درجهها، مرتبهها و حکم خرسندی
ای دوستان! خرسندی جایگاهی بس والا و اهمیتی بزرگ دارد. چرخهی بسیاری از کارهای نیک گرد آن میگردد، خرسندی در شمار جایگاههای رهروان راه حق است، از مراحل جایگاه ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾است. اما چه حکمی دارد؟آیا واجب است؟ یا مستحب؟
شیخ الاسلام ابن تیمیه (/) در این باره میگوید: «علما و مشایخ از میان یاران امام احمد و دیگران در مسألهی خشنودی از قضا و سرنوشت اختلاف نظر دارند، که واجب است یا مستحب؟ بر دو نظرند: بنابر دیدگاه اول خشنودی از اعمال میانهروان است، و بنابر دیدگاه دوم از شمار اعمال مقربان است. نتیجه اینکه اصل خرسندی خود واحب و جایگاههای والایش مستحب است». [۱۵٩]
خرسندی دارای یک اصل و جایگاههای والاتر از اصل است. با توجه به اصل آن واجب است: «زیرا کسی که از خدا، پیامبر ج، دین و شرع و احکام خشنود نیست، اسلام را خوب در نیافته است».
بنابراین هر انسان مسلمان یکتاپرستی که به خدا وروز واپسین ایمان دارد، باید دارای درجهیی از خرسندی باشد، این بایسته است، اصل خشنودی باید فراهم باشد، زیرا واجب است، با استناد به فرمودهی پیامبر ج: «ذاقَ طعمَ الإیمان مَن رضیَ بِاللهِِ ربَّاً و بالإسلامِ دیناً و بمحمدٍ نبیاً»:«هرکس از خداوند به عنوان پروردگار، از اسلام به عنوان دین و از محمد به عنوان پیامبر خرسند باشد، مزهی ایمان را چشیده است». [۱۶۰]
خداوند فرمود: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾[النساء: ٦٥] «نه چنین نیست، به پروردگارت سوگند ایمان نمیآوردند، تا اینکه تو را در درگیریهای میان خود داور کنند سپس از تو دلگیر نباشند و کاملاً تسلیم شوند». این است خرسندی. همچنین فرمود:
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ رَضُواْ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ سَيُؤۡتِينَا ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَرَسُولُهُۥٓ إِنَّآ إِلَى ٱللَّهِ رَٰغِبُونَ ٥٩﴾[التوبة: ٥٩].
«[چه میشد] اگر از آن چه خدا وپیامبرش به آنها دادهاند، خرسند باشند و بگویند: به زودی خدا و رسولش از فضل خود به ما عطا میکنند، ما فقط مشتاق خدا هستیم». و فرمود: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ ٱتَّبَعُواْ مَآ أَسۡخَطَ ٱللَّهَ وَكَرِهُواْ رِضۡوَٰنَهُۥ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٢٨﴾[محمد: ٢٨] «این بدان سبب است که آنها از چیزی پیروی کردند که خدا را به خشم میآورد و از خشنودی او کراهت داشتند، او نیز اعمالشان را نابود ساخت».
پس اولین درجهی خرسندی و پایهی آن واجب است. خرسندی به سرنوشت، خرسندی به شریعت، اینها را خدا واجب گردانیده و لذا باید به آن تن داد.
گذشته از این ما باید بدانیم چه حکمتی در خشنودی از منهیات نهفته است.
طبعاً خرسندی از منهیات در شریعت وضع نشده، همچنان که دوست داشتن منهیات نیز شرعی نیست، زیرا خداوند آن را نمیپسندد و دوست ندراد. خدا فساد را دوست ندارد. و کفر را برای بندگانش نمیپسندد. منافقان گفتههایی را در دل جای میدادند که خداوند از آن خشنود نبود. حتی دنبال چیزهایی افتادند که خدا را به خشم میآورد و از خشنودی او ناخرسند بودند لذا خد ا نیز اعمالشان را به نابودی کشاند وتباه ساخت.
خشنودیی که صراحتاً ثابت شده این است که انسان به خدا به عنوان پروردگار، به محمد به عنوان پیامبر و به اسلام به عنوان دین خرسند باشد و از آن چه خدا برای بندگانش وضع کرده، مانند حرام کردن چیزهایی، الزام واجبات یا مباح کردن چیزهایی خشنود باشد، از خدا و سرنوشت و قضا و قدر راضی باشد، در هر حال و وضعی خدا را ستایش و سپاسگزاری کند و یقین بداند هر چه اتفاق میافتد حکمتی دارد، هر چند درد و آزاری همراه داشته باشد.
[۱۵٩] ن. ک. مجموع الفتاوی، (۱۰/۴۰) از شیخ الاسلام ابن تیمیه. [۱۶۰] صحیح است به روایت مسلم (۳۴) بخش الإیمان، باب الدلیل علی أن من رضی بالله رباً و بلإسلام دیناً و بمحمد رسولاً فهو مؤمن.