اعرابی و غنایم
یک نفر اعرابی پیش پیامبر ج آمد و ایمان آورد و پیرو او شد، سپس گفت: با تو هجرت میکنم. پیامبر ج به یکی از یارانش در مورد او سفارش کرد. وقتی غزوهی خیبر روی داد و پیامبر ج غنایمی به دست آورد آن را تقسیم کرد و سهمی هم برای آن اعرابی در نظر گرفت. وآن را به یارانش سپرد تا به او بدهند. وقتی پیش او آمدند و سهمش را دادند، گفت: این چیست؟ گفتند سهمی است که پیامبر ج برای تو جدا کرده است. آن را برداشت و پیش پیامبر ج آمد و گفت: این چیست؟ فرمود: سهم تو است. گفت من به خاطر این پیرو تو نشدهام، بلکه من به این منظور از تو پیروی کردهام تا تیری به اینجایم – به گلویش اشاره کرد- بخورد و بمیرم و به بهشت بروم. پیامبر ج فرمود: «إن تصُدق اللهَ یُصدّقك»:«اگر در راه خدا راست و درست باشی با تو راست و درست رفتار میکند». مدت کمی ماندند سپس به جنگ دشمن رفتند. تا اینکه او را در حالی که از همان جایی که اشاره کرده بود، تیر خورده بود، نزد پیامبر ج آوردند! فرمود: «این همان شخص است؟» گفتند: آری. فرمود: «با خدا پیمانی درست بسته است خداوند هم راستی آن را محقق کرد».
سپس پیامبر ج او را کفن کرد، آن گاه آمد و بر او نماز خواند، از جمله آن چه که از نمازش فهمیده شد این جمله بود: «خدایا این بندهی تو در راه تو هجرت کرد و شهید شد، من شاهد این قضیه هستم». [۵۸]
[۵۸] نسائی ۱٩۵۳ بخش الجنائز، باب الصلاة علی الشهداء از حدیث شداد بن الهادسنقل کرده است. شیخ البانی در صحیح الجامع الصغیر۱۴۱۵ آن را صحیح دانسته است.