اهمیت اخلاص
۱- اخلاص از جمله اسباب رستگاری در آخرت است.
۲- تمرکز قلب در دنیا و ستردن اندوه و غصه از آن جز با اخلاص تحقق نمییابد، در این باره پیامبر ج فرموده است: «مَن كانت الآخرةُ همَّه، جعلَ اللهُ غناه فی قلبه، و جَمعَ له شملَه، و أَتته الدنیا و هی راغمة، و مَن كانت الدنیا همَّه، جعلَ اللهُ فقرَه بین عینیه، و فرّقَ علیه شملَه، و لم یأته من الدنیا إلّا ما قدَّر له»: «هر کس در اندیشهی آخرت باشد، خداوند دل او را بینیاز میگرداند، و شملش را جمع میکند، دنیا پیش او پست و ناچیز میشود، اما هرکس هم و غمش دنیا باشد، خداوند نیازمندیش را در پیش چشمش قرار میدهد، و جمعش را پراکنده میکند و از دنیا جز آن چه برایش مقدر شده، نصیبش نمیشود». [۱۸]
۳- اخلاص سرچشمهی بزرگی برای روزی، پاداش و به دست آوردن کارهای نیک است، چنانکه پیامبر ج فرمود: «إنَّك لَن تُنفقَ نفقةً تَبتغی بها وجه الله إلاَّ أجرتَ علیها، حتی ما تَجعل فی فَم امرأتك»«هر چه در راه خدا خرج کنی، بیگمان پاداش آن را مییابی حتی آن خوراکی که به همسرت میدهی». [۱٩]
۴- بدین سان اخلاص روز رستاخیز انسان را از عذاب بزرگی میرهاند، پیامبر ج خبر داده است که نخستین کسانی که روز رستاخیز آتش آنها را در خود فرو میبرد، سه کسند که کردارشان به ظاهر پاک و نیک است: صدقه دهنده، قاری و جهادگر. اولی کسی است که صدقه میدهد تا بگویند: بخشنده است! دومی کسی است که قراءت و دانش آن را فرا گرفته و یاد میدهد تا بگویند: دانشمند است: و جهادگری که میجنگد تا بگویند: شجاع است! از ابوهریره س نقل است که گفت: از پیامبر خدا شنیدم که میگفت: «إنَّ أَولَ الناس یُقضَی یوَم القیامة عَلیه رجلٌ استشهد فَأتی به فَعرفَه نعَمَه فَعرفَها قال: فَما عملتَ فیها؟ قال: قاتلتُ فیك حتی استشهدتُِ. قال: كذبتَ، و لكنَّك قاتلت لِأن یقال جرئ فقد قیلَ، ثَّم أمرَ به فَسُحبَ علی وجهه حتی أُلقیَ فی النار، و رجلٌ تَعلَّم العلم و علَّمه، و قرأ القرآنَ فأتی به فعرَّفه نعمَه فعرفَها، قال: فما عملتَ فیها؟ قال تعلمتُ العلمَ و عَلَّمتُه و قرأتُ فیك القرآن، قال: كذبتَ، و لكنَّك تعلمتَ العلم لیقال عالمٌ، و قرأتَ القرآنَ لیقال هو قاریءٌ، فقد قیل ثمَّ أَمر به فَسُحبَ علی وجهه حتی ألقی فی النار، و رجلٌ وَسَّعَ اللهُ علیه و أعطاه من أَصناف المال كله فأتی به فَعرفَه نعمَه فَعرفها، قال: فما عملت فیها؟ قال: ما تركتُ من سبیلٍ تُحبُّ أن یُنفق فیها إلا أنفقتُ فیها لك. قال: كذَبت. و لكنَّك فعلتَ لیقال: هو جوأد، فقد قیل ثُمَّ اَمَر به فَسُحبَ علی وجهه، ثُمَّ ألقیَ فی النار»:نخستین کسی که روز قیامت قضاوت میشود کسی است که به شهادت رسیده است و خداوند او را میآورد، نعمتهایش به او نشان داده میشود و آنها را به یاد میآورد، به او میگوید: چه کار کردی؟ میگوید: در راه تو به کارزار پرداختم تا به شهادت رسیدم. خداوند میگوید: دروغ میگویی، کارزار کردی تا بگویند شجاعی، که گفتند! سپس دستور میدهد و او را کشان- کشان به آتش میاندازند، دیگری کسی است که دانش آموخته و یاد داده است، و قرآن خوانده است او را میآورند، خداوند نعمتهایش را نشانش میدهد و به یاد میآورد، سپس میپرسد: با اینها چه کار کردی؟ میگوید: دانس آموختم و به دیگران یاد دادم و به خاطر تو قرآن خواندم. میگوید: دروغ میگویی، بلکه دانش آموختی تا بگویند دانشمند هستی، قرآن خواندی تا بگویند قاری هستی. البته که گفتند! سپس دستور میدهد او را کشان – کشان میبرند تا به آتش اندازند. سپس کسی است که خداوند روزیاش را گشایش داده و از هر گونه مالی به او بخشیده است، او را میآورند نعمتهایش را به او نشان میدهند و او آنها را به یاد میآورد، خداوند میپرسد: با این همه نعمت چه کار کردی؟ میگوید: هر راهی که تو دوست داری در آن خرج شود، در آن راه خرج کردم به خاطر رضای تو. میگوید: دروغ میگویی، این کار را بدین خاطر کردی تا بگویند: او بخشنده و دست ودل باز است، که البته گفتند! سپس دربارهی او نیز همان دستور را میدهد». [۲۰]
ابوهریره وقتی این حدیث را بازگو میکرد از ترس آن بیهوش میشد، فریادی بلند بر میآورد از هوش میرفت. سپس به هوش میآمد و صورتش را با آب میشست، هربار این کار را میکرد، تا بتواند آن را بیان کند، و گفت پیامبر ج از آن سه نفر با او صحبت کرد وگفت: «یا أباهریرة: أولئك الثلاثة اول خلق الله تسعر بهم النار یوم القیامة»:«ای ابوهریره این سه نفر نخستین مردم هستند که روز قیامت آتش آنها را در بر میگیرد».
بنابراین نخستین کسی که آتش در خود میگیرد قاتل، زناکار، دزد، لواط و شراب خور نیست، بلکه قاری قرآن، صدقه دهنده وجهادگر را به خاطر این مسألهی بسیار مهم (اخلاص) به کام خود فرو میبرد.
به همین شکل نبودِ اخلاص در دانشاندوزی از امور مهم و پرخطر است. پیامبر ج میفرماید: «مَن تَعلمَ علماً ممَّا یبتغی به وجهُ الله لا یتعلُمه إلَّا لیصیبَ به عرضاً من عَرَض الدنیا، لَم یجد عرفَ الجنة یومَ القیامة»:«هر کس دانشی بیاموزد و از آن جمله باشد که در راه خدا آموخته میشود، آن را تنها به قصد به دست آوردن متاع دنیایی بخواهد، روز قیامت بوی بهشت به مشامش نمیرسد». [۲۱]
همچنین میفرماید: «مَن تعلّمَ العلمَ لیماریَ به السفهاءَ أو لیباهیَ به العلماءَ أو لیصرفَ به وجوهَ الناس إلیه فهو فی النار»:«هر کس به منظور بگو مگو کردن با بیخردان یا فخرفروشی با دانشمندان یا به این قصد که توجه مردم را به خود جلب کند، دانشی بیاموزد. عاقبتش آتش است» [۲۲]
بنابراین اخلاص انسان را از جایگاههای ناپسند در روز بازپسین میرهاند، آن روز که خداوند به ریاکاران میگوید: «اذهبوا الی اللذین كنتم تراءون بأعمالكم فی الدنیا فانظروا هل تجدون عندهم جزاءً...؟!»:«بروید پیش آنهایی که در دنیا با کارهای خود برایشان ریا میکردید، ببینید پاداشی نزد آنها دریافت میدارید؟!». [۲۳]
