موجبات محبت خداأ
۱- خواندن قرآن با تدبر و درک معانی و مفاهیم آن ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ٢٤﴾[محمد: ۲۴] «آیا در قرآن اندیشه نمیکنند یا بر دلهایشان قفلهاست؟» ﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٢٩﴾[ص: ۲٩] «کتابی است مبارک که بر تو نازل کردیم تا در آیاتش بیندیشند و خردمندان پند گیرند.» مقصود و هدف اصلی و مهم از نزول قرآن همین است. انسان باید با حضور دل در معنی آن چه میخواند تفکر کند و با هرآیه که میخواند با تمام احساسات و عواطفش همراه آن باشد.
۲- حذیفه گفت: «شبی با پیامبر ج به نماز ایستادم، در نماز سورهی بقره را خواند، با خود گفتم تا صد آیه میخواند و به رکوع میرود، اما از آن گذشت.گفتم لابد میخواهد آن را در یک رکعت بخواند، بازگشت و من فکر کردم با پایان آن به رکوع میرود، اما سورهی نساء را آغاز کرد، آن را خواند، سپس آل عمران را شروع کرد و خواند، همچنان میخواند و هرگاه به آیهیی میرسید که درآن تسبیح بود، تسبیح میگفت، یا آیهیی که در آن دعا و درخواست بود، دعا میکرد، یا آیهیی که در آن تعوذ (پناه بردن به خدا) بود، استعاذه میگفت». [۳۴۱]
او ج وقتی آیهی ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى١﴾[الأعلى: ۱] «نام پروردگا بلند مرتبهات را منزه دار» را میخواند میگفت: سبحان رّبی الأعلی. [۳۴۲]
بنابراین برای قلب هیچ چیز سودمندتر از خواندن قرآن با تدبر و تفکر وجود ندارد و هیچ کاری بهتر ازآن محبت خدا را در بنده ایجاد نمیکند. تمام مراتب سالکان و احوال صاحبعملان را در خود دارد. محبت، اشتیاق، ترس، امید، انابت، توکل، خشنودی، سپاسگزاری، شکیبایی و دیگر احوال و اعمال را فراهم میکند. وانگهی ویژگیهای ناپسند و اخلاق زشت را که باعث تباهی و نابودی دل میشود، دور میکند و از آن میزداید.
۳- تقرب به خدا با مستحبات پس از ادای واجبات، زیرا نوافل- چنانکه در حدیث قدسی آمده است- انسان را به درجهی محبت الهی میرساند: «مَن عادی لی ولیّاً فَقد آذَنتُه بالحرب، و ما تقرَّبَ إلیَّ عَبدی بشیءٍ أحبَّ إلیَّ مما افترضتُه علیه. و مایزالُ عبدی یَتقرَّبُ إلیَّ بِالنوافل حتّی أُحبُّهَ، فإذا أحببتُه كنتُ سمعَه الذی سمعَ بِه، و بصره الذی یُبصرُ بِهِ، و یَده التی یبطشُ بها، و رجله التی یمشی بها، و إن سألنی لأُعطینه و لئن استعاذنی لَأعیذَنّه»:«هرکس با یکی از دوستان نزدیک من دشمنی بورزد، به او اعلام جنگ و دشمنی میدهم، بندهی من هیچ گاه به وسیلهی چیزی بهتر و دوستداشتنیتر از آن چه بر او فرض کردهام، به من تقرب نجسته است، او پیوسته با نوافل به من نزدیک میشود، تا جایی که او را دوست خواهم داشت، و چون او را دوست بدارم من به منزلهی حس شنوایی و بیناییاش هستم که با آن میشنود و میبیند، و به منزلهی دست و پایش هستم که با آن کار میکند و راه میرود، اگر او از من چیزی بخواهد، حتماً به او میدهم، و اگر از من پناه بجوید، بیگمان پناهش میدهم». [۳۴۳]
این حدیث الهی اسباب محبت خدا را منحصر در دو چیز میداند: نخست انجام واجبات و دیگر تقرب به او با نوافل. و خدا خبر داده است که انجام فرایض بهترین و دوست داشتنیترین کاری است که بندگان با آن به خدا نزدیک میشوند، و بعد از آن نوافل. و اینکه نوافل را بسیار انجام میدهد، آن قدر که محبوب خدا واقع میشود و چون به آن مقام برسد محبت او را از هر گونه افکار و اندیشههای بیگانهی دیگر باز میدارد و غیر از عبادت چیزی به ذهنش نمیرسد، حتی اگر چنین چیزی به ذهنش خطور کند زود میرود. زیرا از مراقبت الهی برخوردار است که این گونه فکرها و مشغولیتهای ذهنی را از او دور میکند و به چنان عظمت و جلال خدا و مأنوس شدن با او دست یافته است که دایم در حال ذکر، عبادت و عمل و تلاوت قرآن است.
