کردارهای قلب - ترجمه اعمال القلوب

فهرست کتاب

اهمیت اخلاص

اهمیت اخلاص

۱- اخلاص از جمله اسباب رستگاری در آخرت است.

۲- تمرکز قلب در دنیا و ستردن اندوه و غصه از آن جز با اخلاص تحقق نمی‏یابد، در این باره پیامبر ج فرموده است: «مَن كانت الآخرةُ همَّه، جعلَ اللهُ غناه فی قلبه، و جَمعَ له شملَه، و أَتته الدنیا و هی راغمة، و مَن كانت الدنیا همَّه، جعلَ اللهُ فقرَه بین عینیه، و فرّقَ علیه شملَه، و لم یأته من الدنیا إلّا ما قدَّر له»: «هر کس در اندیشه‏ی آخرت باشد، خداوند دل او را بی‏نیاز می‏گرداند، و شملش را جمع می‏کند، دنیا پیش او پست و ناچیز می‏شود، اما هرکس هم و غمش دنیا باشد، خداوند نیازمندیش را در پیش چشمش قرار می‏دهد، و جمعش را پراکنده می‏کند و از دنیا جز آن چه برایش مقدر شده، نصیبش نمی‏شود». [۱۸]

۳- اخلاص سرچشمه‏ی بزرگی برای روزی، پاداش و به دست آوردن کارهای نیک است، چنانکه پیامبر ج فرمود: «إنَّك لَن تُنفقَ نفقةً تَبتغی بها وجه الله إلاَّ أجرتَ علیها، حتی ما تَجعل فی فَم امرأتك»«هر چه در راه خدا خرج کنی، بی‏گمان پاداش آن را می‏یابی حتی آن خوراکی که به همسرت می‏دهی». [۱٩]

۴- بدین سان اخلاص روز رستاخیز انسان را از عذاب بزرگی می‏رهاند، پیامبر ج خبر داده است که نخستین کسانی که روز رستاخیز آتش آن‌ها را در خود فرو می‏برد، سه کسند که کردارشان به ظاهر پاک و نیک است: صدقه دهنده، قاری و جهادگر. اولی کسی است که صدقه می‏دهد تا بگویند: بخشنده است! دومی کسی است که قراءت و دانش آن را فرا گرفته و یاد می‏دهد تا بگویند: دانشمند است: و جهادگری که می‏جنگد تا بگویند: شجاع است! از ابوهریره س نقل است که گفت: از پیامبر خدا شنیدم که می‏گفت: «إنَّ أَولَ الناس یُقضَی یوَم القیامة عَلیه رجلٌ استشهد فَأتی به فَعرفَه نعَمَه فَعرفَها قال: فَما عملتَ فیها؟ قال: قاتلتُ فیك حتی استشهدتُِ. قال: كذبتَ، و لكنَّك قاتلت لِأن یقال جرئ فقد قیلَ، ثَّم أمرَ به فَسُحبَ علی وجهه حتی أُلقیَ فی النار، و رجلٌ تَعلَّم العلم و علَّمه، و قرأ القرآنَ فأتی به فعرَّفه نعمَه فعرفَها، قال: فما عملتَ فیها؟ قال تعلمتُ العلمَ و عَلَّمتُه و قرأتُ فیك القرآن، قال: كذبتَ، و لكنَّك تعلمتَ العلم لیقال عالمٌ، و قرأتَ القرآنَ لیقال هو قاریءٌ، فقد قیل ثمَّ أَمر به فَسُحبَ علی وجهه حتی ألقی فی النار، و رجلٌ وَسَّعَ اللهُ علیه و أعطاه من أَصناف المال كله فأتی به فَعرفَه نعمَه فَعرفها، قال: فما عملت فیها؟ قال: ما تركتُ من سبیلٍ تُحبُّ أن یُنفق فیها إلا أنفقتُ فیها لك. قال: كذَبت. و لكنَّك فعلتَ لیقال: هو جوأد، فقد قیل ثُمَّ اَمَر به فَسُحبَ علی وجهه، ثُمَّ ألقیَ فی النار»:نخستین کسی که روز قیامت قضاوت می‏شود کسی است که به شهادت رسیده است و خداوند او را می‏آورد، نعمت‌هایش به او نشان داده می‏شود و آن‌ها را به یاد می‏آورد، به او می‏گوید: چه کار کردی؟ می‏گوید: در راه تو به کارزار پرداختم تا به شهادت رسیدم. خداوند می‏گوید: دروغ می‏گویی، کارزار کردی تا بگویند شجاعی، که گفتند! سپس دستور می‏دهد و او را کشان- کشان به آتش می‏اندازند، دیگری کسی است که دانش آموخته و یاد داده است، و قرآن خوانده است او را می‏آورند، خداوند نعمت‌هایش را نشانش می‏دهد و به یاد می‏آورد، سپس می‏پرسد: با این‌ها چه کار کردی؟ می‏گوید: دانس آموختم و به دیگران یاد دادم و به خاطر تو قرآن خواندم. می‏گوید: دروغ می‏گویی، بلکه دانش آموختی تا بگویند دانشمند هستی، قرآن خواندی تا بگویند قاری هستی. البته که گفتند! سپس دستور می‏دهد او را کشان – کشان می‏‏برند تا به آتش اندازند. سپس کسی است که خداوند روزی‏اش را گشایش داده و از هر گونه مالی به او بخشیده است، او را می‏آورند نعمت‌هایش را به او نشان می‏دهند و او آن‌ها را به یاد می‏آورد، خداوند می‏پرسد: با این همه نعمت چه کار کردی؟ می‏گوید: هر راهی که تو دوست داری در آن خرج شود، در آن راه خرج کردم به خاطر رضای تو. می‏گوید: دروغ می‏گویی، این کار را بدین خاطر کردی تا بگویند: او بخشنده و دست ودل باز است، که البته گفتند! سپس درباره‏ی او نیز همان دستور را می‏دهد». [۲۰]