بدین سان اخلاص انسان را از کاستی پاداش و محروم شدن از ثواب نجات میدهد، نظر به این نکته پیامبر ج در پاسخ به کسی که نزدش آمد وگفت: دربارهی کسی که به جنگ رفته و امید پاداش و ذکر نامش را داشته است چه میفرمایید؟ وضعیتش چگونه است؟ فرمود ج: لا شیء له:نصیبی نخواهد داشت (سه بار این سخن را باز گفت) سپس فرمود: «إنَّ اللهَ لایقبلُ منَ العمل إلَّا ما كانَ له خالصاً و ابتغی به وجهُه»:«خداوند تنها کاری را میپسندد که پاک برای او و خشودیش و در راه او باشد». [۲۴]
از ابن مِکرَز – شخصی از دیار شام- از ابوهریره نقل است که شخصی پرسید: ای فرستادهی خدا! کسی میخواهد به جهاد در راه خدا برود، و حال آنکه به قصد چیزی دنیایی این کار ا میکند! پیامبر ج فرمود: «لا أجر له:هیچ پاداشی نخواهد داشت». این سخن برای مردم گران آمد. به آن مرد گفتند: به حضور پیامبر ج برگرد، شاید منظورت را خوب به او نفهماندهای! آمد و گفت: ای فرستادهی خدا کسی که به قصد دنیا به جهاد در راه خدا میپردازد! باز فرمود: «لا أجر له»مردم دوباره به او گفتند: برو پیش پیامبر ج . او نیز برای سومین بار همین کار را کرد. پیامبر ج نیز باز فرمود: «لا أجر له». ابوداود این روایت را نقل کرده و البانی آن را پسندیده است. [۲۵]
پیامبر ج فرمود: خداوند فرموده است: «أنا أَغنی الشركاء عَن الشرك مَن عملَ عملاً أشرك فیه معی غیری تركتُه و شركه»:«من از هر کسی بینیازتر از شریک هستم، هرکس کاری بکند و در آن با من دیگری را شریک سازد او را با شرکش به خود وا میگذارم». [۲۶]
۵- اخلاص بنیاد کارهای مربوط به دل؛
بدین سان اخلاص سنگ بنای کارها و اموری است؛ که در حوزهی دل است کارهایی که دیگر اندامها انجام میدهند پیرو و تمام کنندهی آن است.
۶- تاثیر اخلاص در بزرگ کردن کار کوچک؛
از جمله فواید اخلاص این است که کار ناچیز را چنان بزرگ میگرداند که مانند کوه در آید، همان طور که ریا کار بزرگ را چنان ناچیز میکند که نزد خداوند وزنی نداشته باشد و به صورت گرد پراکنده در هوا در آید. ﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣﴾[الفرقان: ٢٣]. «چون به اعمالی که انجام دادهاند بپردازیم آن را چون غباری پراکنده میکنیم».
ابن مبارک گوید: چه بسا کار کوچکی که نیت آن را بزرگ میکند و چه بسا کار بزرگی که نیت آن را ناچیز میگرداند. [۲٧]
گذشته از این، اخلاص چنان است که انسان با آن خود را از شیاطین محافظت میکند، و آن برای این منظور پناهگاهی بس استوار است به همین خاطر خود شیطان آن گاه که با خود پیمان بست که بندگان خدا را بفریبد به خداوند سبحان گفت: ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ٤٠﴾[الحجر: ٤٠] «مگر آن بندگانت که اخلاص بورزند».
بنابراین شیطان بر کسی که به دژ شکست ناپذیر اخلاص پناه ببرد، تسلطی نخواهد داشت.