شاید بگویید برخی از مردم نوافل را زیاد انجا میدهند، اما در واجبات کوتاهی میکنند- و این حال در میان مسلمانان بسیار است- چه باید کرد؟ راه چاره کدام است؟ باید گفت کنار گذاشتن نوافل راهحلی مناسب و مفید نیست، زیرا با این کار حالت و موقعیتشان بدتر میشود، چون نوافل نقصها را میپوشاند، چاره این است که با وجود نوافل، به اصلاح وضعیت واجبات بپردازد و از محرمات بپرهیزد. ابن حجر در سخنی گفته است: «قدر نماز را بدانید، زیرا محبت خدا به کسی که با نماز تقرب میجوید، از آن نشأت میگیرد و به خاطر اینکه نماز جایگاه راز و نیاز و نزدیکی جستن است و در آن هیچ واسطهیی بین بنده و پروردگار نیست، و هیچ چیز بهتر از آن باعث روشنی چشم انسان نمیشود». [۳۴۴]
هر چه موجب روشنی چشم باشد، کسی دوست ندارد آن را رها کند یا از آن بیرون برود، چرا که شادمانی و سعادتش در آن است و زندگیش با آن پاک و گوارا میشود و این نعمتها برای انسان عابد فراهم است.
بنابراین محافظت بر ادای نماز هم واجب و هم مستحب آن از بزرگترین موجبات محبت پروردگار است، قیام شب نیز از این موارد شمرده میشود، هر فریضهیی نوافلی دارد. و از آن طرف اگر انسان در ادای یکی از واجباتش کوتاهی کند، میتواند آن را جبران کند، اما نمیتوان به نوافل پرداخت و واجبات را به کناری نهاد این خلل در رفتار و سلوک و آشفتگی در تصور و طریق به شمار میآید.
۴- ذکر خدا با زبان و قلب و نیز درعمل بهرهمندی از محبت الهی به میزان برخورداری از ذکر است، به همین منظور خداوند سفارش کرده که بسیار او را ذکر کنیم و آن را سبب رستگاری معرفی کرده است: ﴿وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾[الأنفال: ۴۵] «و خدا را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید». اهل ذکر را ستایش کرده و به پیامبر ج اطلاع داده که ذکر او بالاتر ازدرجهی جهاد است: ﴿وَلِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡ وَلَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ﴾[البقرة: ۱۸۵] «خدا را به سبب موقعیتشان به عظمت یاد کنید، باشد که او را سپاس دارید»، ﴿فَإِذَا قَضَيۡتُم مَّنَٰسِكَكُمۡ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ﴾[البقرة: ۲۰۰] «چون مناسک خود را انجام دادید خدا را به یاد کنید» ﴿فَإِذَا قَضَيۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ قِيَٰمٗا وَقُعُودٗا وَعَلَىٰ جُنُوبِكُمۡ﴾[النساء: ۱۰۳] «و چون نماز را به پایان بردید، خدا را ایستاده، نشسته و به پهلو خفته یاد کنید.» خداوند در این آیهها ذکر را به دنبال عبادتهایی بزرگ و کارهای صالح و حتی روزه، حج، و نماز آورده است، و نیز پس از نماز جمعه از آن یاد کرده: ﴿فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾[الجمعة: ۱۰] «در زمین متفرق شوید و از فضل خدا (روزی) را طلب کنید و بسیار خدا را به یاد آورید تا رستگار شوید.» این نشان میدهد که ذکر قرین اعمال صالح و عبادات بزرگ است: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ﴾[طه: ۱۴] «بایاد من نماز را بر پادار».
