شناخت حقیقت شکر نعمتها
مردم در فهم سپاسگزاری به خاطر نعمتهایی که خداوند بر آنها ارزانی داشته، راههای پراکندهیی پیش گرفته و برداشتهای گوناگونی دارند، تا جایی که گاهی خود را از برخی از آن نعمتها محروم میکنند، در حالی که خداوند به اینکه ما از آن برخوردار گردیم و بهرهمند شویم و او را شکر بگوییم، خشنوداست و راضی. با وجود این چرا خود را از روزی خدا بینصیب کنیم: ﴿كُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ مِن رِّزۡقِ ٱللَّهِ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ﴾[البقرة: ۶۰] «از روزیهای الهی بخورید و بیاشامید و فساد را زمین نگسترانید»، ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِلَّهِ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ١٧٢﴾[البقرة: ۱٧۲] «ای مؤمنان از نعمتهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم، بخورید و اگر خدا را میپرستید شکرش را به جا آورید».
با توجه به آیههای قرآن امکان ندارد شکرگزاری با حرام کردن حلال صورت بپذیرد! آنچنان که در مبادی تصوف هست، صوفیه گمان میکنند از جمله شیوههای شکر نعمتها بهره نگرفتن و برخوردار نشدن از آن است. لذا آنها نعمتهای خدا را بر خود حرام میکنند! اما حقیقت این است خداوند با رضایت و خشنودی خاص خود به ما اجازه داده است از نعمتهایش بهرهمند گردیم و از او سپاسگزاری کنیم، نعمتهای پاکیزهی خدا را و حلال او را بر خود حرام نکنیم، بلکه بخوریم، بنوشیم، اما اسراف نکنیم، از او شکرگزاری کنیم و به او ایمان داشته باشیم، زیرا از طرفی نعمتهایی هستند که خودداری از آن ممکن نیست، مثلاً آیا کسی هست که نعمت نفس کشیدن را از خود محروم کند؟ قضای حاجت نیز نعمتی است، حتی آبی که مینوشیم نعمت است. این نعمتها را خداوند برای ما مباح فرموده و بابهرهمندی ما از آن خشنود است، بر ما شکر واجب است. اگر برای بهره مندی از نعمتهای خدا ادای شکر به اندازهی واقعی آن شرط بود تمام اعمال بندگان حق یک نعمت را ادا نمیکرد، پس ای پروردگار منان «أبوءُ بِنعمتك علیّ و أبوءُ بذنبی»:«به نعمت تو در حقم و گناهم به درگاه تو معترفم» این چنین خدا را شکر گوییم، به نعمتهایش اعتراف کنیم، با شکر نعمت از کوتاهی خود طلب بخشش کنیم، هر چند با هر مقدار که باشد، شکر ما با نعمتهایش برابری نمیکند!
راه درست این است که نعمتهای خداوند را در آن چه که مورد رضایت و خشنودی اوست به کار بگیریم، و او را بستاییم، شکر کنیم و از کوتاهیهای خود در انجام تکالیف پوزش بخواهیم، او از این کار ما خرسند است.
در صحیحین از پیامبر ج نقل است که او آن قدر به عبادت ایستاد که پاهایش پوسته- پوسته شد. به او گفتند: ای رسول خدا با اینکه خدوند گناهان گذشته و آیندهی تو را بخشیده، چرا چنین خود را به سختی میاندازید؟ فرمود: «أفلا أكون عبداً شكوراً؟»:«پس بندهی شکرگزاری نباشم؟!». [۲۳۴]
او با آن مقام معنوی والا به خاطر بخشش خداوند شکرگزاری میکرد.
برای این منظور ما میتوانیم از خدا بخواهیم ما را بر شکر خود یاری دهد: «خدایا مرا در ذکر، شکر و عبادت شایستهی تو یاری کن». [۲۳۵]پیامبر این سخن را برای معاذ بیان کرد و به او آموخت.