معروف کرخی که به خود یادآوری میکرد، گفت: «یا نفسُ أخلصی تتخلصی»:«ای نفس اخلاص پیشه کن تا رستگار شوی».
٧- آغاز سخن دربارهی کارهای دل با سخن از اخلاص شیوهی پیشینیان صالح است؛
سخن راندن در این موضوع به جهت اینکه روش پیشینیان بوده است، مهم است آنها کتابهایشان را با این بحث آغاز میکردند، چنانکه بخاری – /- با حدیث: «إنما الأعمال بالنیات»سخن آغاز کرده است. عبدالرحمن بن مهدی گفته است: هرکس بخواهد کتابی بنگارد با این حدیث یعنی «إنما الاعمال بالنیات»آغاز کند.
۸- پیونداخلاص و اصلاح اوضاع زندگی؛
همچنین اخلاص به خاطر اینکه بیشتر مردم در زنجیرهیی از درگیریهای داخلی زندگی میکنند، بسیار مهم است، مردم داعیان و طالبان علم همه از این درگیریهای داخلی رنج میبرند، و از چیزیهایی ر نج میبرند که به سبب آن از هر گونه برکت و توفیقی جز آنکه مشمول رحمت خداوندی گردیده، بینصیب شدهاند، پس دین بدون سربازانی با اخلاص چگونه قوام مییابد؟ بدون طالبان علم با اخلاص چگونه آموزش داده میشود؟ بدون سپاهیانی مخلص چگونه دین یاری داده میشود؟
بنابراین مسألهی اخلاص برای رهاندن ما انسانها از این وضعیتی که اکنون در آن هستیم مهم است، اکنون ملت در حالتی از عقبافتادگی و شکست به سر میبرد، قدرتهایی از غرب و شرق بر آن چیره هستند، چرا؟ علتهای زیادی دارد، مهمترین آن این است: از دست دادن مهمترین عنصر یعنی اخلاص، به راستی که نایاب و اندک شده است، چرا که اگر اخلاص وجود داشت، وضع این چنین نبود، ضمن اینکه طرحهای فراوانی بوده که برپا شده، سپس بدون نتیجه کنار زده شده است و دعوتهایی که به ریا آغشته شده، جنبشهای اسلامی بزرگی نیز بوده که هزاران نفر در آن بودهاند، اما همه نابود شده، فرو ریخته و از بین رفته است، تنها به خاطر بهرهمند نبودن از اخلاص و به خاطر اینکه برای اهداف دنیایی از قبیل ریاست، جاه ومال بوده است...!
٩- اخلاص از شرطهای درستی کارهاست؛
طبعاً هیچ کاری به طور درست قوام نمییابد مگر اینکه اخلاص و اصلاح بنیان آن باشد، کاش میدانستم نیت کسی که نمیداند حقیقت نیت چیست، چگونه صلاح مییابد؟ و کسی که نیت درستی دارد اما به حقیقت اخلاص پی نبرده است، چگونه میتواند مخلص باشد؟ و آن مخلصی که معنای صداقت را درنیافته چگونه از خود انتظار صداقت دارد؟
۱۰- توجه دانشمندان به آموزش اخلاص به مردم؛
دانشمندان بر مسألهی پرداختن به آموزش درس اخلاص به مردم تاکید و به آن تشویق میکردند. ابن ابی جمره که خود از دانشمندان بزرگ است، میگوید: «دوست داشتم در میان فقیهان کسی بود که هیچ مشغلهی دیگری نداشت جز اینکه اهداف مردم در اعمال و رفتارشان را نشان دهد و تنها به تدریس در زمینهی اعمال نیتها بپردازد، چرا که بسیاری از مردم به خاطرندانستن و عدم رعایت این موارد به وادی هلاکت رفتهاند».
این ناکامیها، شکستها، محرومیت و پذیرفته نشدن اعمال به جهت اخلال در اخلاص است... ای کاش کسی بود که به امر آموزش دادن این مسأله در عبادت و اعمال به مردم کمر همت میبست.