ابوهریره وقتی این حدیث را بازگو می‏کرد از ترس آن بیهوش می‏شد، فریادی بلند بر می‏آورد از هوش می‏رفت. سپس به هوش می‏آمد و صورتش را با آب می‏شست، هربار این کار را می‏کرد، تا بتواند آن را بیان کند، و گفت پیامبر ج از آن سه نفر با او صحبت کرد وگفت: «یا أباهریرة: أولئك الثلاثة اول خلق الله تسعر بهم النار یوم القیامة»:«ای ابوهریره این سه نفر نخستین مردم هستند که روز قیامت آتش آن‌ها را در بر می‏گیرد».

بنابراین نخستین کسی که آتش در خود می‏گیرد قاتل، زناکار، دزد، لواط و شراب خور نیست، بلکه قاری قرآن، صدقه دهنده وجهادگر را به خاطر این مسأله‏ی بسیار مهم (اخلاص) به کام خود فرو می‏برد.

به همین شکل نبودِ اخلاص در دانش‏اندوزی از امور مهم و پرخطر است. پیامبر ج می‏فرماید: «مَن تَعلمَ علماً ممَّا یبتغی به وجهُ الله لا یتعلُمه إلَّا لیصیبَ به عرضاً من عَرَض الدنیا، لَم یجد عرفَ الجنة یومَ القیامة»:«هر کس دانشی بیاموزد و از آن جمله باشد که در راه خدا آموخته می‏شود، آن را تنها به قصد به دست آوردن متاع دنیایی بخواهد، روز قیامت بوی بهشت به مشامش نمی‏رسد». [۲۱]

همچنین می‏فرماید: «مَن تعلّمَ العلمَ لیماریَ به السفهاءَ أو لیباهیَ به العلماءَ أو لیصرفَ به وجوهَ الناس إلیه فهو فی النار»:«هر کس به منظور بگو مگو کردن با بی‏خردان یا فخرفروشی با دانشمندان یا به این قصد که توجه مردم را به خود جلب کند، دانشی بیاموزد. عاقبتش آتش است» [۲۲]