وقتی از پیامبر ج پرسیدند: از داراییها کدام یک را برگیریم؟ توجه آنها را به نکتهیی مهم جلب کرد، فرمود: «لیتخذ أحدُكم قلباً و لساناً ذاكراً و زوجة مؤمنة تُعین أحدكم علی أمر دینه و دنیاه»:«شما باید دلی شکرگزار، زبانی ذکر کننده و همسر ایمانداری که در امور دینی و دنیایی یاریگرتان باشد، داشته باشید». [۲۳۶]بنابراین سرمایهی حقیقی و جاودانی چنانکه حبیب خدا اشاره فرمود، قلب شاکر، زبان ذاکر و همسر ایماندار است.او ج همچنین فرمود: «إن الله لیرضی عن العبد أن یأكل الأكلة فیحمده علیها أو یشرب الشربة فیحمده علیها»:«خداوند از بنده خشنود میشود اگر او هر چه بخورد یا هر چه بنوشد خداوند را بر آن شکر گوید». [۲۳٧]
حسن بصری گفت: خداوند مردم را به هر نعمتی که بخواهد بهرهمند میگرداند، اگر به خاطر آن او را شکرگزاری نکنند، آن را تبدیل به عذاب میکند. به همین سبب پیشینیان آگاه شکر را به دو نام میخواندند: یکی (حافظ) چون نعمتهای موجود را حفظ میکرد و دیگری (جالب: جلب کننده) زیرا نعمتهای از دست رفته را باز میآورد. این چنین افزایش نعمتها از سوی خداوند ادامه پیدا میکند تا زمانی که بنده بر شکرگزاری پایدار باشد، پیشتر به شکر، قید و بند نعمتها میگفتند؛ از آن روی که نعمت را در بند میکرد و نمیگذاشت از دست برود.
عمر به عبدالعزیز گفت: «نعمتهای خداوند را با سپاسگزاری از او در قید کنید». [۲۳۸]شکر در هنگام سلامتی به نظر برخی از اهل علم بزرگتر از شکیبایی در هنگام آزمایش وگرفتاری است.
مطرف به عبدالله گفت: «اگر سلامت باشم و شکر گویم نزد من دوست داشتنیتر است تا اینکه مصیبت زده باشم و شکیبایی پیشه کنم». [۲۳٩]یعنی اگر شکر نعمتها روزیام شود بهتر از این است که گرفتار گردم و صبر کنم. پیامبر ج سفارش کرد که طلب بخشش و سلامتی کنیم، در حالی که هیچ اشاره نکرده که درخواست مصیبت و صبر کنیم.
و انگهی اگر کسی شکر بر نعمت روزیاش گردد، مقامی کمتر از شکیبایی بر مصیبت نیست. حسن گفت: «بسیار از نعمتها یاد کنید، یاد آن شکر است، خداوند پیامبرش را سفارش کرده که به نعمتش تحدث کند: ﴿وَأَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثۡ١١﴾[الضحى: ۱۱] «و از نعمت پروردگارت سخن بگو». خداوند دوست دارد آثار نعمتهایش بر بندگانش را ببیند، پدیدار بودن آثار نعمتهای الهی بر بنده زبان حال او در شکرش است». [۲۴۰]
ابورجاء عطاردی گفت: عمران بن حصین با بالاپوشی ابریشمی بر تن که هرگز چنین پوششی بر او ندیده بودیم، پیش ما آمد، گفت: پیامبر خدا فرمود: «إذا أنعم الله علی عبدٍ نعمةً یُحبُّ أن یری أثرَ نعمته علی عبده»:«وقتی خداوند نعمتی را بر بندهی خود ارزانی دارد، دوست دارد اثر آن را در او ببیند». [۲۴۱]
پیامبر ج همچنین فرمود: «كلوا و اشربوا و تَصدّقوا فی غیرّمخیلة و لاسَرفَ فإن الله یحبّ أن یری أثر نعمته علی عبده»:«بخورید، بنوشید و صدقه بدهید، اما بدون کبر و زیاده روی؛ (و بدانید که) خداوند دوست دارد آثار نعمتش را در بندهاش ملاحظه کند». این قضیه بسیاری از مردم را دچار مشکل میکند، برخی بدین منظور گرانبهاترین چیزها را میخرند و گمان میکنند از باب دیده شدن آثار نعمت خداوند بر آنهاست!! در حالیکه پیامبر ج ضوابط و شروط این مسأله را در حدیث بالا برای امتش روشن ساخته است، این سخن دربارهی نمونهیی از مردم گفته شد که ثروت و نعمتهایی داشت و با آن حال بدترین لباسها را میپوشید. پیامبر ج حتی این سخن را در مورد کسی که لباس متوسطی میپوشید، نگفت این جاست که ضابط و حد شرعی مشخص میشود. وقتی انسان بخواهد نعمت های خداوند بر خود را نمایان سازد نباید وارد دایرهی تکبر و زیادهروی شود.
