محبت
«محبت به منزلهی سر است و بیم و امید بالهای آن. بنده با محبت، بیم و امید به سوی خداوند پر میگشاید.
منزلتی است که برای رسیدن به آن همگنان رقابت میکنند، به آن چشم دارند، پیشینیان پیش افتاده برای آن کمر همت بستند، عاشقان حق به قصد آن جانبازی کردند، عبادت کنندگان با نسیم جاننواز آن زندگی میکنند، قوت قلب، غذای روح، روشنی چشمها، شادمانی جانها، نور خرد، سرزندگی درون، نهایت آرزوها و امیدها، نسیم زندگی و مایهی زندگانی ارواح است. جان زندگانی است که هرکس ازآن بینصیب باشد، در شمار مردگان است. نوری است که هرکس آن را گم کند در دریای تاریکیها میافتد، درمانی است که هرکس از آن محروم شود، انواع بیمارها به دلش راه مییابد، لذتی که هرکس آن را نچشد، زندگیاش همه اندوه و درد است. محبت روح ایمان، اعمال، مقامات و احوال است که هرگاه از آن خالی شود، مانند جسدی میماند که روح از آن جدا شده است.
بارهای کسانی را که به سرزمینهای دور میروند، و جز با سختیها و دشواریهایی بسیار به آن نمیرسند، بر میدارد، آنها را به منزلگاههایی میرساند که بدون آن هرگز نمیتوانند به آن برسند. از جایگاههای صداقت به چنان مقامهایی میرسانند که اگر محبت نبود به آن نمیرسیدند. مرکب مردمان است که همیشه به سوی دوست بر آن مینشینند، و راه پایدار و راستین آنهاست که زود آنها را به مقصد میرساند.
به راستی که صاحبان این مقام افتخار دنیا و آخرت را ازآن خود کردهاند، چرا که از همراهی محبوب خود بزرگترین و گستردهترین نصیب را دارند. خداوند آن روز که تقدیر هرکس را در نظر گرفت به خواست و حکمت عالی خود اقتضا کرد که هرکس با کسی باشد که دوست دارد. [۳۲۴]چه نعمت فراوانی که بر محبان و عاشقان فرود میآید!
حقا که گروه محبان ازآنان که روی فرشها به خواب ناز فرو رفتهاند، پیش افتادند و چند مرحله کاروان را به پیش بردهاند حال آنکه آنان از حرکت باز ایستادهاند». به نقل از سخنان ابن قیم دربارهی محبت.
[۳۲۴] صحیح است: بخاری (۶۱۶۸) بخش الأدب، باب علامة حبّ الله عزوجل و مسلم (۲۶۴۱) بخش البر و الصلة و الآداب، باب المرء مع من أحب روایت کردهاند.