۵- از دیگر موجبات محبت خدا این است که هنگام غلبهی هوای نفس، آن را که او دوست دارد، بر آن چه خود دوست دارید، ترجیح بدهید و به سوی موارد محبوب او بروید هر چند راه بسیار دشوار باشد. نشان این عمل رجحان دادن دو امر است: نخست انجام دادن کاری که خدا دوست دارد هر چند نفس شما آن را نپسندد. و دوم رها کردن آن چه خدا دوست ندارد، هر چند نفس شما بسیار به آن علاقمند باشد. ایثار به این دو شرط صحت مییابد. به خاطر قدرت انگیزهی هوس و طبع و عادت، این کار بسیار سخت است و هزینهی آن زیاد است،اما مؤمن که میخواهد به محبت خدا برسد و آن را نصیب خود کند، سختی و پرخطری آن را به جان میخرد و نفس ضعیف خود را به آن وا میدارد، تا به آن برسد و این ایثار را عملی کند. بدین مقصود کمر همت میبندد و خطر بزرگ را بر خود هموار میکند تا پادشاه مطلق را خشنود سازد، و به کامیابی بزرگ دست یابد. نتیجهی این کار چه در دنیا و چه در عقبی چنان است که هیچ نتیجه و ثمرهی به پای آن نرسد.
ابن قیم میگوید: «خداوند بندهی ایماندار خود را به دوستی شهوتها و معصیتها و گرایش نفس به آن گرفتار میسازد تا او را به سوی دوستی و محبت چیزی سوق دهد که بهتر، سودمندتر، پرخیرتر و پایدارتر از آن است، برای اینکه با نفس خویش برسر ترک آن مجاهده کند، این جهاد و مبارزه با نفس محبت خدا و وصال محبوب اعلا را نصیب او میکند. لذا نفس هر چه بیشتر با او درگیر شود و او را به سوی شهوتها بکشاند خدا آن اشتیاق و خواهش را به سوی شوق و محبت بهتر و بزرگتر که محبت خود است، میبرد». [۳۴۵]
قاعده چنین است که انسان نمیتواند محبوبی را کنار بگذارد مگر اینکه به سوی محبوب بهتر و بالاتری برود. بنابراین آن کس که بر روی خار و شرارههای آتش به سوی محبوبش میرود گرانقدرتر و مهمتر از کسی است که سوار بر مرکبهای نجیب و باشکوه به سوی او میرود. آن کس که با مبارزهی نفس و رویارویی با هوای نفسانی، محبوب خویش را برگزیده است، هرگز همانند و در مقام کسی نیست که به آسانی و بدون جدال با نفس او را انتخاب کرده است. اگر این طور نیست پس چرا صالحان در میان انسانها بهتر از ملایکه هستند؟ زیرا ملایکه شهوت و درگیری بر سر آن را ندارند، در طبع و سرشت خود فرمانبردار خدایند، بیوقفه شب و روز تسبیح میگویند، در هر مکانی به اندازهی چهار انگشت ازآسمان فرشتهیی هست که یا ایستاده، یا در رکوع و یا در سجده عبادت میکند. از این روی آسمان از سنگینی ملایکتی که در آن عبادت خدا را میکنند، به ناله در آمد. [۳۴۶]
اما کسی که با وجود گرایش نفس و شهوتها مدام تسبیح میگوید و عبادت میکند و با وجود موانع و دلبستگیها پایدار و استوار است، جایگاه والاتری دارد!
چرا زن بهتر از حوریان زیباچشم است؟ به خاطر جهاد با نفس و کنترل آن، غلبه بر شهوتها، شکیبایی، نماز، روزه و دیگر عبادتهایش به این مقام رسیده است!