بنابراین اخلاص انسان را از جایگاه‌های ناپسند در روز بازپسین می‏رهاند، آن روز که خداوند به ریاکاران می‏گوید: «اذهبوا الی اللذین كنتم تراءون بأعمالكم فی الدنیا فانظروا هل تجدون عندهم جزاءً...؟!»:«بروید پیش آن‌هایی که در دنیا با کارهای خود برای‌شان ریا می‏کردید، ببینید پاداشی نزد آن‌ها دریافت می‏دارید؟!». [۲۳]

بدین سان اخلاص انسان را از کاستی پاداش و محروم شدن از ثواب نجات می‏دهد، نظر به این نکته پیامبر ج در پاسخ به کسی که نزدش آمد وگفت: درباره‏ی کسی که به جنگ رفته و امید پاداش و ذکر نامش را داشته است چه می‏فرمایید؟ وضعیتش چگونه است؟ فرمود ج: لا شیء له:نصیبی نخواهد داشت (سه بار این سخن را باز گفت) سپس فرمود: «إنَّ اللهَ لایقبلُ منَ العمل إلَّا ما كانَ له خالصاً و ابتغی به وجهُه»:«خداوند تنها کاری را می‏پسندد که پاک برای او و خشودیش و در راه او باشد». [۲۴]

از ابن مِکرَز – شخصی از دیار شام- از ابوهریره نقل است که شخصی پرسید: ای فرستاده‏ی خدا! کسی می‏خواهد به جهاد در راه خدا برود، و حال آنکه به قصد چیزی دنیایی این کار ا می‏کند! پیامبر ج فرمود: «لا أجر له:هیچ پاداشی نخواهد داشت». این سخن برای مردم گران آمد. به آن مرد گفتند: به حضور پیامبر ج برگرد، شاید منظورت را خوب به او نفهمانده‏ای! آمد و گفت: ای فرستاده‏ی خدا کسی که به قصد دنیا به جهاد در راه خدا می‏پردازد! باز فرمود: «لا أجر له»مردم دوباره به او گفتند: برو پیش پیامبر ج . او نیز برای سومین بار همین کار را کرد. پیامبر ج نیز باز فرمود: «لا أجر له». ابوداود این روایت را نقل کرده و البانی آن را پسندیده است. [۲۵]

پیامبر ج فرمود: خداوند فرموده است: «أنا أَغنی الشركاء عَن الشرك مَن عملَ عملاً أشرك فیه معی غیری تركتُه و شركه»:«من از هر کسی‏ بی‏نیازتر از شریک هستم، هرکس کاری بکند و در آن با من دیگری را شریک سازد او را با شرکش به خود وا می‏گذارم». [۲۶]

۵- اخلاص بنیاد کارهای مربوط به دل؛

بدین سان اخلاص سنگ بنای کارها و اموری است؛ که در حوزه‏ی دل است کارهایی که دیگر اندام‌ها انجام می‏دهند پیرو و تمام کننده‏ی آن است.

۶- تاثیر اخلاص در بزرگ کردن کار کوچک؛

از جمله فواید اخلاص این است که کار ناچیز را چنان بزرگ می‏گرداند که مانند کوه در آید، همان طور که ریا کار بزرگ را چنان ناچیز می‏کند که نزد خداوند وزنی نداشته باشد و به صورت گرد پراکنده در هوا در آید. ﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣[الفرقان: ٢٣]. «چون به اعمالی که انجام داده‏اند بپردازیم آن را چون غباری پراکنده می‏کنیم».

ابن مبارک گوید: چه بسا کار کوچکی که نیت آن را بزرگ می‏کند و چه بسا کار بزرگی که نیت آن را ناچیز می‏گرداند. [۲٧]

گذشته از این، اخلاص چنان است که انسان با آن خود را از شیاطین محافظت می‏کند، و آن برای این منظور پناهگاهی بس استوار است به همین خاطر خود شیطان آن گاه که با خود پیمان بست که بندگان خدا را بفریبد به خداوند سبحان گفت: ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ٤٠[الحجر: ٤٠] «مگر آن بندگانت که اخلاص بورزند».

