مقدمه
سپاس خدای را گردانندهی دلها و دیدهها، او که ما را به پاکداشت، توکل و بازگشت به سوی خود سفارش کرد.
او را به خاطر بزرگ نعمتها و رحمتهایش سپاس میگوییم، و از همو خواستاریم که لذت فرمانبرداری از او و خوشنودیش را بر ما جاودان گرداند، و به ما در برابر قضا و قدرش شکیبایی ارزانی دارد.
این از جمله الطاف خداوند است که در «مرکز پژوهش علمی دکتر عبدالوارث حداد» این امکان فراهم شد که این اثر کم حجم و پرمایه یعنی «سلسله اعمال دل» از جناب شیخ «محمد بن صالح منجد» - خدایش توفیق دهد و او را سود رساند- منتشر شود.
این اثر البته پرمایه و بسیار سودمند است، چرا که به کارهای دل پرداخته که خود «از جمله اصول ایمان و پایههای دین» است.
کارهای دل از شمار گران سنگترین تکالیف است. در هر زمانی و بر هر شخص مکلفی بایسته است، همچنان که یکی از اساسیترین شاخههای ایمان است، به طوری که وقتی کار دل رو به زوال نهد، ایمان به انزوا میگرایید، کما اینکه اصلاح پذیری دیگر کارها وابسته به پاکی واصلاح دل است. بنابراین کارهای دل پایه است وکارهای دیگر اعضا پیرو آن.
عز بن عبدالسلام÷میگوید: «اصلاح بدن وابسته به اصلاح دل است و تباهی بدن وابسته به تباهی دل، با توجه به این نکته است که پیامبر ج فرموده است:
«أَلا و إِنَّ فی الجَسَدِ مضغةً إذا صَلحت صَلحَ الجسدُ كلُّه، و إذا فَسدت فَسَد الجسدُ كلُّه، أَلا وهی القلبُ» [۱]. «بدانید که در بدن تکه گوشتی هست که اگر اصلاح پذیرد تمام بدن اصلاح میشود، و اگر تباه گردد تمام بدن را به تباهی نهد، وآن همانا دل است» بدین معنی که اگر با کارها و حالتهای نیکو صلاح یابد، بدن به کلی با طاعت و گوش به فرمانی اصلاح میپذیرد، و چون با زهر نادانیها و حالتها و کارهای زشت تباه شود بدن به کلی با بدکرداری و نافرمانی رو به تباهی نهد. [۲]
ابن تیمیه دربارهی کارهای دل میگوید: «از جمله اصول ایمان و پایههای دین است، مانند دوست داشتن خداوند و پیامبرش، توکل بر خدا، پاکداشت او، سپاسگزاری از او، شکیبایی در برابر فرمان او، ترس از او و امید به او، ... این کارها همه به اتفاق نظر پیشوایان دین بر مردمان واجب است، و مردم در این وادی سه دستهاند: گروهی بر خود ستم پیشه کردهاند، گروهی راه میانه پیش گرفته و گروهی به نیکوکاری پیش دستی کردهاند». [۳]
وی همچنین میگوید: «اصل دین همان دانشها و کارهای نهان است، وکارهای نمایان وظاهری بدون آن دردی را دوا نمیکند، همان طور که پیامبر ج فرموده است: «ألا و إن فی الجسد مضغة إذا صلحت صلح الجسد كله و إذا فسدت فسد الجسدُ كله ألا و هی القلب».
از ابوهریره نقل است که گفت: دل پادشاه است و اعضای بدن لشکریان او، چون پادشاه پاک سرشت باشد، لشکریانش نیز پاک سرشت خواهند بود. و چون پادشاه بدسرشت باشد لشکریان نیز چنان خواهند بود». [۴]
همچنان که میگوید: «تمام این کارهای مربوط به دل با اتفاق نظر ایمانداران بر همگان فرض است، و هرکس به آن عمل نکند یا کافر است، یا منافق». [۵]
ابن قیم دربارهی اهمیت اعمال دل از جمله میگوید: «کار دل مانند دوست داشتن خدا، توکل بر او، بازگشت به او، ترس از او، امید به او، اخلاص دین نسبت به او، شکیبایی بر دستورها و نواهی و بر تقدیرهای او، خوشنودی به آن و خرسندی از او، دوستی و دشمنی در راه او، احساس بیمقداری و خضو ع در برابر او، در برابر او سر فرود آوردن، اطمینان به او و دیگر کارهای دل که واجب آن واجبتر از کارهای اعضای بدن و مستحب آن به نزد خدا دوست داشتنیتر است. و کار اعضای بدن در مقابل آن یا بیفایده و یا دارای فایدهی اندک است». [۶]
«آن چه اصل و مدنظر است همان اعمال دلهاست، اعمال اعضای دیگر پیرو و کامل و تمام کننده است، نیت به منزلهی روح و کار به منزلهی بدن است برای اعضا که چون از آن جدا گردد، مثل مرده میماند، همین طور عمل اگر نیت با آن نباشد، حرکتی بیهوده است، بنابراین شناخت احکام دل مهمتر از شناخت احکام دیگر اعضای بدن است، چرا که آن اصل و احکام اعضا فرع بر آن است». [٧]
«هر کس نگرشی در سرچشمهها و منابع شریعت داشته باشد، به کنه پیوند اعمال اعضا و اعمال دل پی میبرد، و میداند که اولی بدون دومی سودی نمیبخشد، و اعمال دل بر بنده واجبتر از اعمال اعضا است، بر این اساس عبادت دل گران سنگتر از بندگی اعضا و بیشتر و پایدارتر از آن است، و در هر زمانی واجب است». [۸]
«وقتی عمل دل از بین برود با وجود اعتقاد به درستی، اهل سنت و جماعت بر این نظرند که ایمان هم از دست رفته است، و اعتقاد بدون عمل دل سودی ندارد». [٩]
ابن مفلح میگوید: «اصلاح دل اصل و اساس هر کار نیکویی است، وتباهی آن سنگ بنای هر گونه بدیی است، در صحیحین از او جروایت شده که: «ألا و إنّ فی الجسد مضغة إذا صلحت صلح الجسدُ كله وإذا فسدت فسد الجسد كله ألا و هی القلب»
از خداوند میخواهیم دلهای ما و دلهای همهی برادران مسلمانمان را اصلاح فرماید.
بدان که با کارهای دل مانند توکل بر خدا، تکیه بر او چنان درمانی به دست میآید که از هیچ چیز غیر آن به دست نمیآید». [۱۰]
[۱] بخاری روایت کرده است: کتاب الإیمان، حدیث شمارهی (۵۲) ، نیز مسلم، کتاب المساقاة، حدیث شمارهی (۱۵٩٩). [۲] قواعد الأحکام، ۱/۱۶٧. [۳] مجموع الفتاوی، (۱۰/۵، ۶) به طورگزیده نقل شده است. [۴] مجموع الفتاوی، ۱۰۱/۱۵. [۵] شرح حدیث ابوذر: «یا عبادی إنی حرمت الظلم علی نفسی» ص۴۵. [۶] مدارج السالکین، ۲/۱۰۱. [٧] بدائع الفوائد، ۳/۲۲۴. [۸] همان، ۳/۲۳۰. [٩] کتاب الصلاة، ۵۴. [۱۰] آلاداب الشرعیة، ۳/۱۲۴.