بنابراین خداوند بندگانش را میآزماید و دردام شهوتها میاندازد تا آنها را به مقام خشنودی خود نایل کند.
۶- ملاحظهی احسان، نیکیها، نعمتهای پیدا و ناپیدای خدا موجب محبت او میشود. دل بر محبت کسی که به آن نیکی کرده و نفرت از کسی که در حقش بدی کرده، سرشته شده است. هیچکس به اندازهی خداوند در حق کسی احسان و نیکی نکرده است. در هر نَفَس و هر آن و در هر حال بنده در نعمتهای بیکران خداوند غلت میزند. برخی از انواع نعمتها، حتی به ذهن او خطور نمیکند. خداوند در هر شبانه روز بیست و چهار هزار نعمت بر بندهاش بخشیده است. چطور؟ گروهی حساب کردهاند که انسان در هر بیست و چهار ساعت چند بار نفس میکشد و آن را شمرده و برآورد کردهاند. و نزدیکترین و ملموسترین نعمت، تنفس است که شاید در قیاس با نعمتهای دیگر چیز قابل ذکری نباشد: ﴿وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ﴾[إبراهيم: ۳۴]. «و اگر بخواهید نعمتهای خدا را بشمارید هرگز قادر نخواهید بود» و از طرف دیگر زیان و آسیبها و حوادثی که خداوند از انسان رفع میکند، نیز کم نیستند.
خداوند حافظانی برای انسانها گذاشته است: ﴿لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِ﴾[الرعد: ۱۱] «فرشتگان مدام به امر خدا از پیشرو و پشت سر آدمی را حفظ میکنند» نعمتهایی که به انسان میرسد و زیانها و آسیبهایی که از او دفع میشود، خود احساس نمیکند، خداوند شب و روز مراقب انسانهاست.
پزشکان اعلام کردهاند که اسباب ابتلا به بیماریها، بسیار زیاد و گوناگوناند، ما نمیدانیم چگونه بدیها و زیانها از ما دور میشود! جز اینکه فضل و نعمت خداست. ﴿قُلۡ مَن يَكۡلَؤُكُم بِٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ مِنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ﴾[الأنبياء: ۴۲] «بگو چه کسی شما را در شب و روز از عذاب خدای رحمان حفظ میکند؟» او سبحانه و تعالی حفاظت و نگهداری انسان را از هر گونه اذیت و آزاری به عهده گرفته است: ﴿فَٱللَّهُ خَيۡرٌ حَٰفِظٗاۖ وَهُوَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ﴾[يوسف: ۶۴] «خدا بهترین حافظ و مهربانترین مهربانان است».
برخی نعمتها با وجود گناه، کوتاهی و رفتارهای زشت شامل حال انسان میشود: «لا أحدَ أصبرَ علی الأذی مِنَ الله؛ بنو آدم یدّعونَ له الولدَ ثُمَّ یُعافیهم و یَرزقُهم»:«هیچ کس صبورتر از خداوند برآزار و اذیت نیست؛ بنی آدم او را متهم به داشتن فرزند میکنند، اما او از آنها میگذرد، و روزیشان را تأمین میکند». [۳۴٧]
٧- از دیگر سببهای جلب محبت خدا پرداختن قلب به نامها و صفتهای خدا، شناخت وتفکر در آن و تعمق دل در زمینههای این شناخت است. هرکس خدارا با نامها، صفات و کارهایش بشناسد، بیگمان او را دوست دارد، این دری است که خاصگان اولیای خدا و محبان راستین از آن وارد میشوند، و جز آنها کسی را مقام بار یافتن به آن نیست و جز آنها کسی را نمیشناسد. هرگز از شناخت بیشتر آن سیر نمیگردند، هر چه بیشتر از آن بدانند شور و اشتیاق و عشقشان به خدا بیشتر میشود. اکنون که انگیزهی احسان و نعمت، به عامل کمال و جمال الهی پیوست از دوست داشتن و محبت کسی که چنین مقام و عظمتی دارد، هیچکس باز نمیماند، جز آنان که پستترین، ناپاک ترین دلها را دارند و از هر گونه خیر و احسانی دورند. خداوند دلها را بر فطرت محبت کسی که با تمام اخلاق و اوصاف کامل نیک رفتار و نیکوکار است، آفریده است. یعنی انسان فطرتاً کسی را که در حق او نیکی کرده، دوست دارد. حال که این فطرت خداست که دلهای بندگانش را بر آن آفریده است، پس آشکار است که هیچکس در احسان کاملتر و بزرگتر از خدا نیست و کاملتر و زیباتر از او هیچ موجودی نیست، هر گونه جمال و کمال در هستی ذرهیی از آثار و صنعت خداست.
