار شود.
و اگر چنانچه بر حیوانی سوار شد، در آن صورت باید خونی بریزد و حیوانی را ذبح نماید. و کسی که توان پیاده روی را دارد، پیاده حج کردنش، برتر از سواره حج نمودن است. [و برخی از صاحبنظران فقهی گفتهاند: سواره حج نمودن برتر از پیاده حج نمودن است؛ زیرا این کار، باعث حفظ جان و مال و آرامش روحی و روانی وی است.]
خداوند بلندمرتبه ما را به فضل و احسان خویش، موفّق بگرداند تا به اهداف و آرمانهای خویش برسیم. و بر ما - به برکت مرتبهی والا و مقام عالی سالار ما حضرت محمد ج - منّت نهد تا به بهترین حال به سوی او [یعنی به سوی حجّ خانهاش] رجوع نماییم.
[در اینجا بر خود لازم میبینم که در مورد «اِحصار» و «انجام حجّ از جای کسی دیگر» نیز نکاتی را بیان نمایم:
«اِحصار»:
س: اگر چنانچه فرد مُحرم [به خاطر وجود موانعی از طرف دیگران، یا بیماری، یا دشمن و غیره] از رهسپار شدن به سوی حجّ، بازداشته شد، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: چنانچه فرد مُحرم به سبب وجود دشمن، یا به سبب عارضهی بیماری، از رسیدن به خانهی خدا و حجّ بازداشته شد، برای وی درست است تا خویشتن را حلال کند و از اِحرام بدر آید.
س: فرد مُحرم در صورت بازداشته شدن از حجّ، چگونه باید خویشتن را حلال نماید و از حرام بدر آید؟
ج: [چنان چه کسی که به سبب وجود داشتن، یا به سبب بیماری و غیره، از رسیدن به خانهی خدا بازداشته شده است]، اگر در سرزمین حَرَم بود، در این صورت گوسفندی را در حَرَم ذبح کند و پس از آن موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید.
و اگر به سرزمین حَرَم نرسیده بود [که از رسیدن به خانهی خدا بازداشته شد،] در این صورت گوسفند یا قیمت آن را [به سوی حرم] بفرستد، و شخصی را از طرف خویش وکیل نماید تا آن گوسفند را از طرف او در حَرَم ذبح نماید؛ و با وکیلش قرار بگذارد که آن گوسفند را در یک روز معین ذبح کند؛ و هر گاه به وسیلهی وکیل، آن گوسفند در وقت معین در حَرَم ذبح شود، شخص محرم نیز از اِحرامش حلال میگردد.
س: حکم «حاجی قِران» در صورتی که از رسیدن به خانهی خدا بازداشته شود چیست؟
ج: چنان چه «حاجی قِران» در سرزمین حَرَم باشد، دو گوسفند را ذبح نماید؛ و اگر خارج از حَرَم بود، در این صورت دو گوسفند را به سوی حَرَم بفرستد تا از طرف او در آنجا ذبح شوند؛ و پس از ذبح دو گوسفند، از هر دو اِحرام حجّ و عمره بدر میآید و حلال میگردد.
س: به چه علّت [در وقت بازداشته شدن از حجّ]، گوسفند را به سرزمین حَرَم میفرستند؛ و اگر گوسفند را در همان مکانی که از حجّ بازداشته شده است ذبح کند، آیا حلال نمیگردد؟
ج: در صورتی که شخص مُحرم، بیرون از محدودهی حَرَم است، ذبح وی [در بیرون از حرم] درست نیست؛ زیرا ذبح کردن حیوانِ «اِحصار» به جز در حرم، در جایی دیگر درست نیست.
س: آیا ذبح کردن حیوان «اِحصار» پیش از روز عید درست است؟
ج: از دیدگاه امام ابوحنیفه/، ذبح کردن حیوان «اِحصار» پیش از روز عید درست میباشد؛ ولی امام ابویوسف/ و امام محمد/ بر این باورند که ذبح کردن حیوان «اِحصار» برای کسی که از حجّ بازداشته شده است، پیش از روز عید درست نمیباشد [و فقط باید آن را در روز عید قربان ذبح نمایند.]
س: اگر چنانچه فرد عمرهگزار [به سبب وجود دشمن، یا به سبب بیماری و غیره]، از عمره بازداشته شد، در این صورت در چه وقت باید حیوانِ «اِحصار» وی ذبح کرده شود؟
ج: فرد عمرهگزار مختار است و در هر وقت که میخواهد میتواند آن را ذبح کند؛ البته مشروط بر آن که ذبح حیوان در حَرَم باشد. و این مسئله، جزو مسائل اجماعی میباشد.
س: هر گاه کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار میگیرد، حیوان را ذبح نماید [و پس از آن حلال گردد و از اِحرام بدر آید]، آیا انجام کاری دیگر بر وی باقی میماند؟
ج: کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار میگیرد، بر وی لازم است تا در آینده، یک حجّ و یک عمره قضایی بیاورد؛ و کسی که از عمره در حصار و مانع قرار میگیرد، بر وی فقط یک عمرهی قضایی است.