بنابراین شیطان بر کسی که به دژ شکست ناپذیر اخلاص پناه ببرد، تسلطی نخواهد داشت.

معروف کرخی که به خود یادآوری می‏کرد، گفت: «یا نفسُ أخلصی تتخلصی»:«ای نفس اخلاص پیشه کن تا رستگار شوی».

٧- آغاز سخن درباره‏ی کارهای دل با سخن از اخلاص شیوه‏ی پیشینیان صالح است؛

سخن راندن در این موضوع به جهت اینکه روش پیشینیان بوده است، مهم است آن‌ها کتاب‌هایشان را با این بحث آغاز می‏کردند، چنانکه بخاری – /- با حدیث: «إنما الأعمال بالنیات»سخن آغاز کرده است. عبدالرحمن بن مهدی گفته است: هرکس بخواهد کتابی بنگارد با این حدیث یعنی «إنما الاعمال بالنیات»آغاز کند.

۸- پیونداخلاص و اصلاح اوضاع زندگی؛

همچنین اخلاص به خاطر اینکه بیشتر مردم در زنجیره‏یی از درگیری‌های داخلی زندگی می‏کنند، بسیار مهم است، مردم داعیان و طالبان علم همه از این درگیری‌های داخلی رنج می‏برند، و از چیزی‌هایی ر نج می‏برند که به سبب آن از هر گونه برکت و توفیقی جز آنکه مشمول رحمت خداوندی گردیده، بی‏نصیب شده‏اند، پس دین بدون سربازانی با اخلاص چگونه قوام می‏یابد؟ بدون طالبان علم با اخلاص چگونه آموزش داده می‏شود؟ بدون سپاهیانی مخلص چگونه دین یاری داده می‏شود؟

بنابراین مسأله‏ی اخلاص برای رهاندن ما انسان‌ها از این وضعیتی که اکنون در آن هستیم مهم است، اکنون ملت در حالتی از عقب‏افتادگی و شکست به سر می‏برد، قدرت‌هایی از غرب و شرق بر آن چیره هستند، چرا؟ علت‌های زیادی دارد، مهمترین آن این است: از دست دادن مهمترین عنصر یعنی اخلاص، به راستی که نایاب و اندک شده است، چرا که اگر اخلاص وجود داشت، وضع این چنین نبود، ضمن اینکه طرح‌های فراوانی بوده که برپا شده، سپس بدون نتیجه کنار زده شده است و دعوت‌هایی که به ریا آغشته شده، جنبش‏های اسلامی بزرگی نیز بوده که هزاران نفر در آن بوده‏اند، اما همه نابود شده، فرو ریخته و از بین رفته است، تنها به خاطر بهره‏مند نبودن از اخلاص و به خاطر اینکه برای اهداف دنیایی از قبیل ریاست، جاه ومال بوده است...!

٩- اخلاص از شرط‌های درستی کارهاست؛

طبعاً هیچ کاری به طور درست قوام نمی‏یابد مگر اینکه اخلاص و اصلاح بنیان آن باشد، کاش می‏دانستم نیت کسی که نمی‏داند حقیقت نیت چیست، چگونه صلاح می‏یابد؟ و کسی که نیت درستی دارد اما به حقیقت اخلاص پی‏ نبرده است، چگونه می‏تواند مخلص باشد؟ و آن مخلصی که معنای صداقت را درنیافته چگونه از خود انتظار صداقت دارد؟

۱۰- توجه دانشمندان به آموزش اخلاص به مردم؛

دانشمندان بر مسأله‏ی پرداختن به آموزش درس اخلاص به مردم تاکید و به آن تشویق می‏کردند. ابن ابی جمره که خود از دانشمندان بزرگ است، می‏گوید: «دوست داشتم در میان فقیهان کسی بود که هیچ مشغله‏ی دیگری نداشت جز اینکه اهداف مردم در اعمال و رفتارشان را نشان دهد و تنها به تدریس در زمینه‏ی اعمال نیت‌ها بپردازد، چرا که بسیاری از مردم به خاطرندانستن و عدم رعایت این موارد به وادی هلاکت رفته‏اند».