از ابواحوص و او از پدرش نقل است که گفت: با ظاهری نامرتب و آلوده نزد پیامبر رفتم، فرمود: «آیا از اموال دنیا چیزی داری؟ گفتم: بله، گفت: «چه داری؟» گفتم: همه چیز، شتر، برده، چارپا، اسب! فرمود: «إذا آتاك الله مالاً فَلیُرَ علیك»:«وقتی خداوند چیزی به تو عطا فرموده پس چنان کن که آثارش بر تو دیده شود». [۲۴۲]
حسن گفت: وقتی خدا نعمتی به مردمی بدهد از آنها میخواهد او را شکر گویند، اگر شکرگزار باشند میتواند برآن بیفزاید و اگر آن را انکار و ناسپاسی کنند میتواند نعمتش را بر آنها تبدیل به عذاب کند.
خدا انسان ناسپاس را نکوهش کرده است. کسی که نعمتهای الهی را شکر نگوید ﴿إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لِرَبِّهِۦ لَكَنُودٞ٦﴾[العاديات: ۶] «انسان در برابر پروردگارش ناسپاس است». حسن گفت یعنی مصیبتها و سختیها را برشمرَد و نعمتها را به فراموشی بسپارد. اگر به گروه بازرگانان نگاه کنید، میبینید برخی که صد هزار درآمد داشتهاند، به پنجاه هزار کاهش یافته است، اگر چیزی از آنها بخواهید میگویند فروش نداشته و سود نکردهاند. با اینکه فروش دارند اما کم شده است در حالی که میبینید مردمانی که تنگدستند، و زیان دیدهاند میگویند الحمدلله، اگر در داراییامان ضررکردیم در عوض دارای اهل و عیال هستیم، و اگر خانواده را از دست بدهیم، باز سلامتی را داریم، اگر سلامتی از کف برود، شکیبایی هست. چنین کسانی پیوسته اگر نعمتهایی را از دست بدهند، نعمتهایی دیگر را به یاد میآورند، این کجا و آن آدم ناسپاس قدر نشناس کجا، که سختیها را میشمارد و نعمتها را از یاد میبرد؟!
این حالت روانی در میان زنان نمایانتر است. اگر یک عمر در حق زنی نیکی کنید، سپس اندکی کوتاهی از شما ببیند، میگوید: هرگز هیچ خوبی از شما ندیدم! البته این نقصان حقیقت است. زنان- به روایتی- بیشترین اهل آتشند، زیرا در حق شریک زندگی ناسپاسند. [۲۴۳]توجه به این نکته عبرت آمیز است که جایی که عدم شکر نعمت همسر منجر به آتش دزوخ میشود، کسی که به نعمت خدا کفر میورزد و آن را نادیده میگیرد، چه حالی دارد؟!
یـا أیّها الظالمُ فی فعله و
الظلم مـردودٌ عـلـی مـن ظَلَم
إلی مَتی أنتَ وحتی متی
تشكو المصیباتِ و تَنسی النِّعم
ای کسی که به ظلم دچار شدهای! بدان که عاقبت ظلم، به ظالم باز میگردد. تو تا چه هنگام از مصیبتها سخن میگویی، و نعمتها را فراموش میکنی؟!