شکوه و زیبایی خدا در وصف نگنجد. هیچکس را قدرت آن نیست که در برابر صفات زیبا، احسان بینظیر و کارهای بیمانند او ستایش لایقی بیابد. او چنان است که خود ستوده است. کسانی که زیبایی را دوست دارند، بدانند که خداوند از هر زیبایی زیباتر است. پیامبر ج فرمود: «إن الله جمیل»:«خداوند زیباست».
یوسف÷اگر نصف زیبایی بنیآدم را دارا بود، خداوند زیباتر از هر چیز و حتی زیباتر از خود زیبایی است. هر یک از اسمها و صفتهایش موجب جلب محبت خاصی میشود. اگر به نام کریم او دقت کنید او را دوست میدارید. اگر به نام جلیل او بنگرید، او را دوست میدارید، اگر در نام توّاب او تأمل کنید، اگر به نام غفور او بیندیشید، به هر یک از نامهایش دقت کنید محبتتان به او افزون میشود واوست محبوب ستوده که به خاطر کاری که کرده و هر دستوری که داده، ستایش میشود، زیرا هیچیک از کارهایش بیهوده و هیچیک از دستورهایش بیحکمت نیست، همه از سرچشمهی واقعی حکمت، مصلحت، عدالت، فضل و رحمت بر میآید و حمد و ستایشی بر او به ارمغان میآورد.
ما لِلعباد علیه حقٌ واجبٌ
كلّا و لا سـعـیٌ لَدَیهِ ضـائعٌ
إن عُذّبوا فَبعدلِهِ أو نعّموا
فَبفضلهِ و هو الكریمُ الواسعُ
بندگان هرگز هیچ حق واجبی بر او ندارند، و کوچکترین زحمت و تلاش نزد او هدر نمیرود. اگر شکنجه شوند مقتضای عدالت اوست و اگر در نعمت جاودانی در آیند از فضل اوست و اوست کریم روزی دهنده.
درمیان بشر هیچکس نمیتواند این مقام او را تصور کند، چه جای آنکه حق آن را ادا نماید، آشناترین آفریدگانش به او و محبوبترینشان برای او محمد ج است که فرمود: «لاأحصی ثناء علیك أنتَ كما أثنیتَ عَلی نفسِك»:«هیچ ستایشی شایستهی تو نمیدانم، تو چنانی که خود ستودهای!» [۳۴۸]
هیچکس تمجید و ستایشی لایق مقام او نمیداند، او نامها و صفتهایی دارد که برخی از آن را هیچ فرشتهی مقرب و پیامبر مرسلی نمیداند: «إن لله تسعةً وتسعین اسماً مائة إلا واحدا من أحصاها دَخل الجنة»:«خداوند نود و نه نام دارد که هرکس آن را بداند به بهشت میرود». [۳۴٩]او نامهای دیگری نیز دارد، اما این نود و نه نام را هرکس برشمارد، حفظ کند و معانی آن را بداند و به آن عمل کند، به بهشت میرسد.
