مراتب تحقق توکل
۱- یاد خدا و توسل به نامها و صفتهای مبارکش، با اعتماد و ایمان به او و قدرت وعظمتش. کسانی که نامها و صفتهای خدا را رها میکنند و منکر آن هستند، این مرتبه را محقق نمیسازد.
۲- اثبات سببها و مسببها و اینکه اسباب به تنهایی تأثیر کاملی نخواهد داشت. هرکس سببها را انکار کند و بگوید باطل است، نادان و بیخرد است. بیگمان سببهایی وجود دارد که ناگزیر باید آن را فراهم ساخت. مثلاً برای صاحب فرزند شدن باید ازدواج کرد و برای برداشت محصول باید کشت کرد و...
به همین خاطر وقتی کسی نزد پیامبر ج آمد و دربارهی شترش پرسید ای رسول خدا آیا آن را ببندم و به خدا توکل کنم یا اینکه با توکل به او آزاد و رهایش کنم؟ فرمود: «اعقلها و توكل»:«بلکه آن را ببند و توکل کن». [۳۰۲]
گاهی انسان جز دعا راهی ندارد و چارهیی نمیبیند و دعال البته چه خوب سببی است!
خداوند در کتابش پرداختن به اسباب را در هر کاری به بندگانش آموخته است: ﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ ذَلُولٗا فَٱمۡشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُواْ مِن رِّزۡقِهِۦۖ وَإِلَيۡهِ ٱلنُّشُورُ١٥﴾[الملك: ۱۵]. «اوست که زمین را رام شما کرد در اکناف آن بگردید و روزی او را بخورید و بازگشت همه به سوی اوست»، ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠﴾[الجمعة: ۱۰] «پس از پایان نماز در زمین متفرق شوید و از فضل خدا روزی را طلب کنید و بسیار خدا را به یاد آورید تا رستگار شوید». بنابراین کسی که میگوید: تا رزق و روزی پیدا نکنم، هیچ کاری نمیکنم، از شرع خدا غافل است و جایگاه خدا را نمیداند که در سورهی مزمل میفرماید: ﴿وَءَاخَرُونَ يَضۡرِبُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَبۡتَغُونَ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ﴾[المزمل: ۲۰] «گروهی دیگر برای بهرهبرداری از فضل الهی در زمین سفر میکنند» «یضربون» یعنی به سفر میروند، میگردند و تجارت میکنند، همانطور که یاران پیامبرج نیز در دریا و خشکی برای تجارت میرفتند ویا در باغها و نخلستانهایشان کار میکردند.
غسل روز جمعه به خاطر این است که مردم کار میکنند و عرق میکنند و بر لباسهایشان مینشیند و بوی بدی در مسجد ایجاد میکند، در روایت هست که در چنین حالی به یاران پیامبر گفتند: «لو اغتسلتم!»:«ای کاش غسل میکردید». [۳۰۳]
امام احمد وقتی دربارهی گروهی که میگویند مینشینم، روزی ما به عهدهی خداوند است، و خود را متوکله مینامند، از او سؤال شد، گفت: سخن بیارزشی است. چون خداوند فرموده است: ﴿فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩ فَإِذَا قُضِيَتِ ٱلصَّلَوٰةُ فَٱنتَشِرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَٱبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِ ٱللَّهِ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ١٠﴾[الجمعة: ٩-۱۰] «به ذکرخدا بشتابید و خرید و فروش را واگذارید اگر بدانید این برای شما بهتر است پس از پایان نماز در زمین متفرق شوید و از فضل خدا طلب روزی کنید».
صالح بن احمد بن حنبل گوید: «از پدرم دربارهی گروهی که کار نمیکنند و میگویند توکل کردهایم، سؤال شد، گفت: اینها بدعت گذارند».
۳- استواری و ثابت قدمی در راه توحید؛ انسان اگر توحید را محقق سازد بهرهی فراوانی از توکل خدا خواهد داشت: ﴿حَسۡبِيَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ عَلَيۡهِ تَوَكَّلۡتُ﴾[التوبة: ۱۲٩] «خداوند برای من کافی است و معبودی جز او نیست، بر او توکل کردم».
۴- اعتماد به خدا در همهی کارها، چنانکه همه چیز را به او واگذار کند.