این ناکامی‌ها، شکست‌ها، محرومیت و پذیرفته نشدن اعمال به جهت اخلال در اخلاص است... ای کاش کسی بود که به امر آموزش دادن این مسأله در عبادت و اعمال به مردم کمر همت می‏بست.

۱۱- پیوند اخلاص و کارهای مباح؛

اخلاص همچنین این فایده را دارد که کارهای مباح را به درجه‏ی عبادت می‏رساند، و با آن می‏توان به مراتب والا دست یافت، مانند: اگر کسی بوی خوش مصرف کند، به قصد اقتدا به روش پیامبر ج در جمعه و مساجد به منظور احترام خانه‏ی خدا، یا به جهت عدم آزار مردم یا ملائکه، بر آن پاداش داده می‏شود. یکی از پیشینیان گفته است: من دوست دارم در هر چیز و هر کاری نیت داشته باشم حتی در خوردن و خفتن و رفتن به دستشویی.

تمام این‌ها از مواردی است که می‏تواند قصد از آن نزدیکی به خداوند (سبحانه وتعالی) باشد، زیرا همه‏ی آن چه سبب پایداری بدن و پرداختن دل به امور مهم است، از دیدگاه شرع مطلوب و مدنظر است.

مثلاً هرکس از خوردن، نیرو گرفتن برای عبادت را قصد کند، پاداش می‏گیرد، هرکس به قصد پاکداشت نفس و نکوداشت دل خانواده‏اش وبه دنیا آوردن فرزندی که پس از او خداوند را بپرستد، ازدواج کند، پاداش داده می‏شود. و به خاطر تمام این‌ها به او ثواب می‏رسد، پس حساب و کتاب هیچیک از این کارهای مباح را ناچیز مپندار، چه بسا همین باشد که روز رستاخیر رستگارت کند...!

از دیدگاه فقیهان نیت آن است که با آن عبادات از عادات و یک عبادت ویژه‏یی از نوع دیگر تشخیص داده می‏شود، و این جا مقصود اراده‏ی رضای خداوند است. [۲۸]

اما وقتی درباره‏ی نیت در موضوع اخلاص سخن می‏گوییم، منظور جدا کردن غسل پاکیزگی از غسل جنابت یا مشخص کردن نماز ظهر از نماز عصر نیست، زیرا صورت مسأله یکی است، پس نیت آن است که ظهر را از عصر می‏نمایاند، و در این جا قصدمان این نیست که عبادتی را از عبادت دیگر، یا عادتی را از عبادتی تمییز دهیم، بلکه اکنون در قضیه‏ی نیت در اخلاص اراده‏ی خشنودی خداوند مقصود است.

۱۲- اخلاص و پاکی دل؛

از آنکه بگذریم اخلاص دل را از کینه و حسد پاکسازی می‏کند و موجب قبول عمل می‏شود، چرا که پیامبر ج فرموده است: «إن الله (جل و عزّ) لایقبل من العمل إلا ما كان له خالصاً و ابتغی به وجهه»:«خداوند فقط اعمالی را قبول می‏کند که پاک و بااخلاص برای او و به منظور خشنودی او باشد». [۲٩]

