انواع مجازاتهای نفس
منظور از مجازات این است که نفس را وادار به طاعت کرد و با بند و ابزار طاعت آن را کنترل کرد. برای روشن شدن بهتر مسأله نمونههایی از مجازاتهای پیشینیان بر نفس خود را ذکر میکنیم.
عمر بن خطاب وقتی نماز عصری را به جماعت از دست داد، خود را به صدقه دادن زمینی به ارزش دویست هزار درهم مجازات کرد.
ابن عمر وقتی نماز جماعتی را از دست میداد آن شب را کامل زنده میداشت، روزی نماز مغرب را به تأخیر انداخت، تا اینکه دو ستاره طلوع کردند و او با اینکه هنوز وقت نماز باقی بود، دو برده را آزاد کرد.
ابن ابی ربیعه دو رکعت سنت صبح را ادا نکرد، و در تلافی آن یک برده را آزاد کرد.
ملاحظه میشود مجازاتهایی که گذشتگان بر نفس خویش روا میداشتند به خاطر چیزهایی بوده که در آن نوعی کوتاهی روی داده است، کوتاهی برای پیشینیانِ دارایِ نفسِ والا، انجام ندادن کار واجبی یا ارتکاب حرامی نبوده است بلکه درضایع نمودن ذکر یا وردی یا طاعت بهتری بوده است.
نفس تا به زحمت و تلاش وادار نگردد، تا محاسبه و مجازات نشود، صلاح نمییابد، اندیشه و تأمل در احوال جهادگران و مبارزان به مجازات و واداشتن نفس به جبران مافات کمک میکند.
پیامبر ج فرمود: «مَن قامَ بِعشرِ آیاتٍ لیُكتب مِنَ الغافلین، و مَن قام بمائة آیة كتِبَ مِنَ القانتین، و مَن قامَ بألف آیة كتِبَ مَن المقنطرینَ»:«هرکس ده آیه بخواند در شمار غافلان نوشته نخواهد شد، هرکس صد آیه بخواند از گروه عابدان شمرده میشود، و هرکس هزار آیه بخواند در شمار توانگران در میآید». [۳۸۰]
شاید تأمل و اندیشه در احوال گذشتگان و آن چه در این گونه موارد و انجام میدادند، با وجود نمونههای اندکی که در دست هست، انسان را به چگونگی مجازات نفس راهنمایی کند، و آن را به عبادات و مستحبات بیشتری ملزم کند.
همسر مسروق – نام یکی از عابدان بوده است- میگوید: مسروق همیشه در حالی دیده میشد که ساق پاهایش بر اثر طول دادن نماز ورم کرده بود، به خدا وقتی پشت سرش مینشستم، از رحم و شفقت بر او میگریستم. [۳۸۱]
ابودرداء میگوید: اگر به خاطر سه چیز نبود حتی یک روز هم زندگی را دوست نمیداشتم: تشنگی در گرمای نیمروزی به خاطر خدا، سجده در دل شب و همنشینی با مردمی که گزیده و نیکو سخن میگویند. [۳۸۲]
مادر ربیع بن خثیم از زیادی گریه و شب بیداری پسرش برای عبادت نگرانش شد و میترسید بیمار شود، به او گفت: پسرم! شاید کسی را کشتهای؟ گفت: آری ای مادر! مادرش گفت: پس بگو کیست تا از خانوادهاش بخواهیم تو را ببخشند، به خدا سوگند اگر بدانند تو به چه حال و روزی افتادهای، دلشان به رحم میآید و تو را میبخشند، پسر گفت: مادر... آنکه کشتهام نفس خودم است!! [۳۸۳]بسیار فرق است بین چنین نفس پاک و سرزنشگر و نفسی مانند نفس کافر ملحد و ستیزهجویی که به فرزندش – که زیاد عبادت میکرد- گفت توصیه میکنم زیاد خود را در عبادت خسته نکنی، پسر گفت چرا؟ گفت: چون ممکن است چیزی در کار نباشد! این شک در رستاخیز و روزشمار و پاداش کفر بزرگی است!
قاسم بن محمد گفت: روزی از خانه بیرون رفتم- عادتم این بود که وقتی صبح از خانه بیرون میرفتم، نزد عایشهلمیرفتم و بر او سلام میکردم- دیدم مشغول نماز است و این آیه را میخواند: ﴿فَمَنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡنَا وَوَقَىٰنَا عَذَابَ ٱلسَّمُومِ٢٧﴾[الطور: ۲٧] «اما خدا بر ما منت نهاد و از عذاب کشنده حفظمان کرد» میگریست، دعا میکرد و آیه را تکرار میکرد، من خسته شدم، و او در همان حال بود، برخاستم و به بازار رفتم، چون کارهایم تمام شد، به پیش عایشهلبازگشتم و باز دیدم در همان حال است، من برگشتم و او هنوز آن آیه را میخواند، میگریست و دعا میکرد. [۳۸۴]
دلها زود به گناه گرایش پیدا میکنند، باید آن را کنترل و وارسی کرد.
[۳۸۰] صحیح است: ابوداود (۱۳٩۸) بخش الصلاة، باب تخریب القرآن، روایت کرده است. البانی در صحیح الجامع به شمارهی (۶۴۳٩) آن را صحیح دانسته است. [۳۸۱] ابن مبارک در الزهد (۱/۳۲) به شمارهی (٩۵) روایت کرده است. [۳۸۲] بیهقی در الزهد الکبیر (۲/۳۲۴) به شمارهی (۸٧۰) و ابن المبارک در الزهد (۱/٩۴) به شمارهی (۲٧٧) واحمد در الزهد (۱/۳۵۱) روایت کردهاند. [۳۸۳] ابونعیم ، حلیة الاولیاء، ۲/۱۱۴. [۳۸۴] ابونعیم، همان، ۲/۵۵.