۱۱- پیوند اخلاص و کارهای مباح؛
اخلاص همچنین این فایده را دارد که کارهای مباح را به درجهی عبادت میرساند، و با آن میتوان به مراتب والا دست یافت، مانند: اگر کسی بوی خوش مصرف کند، به قصد اقتدا به روش پیامبر ج در جمعه و مساجد به منظور احترام خانهی خدا، یا به جهت عدم آزار مردم یا ملائکه، بر آن پاداش داده میشود. یکی از پیشینیان گفته است: من دوست دارم در هر چیز و هر کاری نیت داشته باشم حتی در خوردن و خفتن و رفتن به دستشویی.
تمام اینها از مواردی است که میتواند قصد از آن نزدیکی به خداوند (سبحانه وتعالی) باشد، زیرا همهی آن چه سبب پایداری بدن و پرداختن دل به امور مهم است، از دیدگاه شرع مطلوب و مدنظر است.
مثلاً هرکس از خوردن، نیرو گرفتن برای عبادت را قصد کند، پاداش میگیرد، هرکس به قصد پاکداشت نفس و نکوداشت دل خانوادهاش وبه دنیا آوردن فرزندی که پس از او خداوند را بپرستد، ازدواج کند، پاداش داده میشود. و به خاطر تمام اینها به او ثواب میرسد، پس حساب و کتاب هیچیک از این کارهای مباح را ناچیز مپندار، چه بسا همین باشد که روز رستاخیر رستگارت کند...!
از دیدگاه فقیهان نیت آن است که با آن عبادات از عادات و یک عبادت ویژهیی از نوع دیگر تشخیص داده میشود، و این جا مقصود ارادهی رضای خداوند است. [۲۸]
اما وقتی دربارهی نیت در موضوع اخلاص سخن میگوییم، منظور جدا کردن غسل پاکیزگی از غسل جنابت یا مشخص کردن نماز ظهر از نماز عصر نیست، زیرا صورت مسأله یکی است، پس نیت آن است که ظهر را از عصر مینمایاند، و در این جا قصدمان این نیست که عبادتی را از عبادت دیگر، یا عادتی را از عبادتی تمییز دهیم، بلکه اکنون در قضیهی نیت در اخلاص ارادهی خشنودی خداوند مقصود است.
۱۲- اخلاص و پاکی دل؛
از آنکه بگذریم اخلاص دل را از کینه و حسد پاکسازی میکند و موجب قبول عمل میشود، چرا که پیامبر ج فرموده است: «إن الله (جل و عزّ) لایقبل من العمل إلا ما كان له خالصاً و ابتغی به وجهه»:«خداوند فقط اعمالی را قبول میکند که پاک و بااخلاص برای او و به منظور خشنودی او باشد». [۲٩]
۱۳- اخلاص و بخشش گناهان؛
اخلاص همچنین سبب بخشش فراگیر گناهان است. شیخ الاسلام ابن تیمیه (/) گوید: گاهی نوعی کار هست که انسان به گونهیی انجام میدهد که اخلاصش در آن به سرحد کمال میرسد و خداوند به خاطر آن گناهان بزرگی را میبخشاید: - مانند حدیث بطاقة- چرا که آنهایی که گناه بزرگ مرتکب شدهاند همه لا إله إلا الله میگویند، اما آنکه با اخلاص میگوید، کاری میکند که تمام گناهانش پاک شود و وزنهی او با این شهادت سنگینی کند، نیز مانند زن فاسدی که به سگی آب بدهد خداوند او را مشمول بخشش خویش میگرداند، یا نظیر کسی که آشغال، مانع یا وسیلهی آزار و اذیتی را از سر راه بردارد، خداوند به او بخشش میکند. [۳۰]
مثلاً برداشتن یک شاخهی درخت از سر راه... چگونه میتواند سبب بخشش گناهان باشد؟ این با اخلاص شدنی است. یا زن زناکار با آب دادن به سگی چگونه بخشیده میشود؟! چون او چنان مایهیی از اخلاص را در دلش فراهم آورده است که جز خداوند به آن پی نمیبرد.