۵- به خداوند گمان نیک ببرد، به آن چه در دست خدا است مطمئنتر باشد تابه آن چه در دست خودش است، دلش با رو آوردن دنیا یا رویگردانی آن یعنی برخورداری از نعمتهای دنیا یا بینصیب ماندن از آن نلرزد و توجهی نداشته باشد، زیرا به خدا اعتماد دارد، در این حال به کسی میماند که پادشاهی یک درهم به او بدهد و از او دزدیده شود. پادشاه بگوید: نگران نباش چندین برابر آن نزد من هست، هر وقت بیایی از گنجینهی خود چند برابر به تو میدهم! لذا هرکس بداند خداوند پادشاه پادشاهان است وگنیجنههایش سرشار است، نباید آشفته و نگران گردد؛ هر چه از دست برود، خداوند دارا و ثروتمند است، آن را جبران میکند.
دربارهی خوش گمانی به خدا در حدیث قدسی آمده است: «أنا عندظنّ عبدی بی»:«بندهام هر طور دربارهی من گمان کند، من همانگونهام». [۳۰۴]
گمان نیک موجب توکل بر خدا میشود. انسان اگر بداند و یقین داشته باشد خداوند بینیاز و صاحب ملک و توانای مطلق است، به او توکل میکند.
۶- تسلیم قلب به خدا؛ وقتی انسان خویشتن را مانند بندهی مطیع و فرمانبردار به پرودرگار خود بسپارد، توکل در او ایجاد میشود.
٧- توکل در واگذاری: ﴿فَسَتَذۡكُرُونَ مَآ أَقُولُ لَكُمۡۚ وَأُفَوِّضُ أَمۡرِيٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾[غافر: ۴۴] «آنچه را به شما میگویم، به زودی به یاد خواهید آورد، من کار خود را به خدا واگذار میکنم» یعنی بر او توکل میکنم و با وجود قطع رابطه با شما و دوری از شما به خاطر نیرنگتان، از او کمک میخواهم.
ابن مسعود گوید: آیهیی که واگذار و تفویض امور به خدا به طور کامل و با قاطعیت بیشتری آمده این است: ﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓ﴾[الطلاق: ۳] «هرکس به خدا توکل کند خدا او را کافی است». [۳۰۵]
ابن قیم به نقل از شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «قدر در میان دو حالت واقع شده است: توکل – پیش از وقوع آن- و خشنودی – پس ازآن- از دیدگاه دین و توحید. زیرا هرکس پیش از انجام کاری به خدا توکل کند و پس از آن به هر چه پیش میآید خشنود باشد، انسانی است که در عمل عبودیت را به اثبات رسانده است. [۳۰۶]
با این دید به دعای استخاره دقت کنید: «واقدر لی الخیرَ حیثُ كان ثمَّ رضّنی به»:«برای من خیر و احسان مقرر بدار- هر جا که باشد- و مرا به آن خشنود بگردان.» بنابراین توکل به خدا، واگذاری امر به خدا پیش از وقوع و خشنودی به آن و هر چه رخ میدهد، پس از آن.
[۳۰۲]درجهی حدیث نیک است: ترمذی (۲۵۱٧) بخش صفة القیامة و الرقائق و الورع، روایت کرده و گفته: حدیث غریبی است. البانی درصحیح الجامع (۱۰۶۸) آن را نیک دانسته است. [۳۰۳] صحیح است: بخاری (۲۰٧۱) بخش البیوع، باب کسب الرجل و عمله بیده، و مسلم (۸۴٧) بخش الجمعه، باب وجوب غسل الجمعة علی کل بالغ من الرجال روایت کردهاند. [۳۰۴] صحیح است: بخاری (٧۴۰۵) بخش التوحید، باب قوله الله تعالی: ﴿وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥ﴾[آل عمران: ۲۸] و مسلم (۲۶٧۵) بخش الذکر و الدعاء، باب الحث علی ذکر الله تعالی آوردهاند. [۳۰۵] طبرانی در المعجم الکبیر (٩/۱۳۳) به شمارهی (۸۶۵٩)، عبدالرزاق در کتابش (۳/۳٧۱) به شمارهی (۶۰۰۲) و بیهقی در شعب الایمان (۲/۴۵۸) به شمارهی (۲۳٩۲) روایت کردهاند. [۳۰۶] ن. ک: مدارج السالکین: ۲/۱۲۲.