۱۳- اخلاص و بخشش گناهان؛

اخلاص همچنین سبب بخشش فراگیر گناهان است. شیخ الاسلام ابن تیمیه (/) گوید: گاهی نوعی کار هست که انسان به گونه‏یی انجام می‏دهد که اخلاصش در آن به سرحد کمال می‏رسد و خداوند به خاطر آن گناهان بزرگی را می‏بخشاید: - مانند حدیث بطاقة- چرا که آن‌هایی که گناه بزرگ مرتکب شده‏اند همه لا إله إلا الله می‏گویند، اما آنکه با اخلاص می‏گوید، کاری می‏کند که تمام گناهانش پاک شود و وزنه‏ی او با این شهادت سنگینی کند، نیز مانند زن فاسدی که به سگی آب بدهد خداوند او را مشمول بخشش خویش می‏گرداند، یا نظیر کسی که آشغال، مانع یا وسیله‏ی آزار و اذیتی را از سر راه بردارد، خداوند به او بخشش می‏کند. [۳۰]

مثلاً برداشتن یک شاخه‏ی درخت از سر راه... چگونه می‏تواند سبب بخشش گناهان باشد؟ این با اخلاص شدنی است. یا زن زناکار با آب دادن به سگی چگونه بخشیده می‏شود؟! چون او چنان مایه‏یی از اخلاص را در دلش فراهم آورده است که جز خداوند به آن پی نمی‏برد.

این چیزی است که بسیار اندک در میان مردم رخ می‏دهد، اما درباره‏ی این زن رخ داد، هم چنانکه برای صاحب گناهان بزرگ که این کلمه را بر زبان رانده واخلاص داشت، و آنکه مانع را از سر راه برداشت و ... .

ما اگر در زندگی کارهای مباح زیادی داریم که به آن می‏پردازیم خیلی مهم است که اخلاص داشته باشیم تا این کارها دگرگون شود و از مباح بودن به مستحب بدون تبدیل شود، زیرا ما همه‏ی آن را انجام می‏دهیم، هیچکس نیست که غذا نخورد، هیچکس نیست به دستشویی نرود، و کسی نیست ازدواج نکند مگر به ندرت، و هیچکس نیست لباس نپوشد، یا بوی خوش به خو د نزند، این البته تحقق یافته است، کسی نیست برای همسرش هدیه‏هایی نخرد، این نیز محقق است، هیچکس نیست در مدرسه یا دانشگاهی درس نخواند مگر اندک، و چون چیزی محقق و فراهم آمده باشد پس چه قدر خوب و چه عالی است که به خاطر آن پاداش بگیرید و چگونه پاداش می‏گیرید جز با نیت صالح و آن همانا اخلاص است...!

۱۴- پیوند اخلاص و گشایش گرفتاری‌ها؛

برطرف شدن گرفتاری و اندوه جز با اخلاص شدنی نیست، شاهد این مدعی حدیث آن سه نفری است که در پشت صخره‏یی گیر افتادند، تا اینکه خداوند راه را بر آن‌ها گشود. یکی از آن‌ها با اخلاص نیت کرده بود برای رضای خداوند شب و روز کمر خدمت به پدر و مادرش بسته بود، دیگری با اخلاص در شرف نزدیکی با زنی نامحرم برخاسته بود و یکی دیگر آن بود که اجر عاملی را به تمامی پس داد و توسعه بخشید و چند سال بر آن صبر کرد، و او بزرگترین کار را در میان سه نفر کرده بود، در آن گرفتاری هرکدام با زاری و با زبان حال می‏گفت: خداوندا اگر می‏دانی من آن کار را برای تو و در راستای خشنودی تو انجام داده‏ام، پس ما را از این گرفتاری که دچار شده‏ایم برهان، و این چنین با اخلاص رهایی یافتند.

پس اخلاص مرکب راهوار رستگاری است که به سبب آن اندوه و گرفتاری‌ها رفع می‏شود و گذشته از آن وسوسه‏ها و وهم‌ها به کناری نهاد می‏شود: با آن حکمت روزی انسان می‏شود، اگر انسان نسبت به خدا اخلاص بورزد، شایسته است که به حقیقت و درستی دست یابد. ﴿إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّكُمۡ فُرۡقَانٗا[الانفال: ٢٩] «اگر از خدا بترسید وسیله‏یی برای تشخیص حق از باطل برایتان قرار می‏دهد».