این چیزی است که بسیار اندک در میان مردم رخ میدهد، اما دربارهی این زن رخ داد، هم چنانکه برای صاحب گناهان بزرگ که این کلمه را بر زبان رانده واخلاص داشت، و آنکه مانع را از سر راه برداشت و ... .
ما اگر در زندگی کارهای مباح زیادی داریم که به آن میپردازیم خیلی مهم است که اخلاص داشته باشیم تا این کارها دگرگون شود و از مباح بودن به مستحب بدون تبدیل شود، زیرا ما همهی آن را انجام میدهیم، هیچکس نیست که غذا نخورد، هیچکس نیست به دستشویی نرود، و کسی نیست ازدواج نکند مگر به ندرت، و هیچکس نیست لباس نپوشد، یا بوی خوش به خو د نزند، این البته تحقق یافته است، کسی نیست برای همسرش هدیههایی نخرد، این نیز محقق است، هیچکس نیست در مدرسه یا دانشگاهی درس نخواند مگر اندک، و چون چیزی محقق و فراهم آمده باشد پس چه قدر خوب و چه عالی است که به خاطر آن پاداش بگیرید و چگونه پاداش میگیرید جز با نیت صالح و آن همانا اخلاص است...!
۱۴- پیوند اخلاص و گشایش گرفتاریها؛
برطرف شدن گرفتاری و اندوه جز با اخلاص شدنی نیست، شاهد این مدعی حدیث آن سه نفری است که در پشت صخرهیی گیر افتادند، تا اینکه خداوند راه را بر آنها گشود. یکی از آنها با اخلاص نیت کرده بود برای رضای خداوند شب و روز کمر خدمت به پدر و مادرش بسته بود، دیگری با اخلاص در شرف نزدیکی با زنی نامحرم برخاسته بود و یکی دیگر آن بود که اجر عاملی را به تمامی پس داد و توسعه بخشید و چند سال بر آن صبر کرد، و او بزرگترین کار را در میان سه نفر کرده بود، در آن گرفتاری هرکدام با زاری و با زبان حال میگفت: خداوندا اگر میدانی من آن کار را برای تو و در راستای خشنودی تو انجام دادهام، پس ما را از این گرفتاری که دچار شدهایم برهان، و این چنین با اخلاص رهایی یافتند.
پس اخلاص مرکب راهوار رستگاری است که به سبب آن اندوه و گرفتاریها رفع میشود و گذشته از آن وسوسهها و وهمها به کناری نهاد میشود: با آن حکمت روزی انسان میشود، اگر انسان نسبت به خدا اخلاص بورزد، شایسته است که به حقیقت و درستی دست یابد. ﴿إِن تَتَّقُواْ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّكُمۡ فُرۡقَانٗا﴾[الانفال: ٢٩] «اگر از خدا بترسید وسیلهیی برای تشخیص حق از باطل برایتان قرار میدهد».