بنابراین خداوند اسمها و صفتهایی دارد که به خاطر آن او را دوست میدارند. هرکس در آن تأمل کند محبتش به او بیشتر و ریشهدارتر میشود. اگر بنده یکی از صفات کمال خدا را به دل دریابد محبت تمام عیار خدا را برایش به ارمغان میآورد، حال اگر دیگر صفاتش را عیان ببیند؟ و نامها و کارهایش را مشاهده کند، چه خواهد شد؟ آن چه ما دربارهی خدا و نامها و صفتهایش میدانیم درحد قطرهیی از دریا هم نیست!
خدا را از طریق مشاهدهی عینی نمیشناسیم، شناخت ما از او از خلال نامها و صفتهایش است و آن چه از طریق وحی به انسان رسیده و یا در دنیای واقع دیدهاند، بازتاب نامها و صفتهای اوست. و از روی آن چه برایشان کشف شده، چیزهایی را از آن چه بر آنها پوشیده مانده، دریافتهاند. اگر ذات پروردگار و روی او را مشاهده کنند، چه خواهد شد؟ اگر او را ببینند و جلال و جمال و کمالش را دریابند، در عشق و محبت او داستان دیگری خواهند داشت، لذا در بهشت با دیدار او از هر گونه ناز و نعمت و سعادت دیگری منصرف میشوند.
جایگاه مراتب بندگان در محبت خدا بر اساس درجهی شناخت و معرفتشان به او فرق میکند. دانشمندان بیشتر از هرکس خداوند را دوست دارند، زیرا آنها از دریای پرتلاطم نامها و صفتها و معانی و آثار آن چیزهایی میدانند که عامهی مردم را راهی به شناخت آن نیست. این دریایی است که هر چند در آن فرو روند به عمقش نخواهند رسید. معنای کریم را چگونه باید تصور کرد؟ تواب چیست؟ غفور به چه معناست؟ همین طور ایمان به اینکه چهرهیی دارد شایان شکوه و بزرگیاش، کما اینکه حس شنوایی و بینایی دارد، شنیدن، دیدن، سخن گفتن ودوست داشتن و دوست نداشتن از صفتهای اوست هرکس در این موارد تأمل کند عظمت پروردگار را بیشتر میفهمد و محبت او بیشتر در دلش جای میگیرد و به او تعلق خاطر بیشتری پیدا میکند.
عارفترین مردم به خدا کسی است که بیشتر او را دوست دارد. پیامبران به همین سبب بیشتر از بقیهی مردم او را دوست داشتند. در میان پیامبران الهی دو نفر دوست نزدیک خداوند (خلیل) بودند بیشتر از بقیه محبت خداوند را در دل داشتند و او را بهتر شناخته بودند، آن دو ابراهیم÷ و بالاتر از او محمد ج بودند.
نهال محبت خداوند از اندیشه در صفات الهی بر میآید، نخست با اثبات آن و سپس با شناخت آن و آن گاه با نفی کردن تحریف، تعطیل، همانندی و همسانی از آن.
لذا تأمل و اندیشه در نامها صفتهای خدا جز به کمک قواعدی درست برپایهی عدم تعطیل، عدم همانندی و عدم همسانی صحیح نیست. دل هر چه بیشتر در نامها و صفتها و کارهای خدا تأمل کند محبتش به صاحب آن صفتها و نامها بیشتر میشود. هر لذت، آسایش، شادمانی و شادابی در کنار این محبت و آثار آن مانند قطره به دریاست. چه بسیارند آنان که از این ناز ونعمت و سعادت بینصیب میشوند، آنان که صفات خداوند را نفی میکنند، باور ندارند چهره، شنوایی و بینایی، محبت و بغض دارد.
۸- از جمله موجبات محبت خدا اظهار ناتوانی بنده در برابر او، نیازمندی به او، فروتنی، خشوع، تسلیم و فرمانبرداری در برابر او است. چه نزدیک است دلی که شکسته، جبران شود! چه زود بندهیی که خود را در برابر پروردگارش فروتن کرده، به پیروزی، مهربانی و روزی نایل میشود! محبوبترین دلها نزد خدا دلی است که فروتنی و خاکساری در برابر خدا در آن جای گرفته و برآن سلطه یافته باشد. خداوند دوست دارد بندهاش در مقام خاکساری و فروتنی به کمال برسد، چرا که این حقیقت بندگی و فروتنی است.