از جمله دعاهای پیامبر ج این بود: «اهدنی لما اختلف فیه من الحق بإذنك»:«به خواست خودت مرا در آن چه در آن اختلاف هست به حقیقت راه بنما». [۳۱]

۱۵- اخلاص و بالا بردن درجه؛

انسان می‏تواند با کاری – هر چند به تمامی نباشد- که مخلصانه انجام می‏دهد پاداش بگیرد، و حتی به درجه‏ی شهیدان و مجاهدان برسد هر چند در بسترش جان سپرده باشد، خداوند فرمود:﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ قُلۡتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُكُمۡ عَلَيۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡيُنُهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ ٩٢[التوبة: ٩٢] («[نیز گناهی نیست] بر آنان که پیش تو آمدند تا مرکب به آن‌ها بدهی اما تو گفتی من چیزی ندارم، آن‌ها با چشمانی پر از اشک از اندوه اینکه چیزی ندارند که در راه خدا ببخشند، بازگشتند». و پیامبر ج نیز فرمود: «إنَّ أقواماً خلفنَا فی المدینة ما سَلكنَا شعباً و لا وادیاً إلَّا و هُم معنا، حبسَهم العذرُ»:«گروهی بودند که در مدینه ماندند، به هر دره و هر دشتی رفتیم، با ما بودند، آن‌ها کسانی بودند که برای نیامدن‌شان عذری داشتند». بخاری روایت کرده است. [۳۲]در روایت مسلم چنین آمده است: «إلا شركوكم فی الأجر»:«با شما در پاداش شریک بودند». [۳۳]

۱۶- اخلاص و دریافت پاداش؛

انسان با وجود اخلاص به پاداش می‏رسد، هر چند دچار اشتباه شود، مانند مجتهد و دانشمند و فقیه، مثلاً اگر در حد توان و به قصد ادای حق و انجام امر برای خدا، درست عمل کند، اما در حد کمال به درستی آن را انجام ندهد، از فضل خداوند پاداش داده می‏شود.

۱٧- اخلاص و رهایی از آشوب‌ها؛

آدمی با اخلاص از آشوب نجات می‏یابد، و می‏تواند آن را سپری برای خود در برابر شهوت‌ها و افتادن در چنگال اهل خرابکاری و نابه‏کاری قرار دهد، به همین سبب خداوند یوسف÷را از غوغای همسر عزیز مصر رهانید و به دامن فسق و فجور نیفتاد. ﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖ وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦۚ كَذَٰلِكَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِينَ ٢٤[الیوسف: ٢٤] «[آن زن] به تحقیق قصد او کرده بود، او نیز اگر برهان خدا را ندیده بود، قصد کرده بود اما این چنین برای اینکه زشتی و ناپاکی را از او بزداییم [نجاتش دادیم]، او حقیقتاً از بندگان با اخلاص ما بود»، ﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ ٤١ فَوَٰكِهُ وَهُم مُّكۡرَمُونَ ٤٢ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ٤٣[الصافات: ٤١ – ٤٣] «آن‌ها روزی مشخص دارند، در حالی که گرامی هستند و میوه‏هایی برای‌شان هست، در بهشت برین».

کارهای نیک با وجود اخلاص چندین برابر می‏شود و خداوند (سبحانه و تعالی) با اخلاصان را دوست می‏دارد.

اکنون که این همه امتیازها نصیب مخلصین می‏گردد، شایسته است و حق است که با اراده و تلاش ما نیز در شمار اهل اخلاص باشیم.