از جمله دعاهای پیامبر ج این بود: «اهدنی لما اختلف فیه من الحق بإذنك»:«به خواست خودت مرا در آن چه در آن اختلاف هست به حقیقت راه بنما». [۳۱]
۱۵- اخلاص و بالا بردن درجه؛
انسان میتواند با کاری – هر چند به تمامی نباشد- که مخلصانه انجام میدهد پاداش بگیرد، و حتی به درجهی شهیدان و مجاهدان برسد هر چند در بسترش جان سپرده باشد، خداوند فرمود:﴿وَلَا عَلَى ٱلَّذِينَ إِذَا مَآ أَتَوۡكَ لِتَحۡمِلَهُمۡ قُلۡتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحۡمِلُكُمۡ عَلَيۡهِ تَوَلَّواْ وَّأَعۡيُنُهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ ٩٢﴾[التوبة: ٩٢] («[نیز گناهی نیست] بر آنان که پیش تو آمدند تا مرکب به آنها بدهی اما تو گفتی من چیزی ندارم، آنها با چشمانی پر از اشک از اندوه اینکه چیزی ندارند که در راه خدا ببخشند، بازگشتند». و پیامبر ج نیز فرمود: «إنَّ أقواماً خلفنَا فی المدینة ما سَلكنَا شعباً و لا وادیاً إلَّا و هُم معنا، حبسَهم العذرُ»:«گروهی بودند که در مدینه ماندند، به هر دره و هر دشتی رفتیم، با ما بودند، آنها کسانی بودند که برای نیامدنشان عذری داشتند». بخاری روایت کرده است. [۳۲]در روایت مسلم چنین آمده است: «إلا شركوكم فی الأجر»:«با شما در پاداش شریک بودند». [۳۳]
۱۶- اخلاص و دریافت پاداش؛
انسان با وجود اخلاص به پاداش میرسد، هر چند دچار اشتباه شود، مانند مجتهد و دانشمند و فقیه، مثلاً اگر در حد توان و به قصد ادای حق و انجام امر برای خدا، درست عمل کند، اما در حد کمال به درستی آن را انجام ندهد، از فضل خداوند پاداش داده میشود.
۱٧- اخلاص و رهایی از آشوبها؛
آدمی با اخلاص از آشوب نجات مییابد، و میتواند آن را سپری برای خود در برابر شهوتها و افتادن در چنگال اهل خرابکاری و نابهکاری قرار دهد، به همین سبب خداوند یوسف÷را از غوغای همسر عزیز مصر رهانید و به دامن فسق و فجور نیفتاد. ﴿وَلَقَدۡ هَمَّتۡ بِهِۦۖ وَهَمَّ بِهَا لَوۡلَآ أَن رَّءَا بُرۡهَٰنَ رَبِّهِۦۚ كَذَٰلِكَ لِنَصۡرِفَ عَنۡهُ ٱلسُّوٓءَ وَٱلۡفَحۡشَآءَۚ إِنَّهُۥ مِنۡ عِبَادِنَا ٱلۡمُخۡلَصِينَ ٢٤﴾[الیوسف: ٢٤] «[آن زن] به تحقیق قصد او کرده بود، او نیز اگر برهان خدا را ندیده بود، قصد کرده بود اما این چنین برای اینکه زشتی و ناپاکی را از او بزداییم [نجاتش دادیم]، او حقیقتاً از بندگان با اخلاص ما بود»، ﴿أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ رِزۡقٞ مَّعۡلُومٞ ٤١ فَوَٰكِهُ وَهُم مُّكۡرَمُونَ ٤٢ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ٤٣﴾[الصافات: ٤١ – ٤٣] «آنها روزی مشخص دارند، در حالی که گرامی هستند و میوههایی برایشان هست، در بهشت برین».
کارهای نیک با وجود اخلاص چندین برابر میشود و خداوند (سبحانه و تعالی) با اخلاصان را دوست میدارد.
اکنون که این همه امتیازها نصیب مخلصین میگردد، شایسته است و حق است که با اراده و تلاش ما نیز در شمار اهل اخلاص باشیم.
