موانع خوف
برخی چیزها مانع خوف میشوند، از آن شمار: گناه و نافرمانی، دنیا، رفیق ناباب، غفلت و ...
خوف ناقص نوعی خوف خطرناک است. چنان است که انسان به مجلس وعظی برود، بشنود، متأثر شود و سپس برگردد... هیچ اتفاقی نیفتد، همه چیز تمام شد و واژهها به هوا رفت...!
این گونه خوف بسنده نیست، برخی از مردم گریه میکنند و چون از آن حال بیرون آیند، پایان همه چیز است. در حالی که آن چه که در دل جای گرفته، نفوذ کرده و سود رسانده است، مدنظر است.
خوف مطلوب آن است که ادامه داشته باشد... اما خوف آنی و زودگذر ارزشی ندارد.
یکی از یاران پیامبر ج (عرباض بن ساریهس) گفت: «روزی پیامبر ج پس از نماز صبح موعظهیی رسا برای ما ایراد کرد، در اثرآن اشک از چشمانش ریزان شد و دلها لرزان، یکی از حاضران پرسید: موعظهی شخصی است که خداحافظی میکند، چه مسئولیتی به ما میدهید؟ پیامبر وصیت را به آنها عطا کرد». [۱۲۳]پس یاران پیامبر ج قصد اجرای موعظهها و سفارشهای پیامبران را داشتند.
پیامبر ج خود میفرمود: «لو تعلمونَ ما أَعلمَ لَضحكتُم قلیلاً و لَبكیتُم كثیراً و لخَرجتُم إلی الصَّعداتِ تجأرون الله»: «اگر آن چه من میدانم شما میدانستید اندکی میخندیدید و بسیار میگریستید و بیگمان به سر راهها میرفتید و به پیشگاه خدا گریه و زاری میکردید». او خود به بالای منبر رفت وبه یارانش گفت: «از من بپرسید... از من بپرسید..» یاران چهرههای گریان خود را پوشاندند و زار- زار گریستند...!! حذافه که به غیر پدر خود منسوب بود، آمد وگفت: پدر من کیست؟ گفت: «پدرت حذافه است». این چنین با وحی نسب او ثابت شد، تا اینکه عمر آمد و گفت: «رَضینا بِاللهِ رّباً و بِالإسلام دیناً، و بِمحمدٍ رسولاً»و از آشوبهای بد به خدا پناه برد. پیامبر ج فرمود: «لَم أرَ كالیوم قطُّ فی الخیرِ و الشرِّ، إنِّی صُوّرت لی الجنّةُ و النَّار فرأیتُهما دونَ هذا الحائط»:«هرگز مانند امروز خیر و شر را ندیدهام، بهشت و جهنم برایم مصور گشت، و آنها را که انگار پشت این دیوار بود دیدم». [۱۲۴]و فرمود ج: «أَطَّت السماءُ و حقَّ لها أَن تئطَّ، ما فیها موضعٌ إلّا و فیها ملك قائم أو قاعد أو ساجد»: «آسمان بگرید زار، و شایسته است که چنین کند در هر گوشه و کناری از آن فرشتهیی ایستاده یکی نشسته و یکی در سجده است». [۱۲۵]با وجود اینکه آنها ملایکه هستند اما حالشان چنین است...!!
خوف اگر در دل بندگان پدید آید آثارش بر اندامها و اعضا نیز پدیدار میگردد، چنان نیست که زودگذر باشد و برود.
أراك لستَ بوقاف و لاحـــــذر
كاد حاطب الخَابطِ الأعواد فی الغلسِ
تَرجُو النجاةَ و لَم تسلك مسالكها
إنَّ الســــفینةَ لاتجـری علـــی الیبسِ
میبینم آگاه وهوشیار نیستی مانند کسی که شب در تاریکی هیزم جمع میکند. امید رهایی داری و حال آنکه راه آن را نپیمودهای، بدان که کشتی در خشکی جریان نمییابد.
یکی از پیشینیان گفته است: «از انسانها در شگفتم چگونه از ترس بیماری از غذا پرهیز میکنند، اما از ترس آتش از گناه پرهیز نمیکنند!».
