تعریف خرسندی
دربارهی تعریف خرسندی باید گفت که: خرسندی نقطهی مقابل سخط (نارضایتی) است و در حدیث چنین آمده: «اللَّهمَّ إنِّی أَعوذُ بِرضاك مِن سُخطِك و بِمُعافتِك مِن عقُوبتِك و أُعوذُ بك لا أُحصی ثناءً علیك أَنتَ كما أثنیتَ علی نفسك»:«خدایا از خشم و نارضاییات به خرسندیات، از کیفرت به بخششت پناه میبرم، به تو پناه میجویم هیچ ستایشی از تو نتوانم، تو خود چنانی که خودت ستودهای». [۱۵۰]
میگویند: ﴿فِي عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ﴾[الحاقة: ٢١] «در زندگی رضایت بخش». یعنی خشنود از آن. و رضوان یعنی خرسندی بسیار.
خرسندی در شرع: خرسندی بنده از خدا آن است که از قضای الهی هر چه باشد، متنفر نباشد، و خشنودی خدا از بنده آن است که بنده به دستورهایش عمل کند و از آن چه نهی کرده بپرهیزد.
«أرضاه»: یعنی چیزی به او داد که خرسند شد، «ترضّاه»: یعنی خشنودی او را خواست.
شاعر گوید:
إذا العجوزُ غَضبت فَطلِّقِ
و لاترضاها و لاتملّقِِِ
به نظر میرسد که چنین چیزی را نمیخواهد، شاهد در بیت شعر این سخن است: «ترضاها» یعنی خشنودی او را خواست.
حال که بزرگترین خشنودی، خشنودی خداوند است، واژهی رضوان به خرسندی خدا اختصاص یافته است که خود فرموده: ﴿يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّهِمۡ وَرِضۡوَٰنٗا﴾[المائدة: ٢] «فضل و خشنودی خدا را میخواهند» و نیز ﴿يُبَشِّرُهُمۡ رَبُّهُم بِرَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَرِضۡوَٰنٖ﴾[التوبة: ٢١] «به آنها مژدهی رحمت و خشنودی خود میدهد».
[۱۵۰] حدیث صحیحی است. مسلم (۴۸۶) بخش الصلاة، باب ما یقال فی الرکوع و السجود آورده است.