تعریف محاسبه
محاسبه در لغت مصدر «حاسَبَ یُحاسِبُ»از ریشهی حسب است، «حسبتُ الشیءَ أحسبه حسباناً و حساباً»یعنی شمردم. حساب و محاسبه به معنای شمارش چیزی است. تطبیق معنای لغوی محاسبه با معنای اصطلاحی آن چنین است که میگویید مثلاً اشتباهات را شمرد، عیبها را شمرد و...
ماوردی چنین محاسبه را تعریف میکند: «این که انسان شب همهی کارهای روزش را از نظر بگذارند، اگر ستوده و پسندیده بود، تأیید میکند و همانند آن را انجام میدهد، این کار با تأمل و اندیشه در اعمال و رفتارهای روزانه صورت میگیرد، به نفس میگوید امروز از وقتی که از خواب برخاستی، چه کار کردی؟ چه کارهایی انجام دادی؟ اگر خوب بود، به یاد بیاورد چند ساعت وقت برده است، اگر در نهایت بهتر بود و خیر و نیکی در آن غلبه داشت، آن را بیشتر میکند و ادامه میدهد، اما اگر ناپسند و مورد نکوهش باشد، اگر بتواند جبران میکند، و اگر نتواند آن را جبران کند، با انجام دادن کارهای نیک آن را پاک میکند، و زآن پس به چنان کارهایی نمیپردازد».
برخی در تعریف محاسبه گفتهاند: «پرداختن عقل به مواظبت بر خیانت نفس تا ببیند کم شده یا زیاد، و در هر کاری که شخص انجام میدهد، میپرسد چرا این کار را کردی؟ برای چه کسی انجام دادی؟ اگر برای خدا باشد، ادامه میدهد، و اگر برای غیرخدا باشد، از آن جلوگیری میکند، او همچنین باید خود را به خاطر کوتاهی و اشتباه سرزنش کند، اگر بتواند مجازات کند و یا نفس خود را به سوی کارهای نیک متوجه سازد».