س: اگر چنانچه کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار میگیرد، «حاجی قِران» باشد، در این صورت پس از حلال شدن، انجام چه چیزی بر وی واجب میگردد؟
ج: بر حاجی قِران که در حصار و مانع قرار میگیرد، یک حجّ و دو عمره میباشد.
س: اگر چنانچه شخصی که برای حجّ اِحرام بسته، [به سبب وجود دشمن یا بیماری یا عواملی دیگر] از رسیدن به حجّ، در حصار و مانع قرار گرفت، از این رو به سوی حَرَم گوسفندی را فرستاد و با کسی که گوسفندش را به سوی حَرَم حمل میکند قرار گذاشت تا آن را در روزی معین از طرف او ذبح کند؛ و پس از آن، حصار و مانع برطرف شد، در این صورت تکلیف وی چیست؟
ج: اگر چنانچه [پس از برطرف شدن حصار و مانع]، توان دریافت هَدی (گوسفند) و حجّ را داشت، در این صورت برای وی درست نیست تا خویشتن را حلال گرداند و از اِحرام بدر آید؛ و بر وی لازم است تا به انجام اعمال و مناسک حجّ خویش بپردازد، و به سوی حجّ متوجه شود.
و اگر چنانچه [پس از برطرف شدن حصار و مانع]، توان دریافت هَدی (گوسفند) را داشت ولی بر دریافت حجّ قدرتی نداشت، در این صورت خود را حلال نماید؛ و اگر چنانچه توان دریافت حجّ را داشت ولی بر دریافت هَدی، توانی نداشت، در این صورت برای وی از روی «استحسان» درست است تا خویشتن را حلال نماید؛ و بهتر آن است که به سوی حجّ خویش متوجه شود و مناسک حجّ خویش را انجام دهد. [۳۴]
س: اگر چنانچه فردی برای حجّ اِحرام بست و به مکهی مکرّمه نیز رسید، ولی هم از وقوف در عرفات و هم از طواف زیارت در حصار و مانع قرار گرفت، آیا در این صورت چنین فردی «مُحْصَر» است یا خیر؟
ج: آری؛ چنین فردی «مُحْصَر» میباشد.
س: اگر فردی برای حجّ اِحرام بست و در خود مکه، تنها از وقوف در عرفات یا تنها از طواف زیارت در حصار و مانع قرار گرفت، آیا در این صورت وی «مُحْصَر» است یا خیر؟
ج: در این صورت وی در حکم «مُحصر» نیست؛ توضیح این که: حکم «اِحصار» بر چنین فردی جاری نمیشود، زیرا اگر وی توان دریافت وقوف در عرفه را داشته باشد، در این صورت در عرفات وقوف مینماید؛ و پس از آن که حصار از وی برطرف شد، به طواف زیارت میپردازد.
و اگر چناچه از وقوف در عرفات منع گردید، در این صورت حجّ از وی فوت گردیده است؛ و باید همچون کسی که حجّ ّش فوت شده، رفتار نماید.
س: کسی که از رسیدن به حجّ در حصار و مانع قرار گرفته است؛ آیا با ذبح گوسفند، از اِحرامش حلال میگردد، یا این که باید موی سر خویش را بتراشد یا کوتاه نماید و پس از آن حلال میگردد؟
ج: در پرتو دیدگاه امام ابوحنیفه/ و امام محمد/، ذبح گوسفند برای حلال شدن مُحرم از اِحرام، کافی است و با این کار از اِحرام خویش بیرون میآید. ولی امام ابویوسف/ بر این باور است که برای بیرون شدن از اِحرام، تراشیدن موی سر نیز لازم است.
«حکم انجام حج از جای کسی دیگر»:
جایگزین گرفتن در عبادات مالی در هنگام عجز و قدرت، هر دو جاری میشود؛ امّا در عبادات بدنی، نائب گرفتن به هیچ حالی جایز نیست.
و در عباداتی که مرکّب از هر دو میباشند؛ یعنی هم بدنی و هم مالی میباشند، همانند: حجّ؛ نائب گرفتن فقط در هنگام ناتوانی و عجز درست است.
و شرط آن، ناتوانی دائم و همیشگی تا وقت فرارسیدن مرگ است.
و شرط عجز و ناتوانی برای نائب گیرنده، فقط محدود به حجّ فرض است نه حج نفل؛ زیرا در حجّ نفل، نیابت در حال قدرت و عجز هر دو جایز است.
و هر کس از جای دو کس احرام بست، پس تاوان هزینهی حجّ هر دو کس بر عهدهی وی است، و حجّ وی هم به نیابت از هیچ کدام صحیح نیست، بلکه حجّ از جای خود وی صحّت پیدا میکند.
و دم اِحصار بر نائب گیرنده است، و دم قران و جنایت بر نائب.]
[۳۴] ر.ک: البحر الرائق (۳/۶۰) و رد المحتار (۲/۳۳۵).