همراه شکیبایان
اکنون ای انسان سست اراده! راه دراز است... حضرت آدم در این راه خسته شد... نوح تلاش کرد... ابراهیم به آتش انداخته شد، اسماعیل برای ذبح شدن روی زمین دراز کشید...، زکریا با اره دو نصف شد...، یحیای پر آزرم ذبح شد...، ایوب با آزار و گزند گریبانگیر شد...، گریهی داود از حد گذشت و پیغامبر گرامی اسلام متهم به سحر و جنون شد، دندانش شکسته شد و سر و رویش زخمی شد...، عمر بر اثر ضربهی شمشیر کشته شد، ذوالنورین، علی، حسین و سعید بن جبیر نیز به همین سرنوشت رفتند، ابن مسیب و مالک شکنجه شدند...، و آن چه از این شواهد برداشت میشود این است که هیچ راهی جز شکیبایی نیست.
به همین روی عمرس میفرماید: «بهترین دورانهای زندگیمان را با شکیبایی گذراندیم». [۲۱٧]یعنی زندگی با وجود آن همه ناخوشیها و سختیها تنها با شکیبایی به کام میآید، همان منش قلبی که زندگی با آن به خوشی میگراید، و بدون آن غیرقابل تحمل است.
لذا بنده نباید کاری کند که با شکیبایی منافات داشته باشد، از قبیل اظهار گله مندی از پروردگار، مردمان، بیزاری و انزجار، اما اینکه انسان پزشک را (مثلاً) از درد و ناراحتیاش مطلع گرداند تا مداوایش کند، ایرادی ندارد.
دردمندی و ناله و صدایی که از شخص بیمار سر میزند و نیزآهی که برای رفع خستگی و درماندگی کشیده میشود ناپسند نیست، اما آه و ناله از روی گلهمندی و شکایت ناپسند است و بحث مفصلی دارد.
ضجه و نالههایی که از زنان نوحه کننده و دیگران بر میآید و حتی اکنون از برخی مردان حرکتهایی مانند زدن سر و گونه و صورت با دست، واویلا و .... همه با اصل شکیبایی منافات دارد.
پس مسلمان باید پروای خدا را داشته باشد و راه شکیبایان را پیش بگیرد، از خدا میخواهیم ما را از شمار گروه شکیبایان بگرداند و این منش بزرگوارانه را روزی ما کند، اوست بخشندهی کریم!
[۲۱٧] ابن مبارک در الزهد (۱/۲۲۲)، احمد در الزهد (۱/۱۱٧) و ابونعیم در حلیة الأولیاء(۱/۵۰)روایت کردهاند.. بخاری در حاشیه ی صحیحش(۵/۲۳٧۵) و ابن حجر در تغلیق التعلیق (۵/۱٧۲) آوردهاند.