گویند «طریقٌ معبّدٌ» یعنی راهی که هموار شده، از زیادی گام نهادن بر آن پست و مهیا شده است. بنابراین هر چه بنده در برابر خدا فروتنتر باشد. محبتش بیشتر میشود، فروتنی چند نوع است، کاملترین آن فروتنی حب در برابر محبوب است. فروتنی و ذلت مملوک در برابر مالک، جنایتکار در برابر کسی که به او نیکی میکند، ذلت و خاکساری انسان ناتوان در برابر کسی که قادر به غذا دادن و پناه دادن اوست، از دیگر انواع خاکساری و فروتنی است وقتی خاکساری و فروتنی بسیار برای خدا محقق باشد، محبت بیشتر میشود. بیگمان بنده همهی این گونهها را در برابر خدا محقق میسازد.
آن کس که دلش سرشار از محبت خدا باشد، همیشه در پیشگاه پروردگارش خاکسار و فروتن است، به اعمال و رفتارهای خود هر چند زیاد باشد شیفته و فریفته نمیشود، آن را ناچیز میشمارد، و خود را مقصر. هر چه را که به انجام رسانده مساوی با یک نعمت خدا نمیداند.
٩- خلوت گزینی برای راز و نیاز با خدا، خواندن سخنان مبارک او، ایستادن با آداب شایان مقام عبودیت در پیشگاه او و طلب مغفرت و اظهار توبه از دیگر موجبات محبت خداست: ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ١٦﴾[السجدة: ۱۶] «پهلو از بستر خواب برگیرند و با بیم و امید پروردگارشان را بخوانند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق کنند»، ﴿أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا يَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَيَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ﴾[الزمر: ٩] «آیا کسی که در ساعات شب در حال سجود و قیام به عبادت خدا بپردازد او از آخرت بیمناک و به رحمت پروردگارش امیدوار است (با کسی که چنین نیست برابر است؟) بگو: آیا دانایان و نادانان برابرند؟».
[۳۴۱] صحیح است: مسلم (٧٧۲) بخش صلاة المسافرین، باب استحباب تطویل القراءة فی صلاة اللیل، روایت کرده است. [۳۴۲] صحیح است: ابوداود (۸۸۳) بخش الصلاة، باب الدعا فی الصلاة و احمد در مسند (۲۰۶٧) روایت کردهاند. البانی درصحیح الجامع به شمارهی (۴٧۶۶) آن را صحیح دانسته است. [۳۴۳] صحیح است: بخاری (۶۵۰۲) بخش الرقاق، باب التواضع آورده است. [۳۴۴] ن. ک: فتح الباری شرح صحیح البخاری، از حافظ ابن حجر، ۱۱/۳۴۵. [۳۴۵] ن. ک: الفوائد: ۱/۱۱۰ از ابن قیم. [۳۴۶] روایتی است با درجهی نیک که ترمذی (۲۳۱۲) بخش الزهد، باب فی قول النبی ج لو تعلمون ما أعلم، ابن ماجه (۴۱٩۰) بخش الزهد، و احمد در مسند (۲۱۰۰۵) آن را آوردهاند. البانی در صحیح الجامع به شمارهی (۲۴۴٩) آن را نیک دانسته است. [۳۴٧]صحیح است: بخاری٧۳٧۸ بخش التوحید، باب قول الله تعالی ﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ٥٨﴾[الذاريات: ۵۸] و مسلم (۲۸۰۴) بخش صفة القیامة، باب لا أحد أصبر علی أذی سمعه من الله عزوجل، روایت کردهاند. [۳۴۸] صحیح است، به روایت مسلم (۴۸۶) بخش الصلاة، باب مایقال فی الرکوع و السجود. [۳۴٩] صحیح است: بخاری (۶۴۱۰) و مسلم (۲۶٧٧) روایت کردهاند. این لفظ از مسلم است.