کوچک شماردن گناهان
بسیاری از مردم برخی گناهان را کوچک میشمارند، و در رابطه با آن سهلانگاری میکنند و معتقدند که چیزی نیست، در حالی که این مسألهی مهمی است، مثل حکایتی که میگوید: مؤمن گناهانش را مثل کوهی میبیند که هر لحظه میترسد بر او بیفتد، اما انسان بدکار فاسد گناهانش را مثل مگسی میبیند که بر روی بینیاش مینشیند. [۴۰۱]در حدیث آمده است که: «إیاكم و محقِّرات الذنوب»: «به شما هشدار میدهم که از گناهان کوچک و ناچیز بپرهیزید.» پیامبر ج از این دست گناهان برحذر داشته و آن را به چوبهایی تشبیه کرده است که مسافر یا کسی که در جایی فرود آمده جمع میکند، تا آتشی روشن کند این گناهان مانند آن تکه چوبها ممکن است آتش دوزخ را برای شخص برافروزد». [۴۰۲]
لاتحقرنَّ مِن الذنـوبِ صغـیـرةً
إنَّ الصغیرَ غـداً یعـودُ كـبـیرا
إنَّ الصغیـرَ و لـو تَقَادَم عـهـدُهُ
عنـدَ الإلهِ مـسطراً تسـطـیــرا
فَازجُر هواك عَن البطالة لاتكن
صعبَ القیاد و شمرّنَّ تشمـیرا
إنَّ الـمـحـبَّ إذا أحـبَّ إلـهـَهُ
طـارَ الفـؤادُ و ألهِمَ التـفـكـیرا
فَاسـأل هـدایـتـك الإله فَتتئد
فـكـفی برِّبـك هـادیاً و نصیرا
هیچ گناه کوچکی را ناچیز مشمار، هر کوچکی فردا بزرگ میشود./ گناه کوچک هر چند دورانهایی بر آن گذشته باشد، نزد خداوند نوشته شده است./ نفس را از بیکارگی و هرزگی دور بدار، تا چنان نباشد که سخت رام گردد، در این راه کمر همت ببند./ محب اگر الهش را دوست بدراد، دلش به سوی او پر میگشاید و فکر و اندیشه به او الهام میشود./ از خداوند بخواه هدایتت کند و با آرامش و تأنی گام بردار، پروردگارت برای هدایت و یاریات کافی است.
امام احمد در این باره میگوید: «تقوی یعنی فرو گذاشتن آن چه دوست دارید، به خاطر آن چه از آن هراس دارید»، بدین گونه عشق و هر چیز دوست داشتنی را کنار بگذارید، چون از عذاب و روزی دراز ترس دارید، همچنین دربارهی تقوی گفتهاند: «خداوند تو را مشغول چیزی که نهی کرده، نبیند، و تو را بر سر آن چه دستور داده، غایب نبیند». [۴۰۳]
اگر خداوند نهی کرده از اینکه در مجلسهایی که آیات الهی در آن رد میشوند و مورد تمسخر قرار میگیرند، بنشینید، نباید شما را در آن جاها ببیند، واگر دستور داده که در مسجدها و نمازهای پنجگانه و نماز جمعه حضور داشته باشید، نباید شما را در آن نیابد.
[۴۰۱] از سخن عبدالله بن مسعود روایت شده است. بخاری (۶۳۰۸) بخش الدعوات، باب التوبة و احمد در مسند (۱/۳۸۳) به شمارهی (۳۶۲٧). [۴۰۲] صحیح است: طبرانی در معجم کبیر (۱/۱۶۵) به شماره ی (۵۸٧۲) و بیهقی در شعب الایمان (۵/۴۵۶) به شمارهی (٧۲۶۵) نقل کرده و البانی در صحیح الجامع به شمارهی (۲۶۸۶) آن را صحیح معرفی کرده است. [۴۰۳] این سخن از داود طائی نقل شده است: ابونعیم در حلیة الاولیاء (٧/۳۵۸) از ابوحازم سلمه بن دینار نیز نقل شده است. نیز همان ۲/۲۳۵.