کردارهای قلب - ترجمه اعمال القلوب

فهرست کتاب

درجه‏ی اول

درجه‏ی اول

امیدواری در درجه‏ی اول آن است که انسان را به تلاش در عبادت وا می‏دراد، و حتی لذت‏بخشی عبادت را برای او بیشتر می‏کند. هر چند سخت و دشوار باشد، از آن لذت می‏برد و از کارهای ناروا دست بر می‏دارد. هرکس به اندازه‏ی کافی ارزش امیدواری را بشناسد برایش آسان است در راه آن هر چه ببخشد و مایه بگذراد. هرکس به سود کلانی در سفرش امیدوار باشد سختی راه برایش هموار می‏شود نمی‏بینید بازرگانان به زحمت می‏افتند، شب زنده‏داری می‌کشند، سفر می‏کنند به دیار غربت می‏روند به امید به دست آوردن سرمایه و منفعت؟!

همین طور انسان‌های عاشق راستین که در راستای خشنودی خداوند فعالیت می‏کنند سختی نماز صبح، دشواری وضو گرفتن در سرما، سختی جهاد، دشواری‌های حج و عمره، پستی و بلندی‌های راه دانش‏اندوزی و تکرار و حفظ درس، سختی سرپا نگه داشتن بدن در شب، درد گرسنگی روزه را به جان می‏خرند و برای‌شان هموار می‏شود، حتی تمام این‌ها برای چنین اشخاصی تبدیل به لذت می‏شود.

با این وصف درجه‏های عملی در عبادت خدا نخست سختی است، سپس لذت.

یکی از پیشینیان گوید: «بیست سال رنج شب‏بیداری را بر خود هموار کردم، پس از آن بیست سال در ناز و نعمت بودم». [۱۳۳]انسان گاهی تا سختی‌ها و دشواری‌های عبادت را نچشد و تحمل نکند به لذت آن نمی‏رسد.

وقتی تعلق یافتن امید به پاداش شدت بگیرد، سرشت انسان در ترک عادت‌ها و ترک آسایش و راحتی تمایل می‏یابد، پس انسان چگونه باید نفسش را به طاعت و عبادت عادت دهد؟ باید پاداش را به آن بشناساند. نفس آن‏گاه چون ثواب و پاداش را بداند، به راحتی تن‏آسایی و تنبلی و سستی را کنار می‏گذارد.

نفس وقتی ثواب و ارزش صدقه را دریابد، کنار گذاشتن و بخشش دارایی برایش آسان می‏شود؛ زیرا در حقیقت نفس وابستگی و تعلق خاصی به اموال دارد، چگونه اجازه می‏دهد از حرص و آز دست بر دارد، تنها با شناخت ثواب و پاداش صدقه و بخشش امکان دارد. سرشت انسان اقتضا می‏کند چیزی دوست داشتنی را رها نکند مگر به خاطر چیزی دوست داشتنی‏تر و آن خشنودی پروردگار، بهشت و احسان و پاداش است.

انسان را چه چیزی بر تحمل درد، خرسندی در برابر قضا و قدر شکیبایی می‏بخشد؟ چه چیزی باعث می‏شود انسان به خاطر شکیبایی امید پاداش داشته باشد؟ به گونه‏یی تلخی‌ها برایش شیرین و حنظل برایش مانند عسل می‏شود؟

[۱۳۳] این سخن از ثابت بنایی (/) روایت شده است. ابونعیم در حلیة الاولیاء (۲/۳۲۱) ذهبی در سیر أعلام النبلاء (۵/۲۲۴) روایت کرده‏اند.