[۱۸] ترمذی (۲۴۶۵) در بخش صفة القیامة و الزهد والورع از حدیث انس بن مالکسنقل کرده است، ابن ماجه نیز (۴۱۰۵) در بخش الزهد- باب الهم بالدنیا از حدیث زید بن ثابتسمانند این را نقل کرده است. شیخ آلبانی نیز در صحیح خود الجامع الصغیر (۶۵۱، ۶۵۱۶) این حدیث را صحیح میداند. [۱٩] بخاری (۵۶) بخش الإیمان، باب ما جاء أن الأعمال بالنیة و الحسبة، و مسلم (۱۶۲۸) بخش الوصیة، باب الوصیة بالثلث، از حدیث سعد بن ابی وقاصسنقل کردهاند. [۲۰] احمد (۸۰٧۸) و مسلم (۱٩۰۵) بخش الإمارة، باب من قاتل للریاء و السمعة استحق النار، و ترمذی (۲۳۸۲)، نسائی (۳۱۳٧) از حدیث ابوهریرهسنقل کردهاند. [۲۱] احمد (۸۲۸۵)، ابوداود (۳۶۶۴) بخش العلم، باب فی طلب العلم لغیرالله، ابن ماجه (۲۵۲) در مقدمه، باب الانتفاع بالعلم و العمل به، از حدیث ابوهریرةسآوردهاند. این حدیث را شیخ آلبانی در صحیح الجامع الصغیر (۶۱۵٩) صحیح دانسته است. لفظ (عرضاً) به فتح راء و گاهی به سکون آن یعنی نصیب، چه مال و دارایی باشد چه جاه و مقام، (عَرف الجنة) به فتح عین و سکون راء یعنی بو، مبالغه در تحریم بهشت است، زیرا کسی که بوی چیزی را در نیابد قطعاً آن را به دست نمیآورد، این حمل بر این نکته است که اصلاً وارد آن نمیشود، و برخورد خدا با او مانند دیگر گناهکاران است. به نقل از عون المعبود. [۲۲] ترمذی (۲۶۵۵) بخش فی العلم باب ما جاء فیمن یطلب بعلمه الدنیا، و ابن ماجه (۲۵۳) بخش مقدمه، باب الانتفاع بالعلم و العمل به، از حدیث عبدالله بن عمر (ش) روایت کردهاند. این لفظ در این جا از ابن ماجه است. شیخ آلبانی نیز در کتاب صحیحش الجامع الصغیر (۶۳۸۲) آن را صحیح معرفی کرده است. [۲۳] احمد (۲۳۱۱٩) نقل کرده است. شیخ آلبانی در «السلسلة الصحیحة» (۲/۶۳۴) آن را صحیح دانسته است. [۲۴] نسائی (۳۱۴۰) بخش جهاد، باب من غزا یلتمس الأجر و الذکر نقل کرده است. شیخ البانی در صحیح الترغیب و الترهیب آن را نیک دانسته است. [۲۵] مسلم (۲٩۸۵) بخش الزهد و الرقائق، باب من أشرک فی عمله غیرالله، از حدیث ابوهریرهسنقل کرده است. [۲۶] مسلم (۲٩۸۵) بخش الزهد و الرقائق، باب من أشرک فی عمله غیرالله، از حدیث ابوهریره نقل کرده است. [۲٧] سیر أعلام النبلاء، (۸/۴۰۰). [۲۸] ن. ک جامع العلوم و الحکم، ص۸۵. [۲٩] نسائی (۳۱۴۰)، بخش جهاد، باب من غزا یلتمس الأجر و الذکر، از حدیث ابوامامه باهلیسنقل کرده است، مناوی در فیض القدیر گفته است: حدیث صحیحی است، حاکم صحیح دانسته است. منذری نیز میگوید: اسناد خوبی دارد، حافظ عراقی میگوید: نیک است، ابن حجر صفت خوب را در موردش به کار برده است. [۳۰] منهاج السنة ۶/۲۱۸، با اندکی تصرف. [۳۱] مسلم (٧٧۰) بخش صلاة المسافرین، باب الدعاء فی صلاة اللیل و قیامه نقل کرده است. [۳۲] بخاری (۲۸۳٩) بخش جهاد، باب من حبسهم العذر عن الخوف، از حدیث انس بن مالکسروایت کرده است. [۳۳] مسلم (۱٩۱۱) بخش إمارات، باب ثواب من حبسه عن الغزو مرض أو عذر آخر، از حدیث انس بن مالکسنقل کرده است.