[۱۸] ترمذی (۲۴۶۵) در بخش صفة القیامة و الزهد والورع از حدیث انس بن مالکسنقل کرده است، ابن ماجه نیز (۴۱۰۵) در بخش الزهد- باب الهم بالدنیا از حدیث زید بن ثابتسمانند این را نقل کرده است. شیخ آلبانی نیز در صحیح خود الجامع الصغیر (۶۵۱، ۶۵۱۶) این حدیث را صحیح می‏داند. [۱٩] بخاری (۵۶) بخش الإیمان، باب ما جاء أن الأعمال بالنیة و الحسبة، و مسلم (۱۶۲۸) بخش الوصیة، باب الوصیة بالثلث، از حدیث سعد بن ابی وقاصسنقل کرده‏اند. [۲۰] احمد (۸۰٧۸) و مسلم (۱٩۰۵) بخش الإمارة، باب من قاتل للریاء و السمعة استحق النار، و ترمذی (۲۳۸۲)، نسائی (۳۱۳٧) از حدیث ابوهریرهسنقل کرده‏اند. [۲۱] احمد (۸۲۸۵)، ابوداود (۳۶۶۴) بخش العلم، باب فی طلب العلم لغیرالله، ابن ماجه (۲۵۲) در مقدمه، باب الانتفاع بالعلم و العمل به، از حدیث ابوهریرةسآورده‏اند. این حدیث را شیخ آلبانی در صحیح الجامع الصغیر (۶۱۵٩) صحیح دانسته است. لفظ (عرضاً) به فتح راء و گاهی به سکون آن یعنی نصیب، چه مال و دارایی باشد چه جاه و مقام، (عَرف الجنة) به فتح عین و سکون راء یعنی بو، مبالغه در تحریم بهشت است، زیرا کسی که بوی چیزی را در نیابد قطعاً آن را به دست نمی‏آورد، این حمل بر این نکته است که اصلاً وارد آن نمی‏شود، و برخورد خدا با او مانند دیگر گناهکاران است. به نقل از عون المعبود. [۲۲] ترمذی (۲۶۵۵) بخش فی العلم باب ما جاء فیمن یطلب بعلمه الدنیا، و ابن ماجه (۲۵۳) بخش مقدمه، باب الانتفاع بالعلم و العمل به، از حدیث عبدالله بن عمر (ش) روایت کرده‏اند. این لفظ در این جا از ابن ماجه است. شیخ آلبانی نیز در کتاب صحیحش الجامع الصغیر (۶۳۸۲) آن را صحیح معرفی کرده است. [۲۳] احمد (۲۳۱۱٩) نقل کرده است. شیخ آلبانی در «السلسلة الصحیحة» (۲/۶۳۴) آن را صحیح دانسته است. [۲۴] نسائی (۳۱۴۰) بخش جهاد، باب من غزا یلتمس الأجر و الذکر نقل کرده است. شیخ البانی در صحیح الترغیب و الترهیب آن را نیک دانسته است. [۲۵] مسلم (۲٩۸۵) بخش الزهد و الرقائق، باب من أشرک فی عمله غیرالله، از حدیث ابوهریرهسنقل کرده است. [۲۶] مسلم (۲٩۸۵) بخش الزهد و الرقائق، باب من أشرک فی عمله غیرالله، از حدیث ابوهریره نقل کرده است. [۲٧] سیر أعلام النبلاء، (۸/۴۰۰). [۲۸] ن. ک جامع العلوم و الحکم، ص۸۵. [۲٩] نسائی (۳۱۴۰)، بخش جهاد، باب من غزا یلتمس الأجر و الذکر، از حدیث ابوامامه باهلیسنقل کرده است، مناوی در فیض القدیر گفته است: حدیث صحیحی است، حاکم صحیح دانسته است. منذری نیز می‏گوید: اسناد خوبی دارد، حافظ عراقی می‏گوید: نیک است، ابن حجر صفت خوب را در موردش به کار برده است. [۳۰] منهاج السنة ۶/۲۱۸، با اندکی تصرف. [۳۱] مسلم (٧٧۰) بخش صلاة المسافرین، باب الدعاء فی صلاة اللیل و قیامه نقل کرده است. [۳۲] بخاری (۲۸۳٩) بخش جهاد، باب من حبسهم العذر عن الخوف، از حدیث انس بن مالکسروایت کرده است. [۳۳] مسلم (۱٩۱۱) بخش إمارات، باب ثواب من حبسه عن الغزو مرض أو عذر آخر، از حدیث انس بن مالکسنقل کرده است.