معانی شکر
شکر به سه چیز مربوط میشود: دل، زبان و اعضا. معنای آن با شناخت سه چیز در پیوند است:
۱- شناخت نعمت: یعنی آوردن آن به ذهن، تشخیص دادن آن و مطمئن شدن نسبت به آن. وقتی انسان نعمت را بشناسد، به کمک آن به شناخت نعمت دهنده میرسد، تا از غفلت بیرون بیاید، ازاین قبیل در قرآن کریم زیاد مییابیم، به منظور اینکه انسان این نعمتها را در ذهن داشته باشد و شکر گوید. به علاوه چون نعمت را بشناسد، خرد دنبال منشأ آن میگردد و چون آن را یافت محبت او را خواستار میشود. وقتی او را دوست بدارد به طلب او و برای رسیدن به او به تکاپو میافتد و او را شکرگزاری میکند، از این، عبادت حاصل میآید، زیرا این راه شکرگزاری نعمت دهنده است، یعنی خدا. پس شناخت دروازهی محبت است و منشأ عبادت.
۲- پذیرش نعمت، یعنی دریافت آن با اظهار نیاز به نعمت دهنده و اینکه بداند چون نعمتها بدون شایستگی بنده صورت پذیرفته است، زیرا خدا از فضل و منت خود به ما بخشیده است، و این بر او واجب نبوده است.
۳- ستایش از صاحب نعمت به خاطر نعمتهایش، دو نوع است: عام: چنان است که او را به بخشندگی و بزرگواری، نیکی و احسان و گستردگی کرم وصف کنید.
خاص: چنان است که نعمتهایی را که به شما عطا کرده بر زبان بیاورید و بگویید که به شما رسیده است: ﴿وَأَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثۡ١١﴾[الضحى: ۱۱]. «و از نعمت پروردگارت سخن بگو».
دربارهی این مورد دو نظر هست:
نخست اینکه نعمتها را برشمارید و یاد کنید، مثلاً بگویید: «خداوند چنین و چنان نعمتهایی به من داده است..»، به همین سبب برخی از مفسران در تفسیر این آیه از سورهی ضحی گفتهاند: «نعمتهایی را که در این سوره خداوند یاد میکند و به تو بخشیده، شکر گوی، مانند تحسین حال تو که یتیم بودی و شناساندنت پس از گمنامی و بینیاز کردنت پس از نیازمندی».
این که آن نعمتها را در راستای طاعت خدا به کار بگیرید.
پس تحدث به نعمت، ستایش و تمجید خداوند به خاطرآن به شمار میآید. نیز باید خداوند را به صفتهای مبارکش که مناسب جایگاه شکر است بستایید، از قبیل: منان، کریم، صاحب فضل زیاد، دارای احسان و خیر گسترده، و دارای بخشش بزرگوارانه. او را به نامهای نیکش بخوانید و شکر بگویید. تحدث به نعمت، در مقام نهایت شکرگزاری است.
چنانکه با استناد در حدیث جابر نقل شده است: «مَن صنع إلیه معروفاً فلیجز بِهِ فإن لم یجد مایجزی به فلیثنی فإنه إذا أثنی علیه فقد شكره و إن كتمه فقد كفره، و مَن تحلی بما لم یُعط كان كلابس ثوبی زور»:«هرکس به او نیکی شود، باید پاداش آن را بدهد، اگر چیزی نداشت که به خاطر آن ببخشاید، باید نیکی کننده را تمجید و ستایش کند، زیرا وقتی او را بستاید یعنی او را شکر گفته است، اما اگر آن نعمت یا احسان را پوشیده بدارد آن را کفر گفته است، و هرکس خود را به چیزی بیاراید که ندارد مانند این است که لباس ستمی بپوشد». [۲۱٩]
تمجید و ستایش مانند اینکه بگوید: «جزا الله خیراً»، «خدا پاداش خیرت دهاد»، و نیز دعاهای خیر وسیلهیی برای شکرگزاری است.
[۲۱٩] حدیث نیکی است: به روایت ابوداود (۴۸۱۳) بخش الأدب، باب فی شکر المعروف، شیخ آلبانی در صحیح الجامع آن را نیک دانسته است (۶۰۵۶).