جایگاه شناخت خوف و اهمیت آن
ابن قدامه (/) میگوید: «بدان که خوف تازیانهی خداوند است که به آن بندگانش را بر مواظبت دانش و عمل هوشیار میسازد، تا بدین وسیله به مقام نزدیکی به خداوند برسند. خوف چراغ روشنی بخش دلهاست، با آن میتوان خیر و شر نهفته در آن را دید.
آدمی از هرکس بترسد یعنی خوف داشته باشد از او میگریزد جز خداوند، وقتی از او خوف دارد به سویش میگریزد. بنابراین صاحب خوف از پروردگارش به سوی خود پروردگار میگریزد، و البته مگر گریزگاه دیگری هست؟! خوف از هر دلی رخت بربندد، تباه میشود، و چون در دلی جای بگیرد جایگاههای شهوت در آن را میسوزاند و انگیزههای دنیوی را از آن میزداید.
چه بسا خوف کسانی را که اسیر لذت بودند و در بند سرمستی آن، آزاد کرد! چه بسا کسانی که گرفتار هوای نفس بودند و توان و نیروی خود را در آن تباه گرداندند، از قید و بند رهانید.... و چه قدر کسانی را بیدار کرد که در پوششی از شهوت به خواب غفلت فرو رفته بودند... و چه قدر کسانی را که با پدر و مادر خود قطع رابطه کرده بودند، خوف آنها را از آن کار بازداشت و به شیوهی درست باز گرداند... چه بسا کسی که در فساد غرق بود، خوف او را از خوابش بیدار کرد... چه بسیار عابدی که از خشیت خداوند گریه کرد.... و چه بسیار کسانی که به سوی خدا بازگشتند خوف خواب را از چشمان آنها ربود... چه بسا کسی که در راه خدا سفر کرد و خوف همراهیاش کرد... چه بسا کسی که عشق خدایی در دلش جای گرفته و از اشک چشمانش زمین سیراب شد... پس چه بزرگ است جایگاه خوف برای کسی که آن را بداند و بشناسد!
خوف خود مقصود اصلی نیست، منظور از ترسیدن و خوف داشتن این نیست که بترسیم، بلکه بترسیم تا خوف ابزرای باشد برای اصلاح حالمان.
اگر خوف خود مقصود به ذات بود از دل بهشتیان برداشته نمیشد، اما چون رفتن آنها به بهشت پایان دهنده به مسأله است، در حالی که این از آنها خواسته نشده، و در آنجا نه عملی هست و نه تلاشی در انجام عبادات و مقابله با هوی و هوس و شهوتها، به خاطر این خوف از آنها برداشته شده است، و در همین راستا خداوند فرموده: ﴿وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾[البقرة: ١١٢] «نه ترسی بر آنها هست و نه اندوهی دارند».
هرکس امروز خوف در دل داشته باشد، فردا در امان خواهد بود...و آن کس که امروز خود را در امان بداند، فردا ترس او را بیقرار میکند.
خوف به کارها و رفتارها مربوط میشود، اما دوست داشتن به ذات و صفات، از این روی ایمانداران چون وارد سرای جاوید میشوند، بیشترو بیشتر پروردگارشان را دوست دارند و هیچ خوفی دامنگیر آنها نمیشود.
ابن رجب/میگوید: «خداوند مردم را آفرید تا او را بشناسند و بپرستند و خشیت او را در دل داشته باشند، نشانههایی دال بر بزرگی و عظمت خویش قرار داد تا از او بترسند و جایگاه جلال و بلندی مقامش را دریابند، شدت عقاب خویش را برایشان توصیف کرده و همچنین سرای شکنجهای را که آن را برای کسانی که از او نافرمانی کنند، آماده کرده، توصیف کرده است، تا از او بهراسند و ضمن انجام کارهای نیک پروای او را داشته باشند». [۸۰]
به هیمن سبب خداوند در کتابش سخن از آتش و آزار و شکنجهی آماده شده برای دشمنانش را بسیار تکرار کرده است.. وآتش سخت، خار خشک، آب داغ، زنجیر و ؟؟؟ و دیگر ترسها و هراسهای بزرگ را که در آن هست در چند جا آورده است.... بدین گونه بندگانش را به ترس و پروای خود و سرعت عمل در اجرای فرمانهایش آن چه دوست دارد و از آن خشنود است... و پرهیز از آن چه از آن نهی میکند و زشت میداند، فرا میخواند. هرکس در این کتاب کریم بنگرد و در آن اندیشه کند شگفتیها در آن میبیند. همچنین است سنت درست که خود مفسر و بیانگر معانی کتاب (قرآن) است، نیز اخلاق و رفتار پیشینیان نیکوکار، اهل دانش و ایمان از یاران پیامبر و تابعین آنها. هرکس در سنت تأمل کند احوال اینان را در مییابد و پی میبرد که به چه خوف و خشیت و فروتنی آراسته بودهاند و این بوده که آنها را به چنان حالتهای پاک و مقامهای والا بالا میبرد، در نتیجهی تلاش زیاد در طاعت و پرهیز از کارهای مکروه هر چند کوچک.
[۸۰] ن. ک. «التخویف من النار» از ابن رجب حنبلی، ۱/۵.