پیامبر ج فرمود: «ما رأیتُ مثلَ النار نامَ هاربُها»:«هیچکس را ندیدهام که با وجود چیزی که از آن میترسد به خواب برود، إلا کسی که از آتش میترسد ولی به خواب میرود» [۱۲۶].
ابن تیمیه گوید: «هر کس از خدا نافرمانی کند، نادان است، هرکس از او خوف دارد دانا و فرمانبردار است». [۱۲٧]
آنکه از خدا میترسد پیش از فرا رسیدن مرگ به انجام کارهای نیک پیشدستی میکند، از روزها و ساعتها استفاده میکند. مواظب وقتش است، لحظه به لحظهی عمرش را با حرص از اینکه در چیزهای بیفایده یا ناچیز و یا دنیای فانی و لذتهای ناگوارای آن بگذراند، نگه میدارد.
انسان با خوف عمرش را با حساب و کتاب میگذارند، زیاد با خدا راز و نیاز میکند، از او کمک میخواهد، امید دارد به هر شکلی از خشم و انتقامش وارهد، حالش مانند حال کسانی است که ابن مبارک (/) دربارهی آنها گفته است:
إِذا ما اللیلُ أظلمَ كـــابدُوه
فَیسفرُ عَنهم و هـــم ركــوعُ
أطارَ الخوف ُ نومَهم فقامُوا
و أهلُ الأَمنِ فی الدنیا هجوعُ
لَهم تحتَ الظلامِ و همُ سجودُ
أنینٌ منـــه تَنفرجُ الضلــوعُ
و خرسٌ بالنهارِ لطولِ صمتٍ
عَلیهم مِن سَكینتهم خشوعُ
چون شب در تاریکی فرو رود، به رنج و سختی میافتند، و روز فرا میرسد در حالی که آنها در حالت رکوع هستند، خوف، خواب آنها را پرانده است، لذا بلند شدهاند، در حالی که آنهایی که در امنیت به سر میبرند، در خوابند. در زیر پردهی تاریکی وقتی به سجده میروند نالههایی سر میدهند که استخوانهایشان نزدیک است از هم باز شود. به خاطر سکوت طولانی در روز انگار گنگاند، زبان ندارند، و از آرامش و آسایشی که دارند بسیار فروتن و خاشع هستند.
از خداوند میخواهیم که ما را از شمار بندگانی قرار دهد که در نهان وآشکارا از او خشیت دارند و از نفس خود و بدحسابی میترسند، از او میخواهیم که بهشت خود را از منت و کرم خود روزی ما بگرداند، اوست شنوندهی پاسخ دهندهی دعاها.
[۱۲۳] صحیح است به روایت ابوداود (۴۶۰٧)، بخش السنة، باب فی لزوم السنة، تزمذی (۲۶٧۶) بخش العلم، باب ما جاء فی الأخذ بالسنه و اجتناب البدع، و ابن ماجه (۴۲) در مقدمه، باب اتباع سنة الخلفاء الراشدین المهدیین، آلبانی درصحیح الجامع (۲۵۴٩) آن را صحیح دانسته است. [۱۲۴] درست است به روایت بخاری (٧۰٩۱) بخش الفتن، باب التعوذ من الفتن و مسلم (۲۳۵٩) بخش الفضائل، باب توقیره ج و ترک إکثار سؤاله عما لا ضرورة إلیه أو لا یتعلق به تکلیف و ما لایقع. [۱۲۵] حدیث خوبی است. ترمذی (۲۳۱۲) بخش الزهد، باب قول النبی ج: «لو تعلمون ما أعلم» و احمد در مسند (۲۱۰۰۵) روایت کردهاند. آلبانی در صحیح الجامع (۲۴۴٩) آن را نیک دانسته است. [۱۲۶] درجهی حدیث حسن است، به روایت ترمذی (۲۶۰۱) بخش صفة جهنم، آلبانی در صحیح الجامع (۵٩۲۲) آن را نیک دانسته است. [۱۲٧] ن. ک. مجموع الفتاوی، از شیخ الاسلام ابن تیمیه، (٧/۲۲).