بنابراین سخن گفتن از نعمتها شکر آن است و یاد نکردن از آن کفر، و هرکس به خاطر اندک نعمتی شکر نگوید، به خاطر نعمت فراوان هم شکرگزار نیست، «و هرکس از مردم تشکر نکند، خداوند را نیز شکر نگوید». [۲۴۴]
پیامبر ج سورهی رحمن را از اول تا آخر بر یارانش خواند، آنها سکوت اختیار کردند، فرمود: «لَقَد قرأتها علی الجنّ لیلة الجن فكانوا أحسن مردوداً مِنكم كنتُ كلما أتیت علی قوله:﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ١٣﴾[الرحمن: ۱۳] قالوا: لابشیءٍ مِن نعمك ربّنا نكذب، ربّنا و لك الحمدُ»:«این سوره را شب بر جنیان خواندم، آنها عکس العملشان بهتر از شما بود، من هر بار که به این فرمودهی الهی «پس کدامین نعمت پروردگارتان را تکذیب میکنید» میرسیدم، آنها میگفتند: پروردگارا هیچیک از نعمتهای تو را تکذیب نمیکنیم، پروردگارا تو را سپاس میگوییم!». [۲۴۵]
شُریح گوید: «بنده به هر مصیبتی دچار گردد پروردگار درآن، سه نعمت بر او دارد: نخست اینکه مصیبت در دین نبوده، دوم بزرگتر از آن چه رخ داده، نخواهد بود و اینکه ناگزیر از رخ دادن آن است». ﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ٢٢ لِّكَيۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰكُمۡۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٍ٢٣﴾[الحديد: ۲۲-۲۳] «هیچ مصیبتی در زمین و در وجود شما روی نخواهد داد مگر آنکه قبل از پیدایش در کتابی رقم خورده باشد مسلماً این کار بر خدا آسان است. تا به خاطر چیزی که از دستتان رفته است افسوس نخورید و برای آنچه به شما داده است شادمان نشوید».
عمر بن عبدالعزیز نیز هنگامی که به نعمتی که خدا به او ارزانی داشته بود، مینگریست، میگفت: «خداوندا، من از اینکه نعمت تو را به کفر تبدیل کنم، از اینکه پس از شناخت آن قدرش را ندانم و از اینکه فراموشش کنم و از آن تمجید و ستایش نکنم، به خودت پناه میبرم».
زیرا خداوند کسانی را که به نعمتش ناسپاسی کردند و مردم خویش را به وادی هلاکت انداختند، نکوهش کرده است.
پیامبر ج وقتی سفرهی غذا را جمع میکردند، میفرمود: «الحمدُ لله الذی كفانا و أوانا غیرمكفی و لامكفورٍ، الحمدلله ربنا غیرمكفیّ و لامودّع و لامستغنی ربنا»:«سپاس وستایش برای خدا که او ما را بسنده است، و ما را پناه داد، از او بینیاز و به او ناسپاس نیستیم، سپاس برای خدا پروردگا ما، بدون او هیچ چیز بسنده نیست، کسی را رها نمیکند و هیچکس ما را از او بینیاز نمیکند». [۲۴۶]
[۲۳۴] صحیح است: بخاری (۱۱۳۰) بخش جمعه، باب قیام النبی ج اللیل، و مسلم (۲۸۱٩) بخش صفة القیامة و الجنة والنار، باب إکثارالاعمال و الاجتهاد فی العبادة، روایت کرده اند. [۲۳۵] صحیح است: ابوداود (۱۵۲۲) بخش الصلاة، باب فی الاستغفار، نسائی (۱۳۰۳) بخش السهر، و احمد در مسند (۲۱۶۱۴) روایت کردهاند. ألبانی در صحیح الجامع (٧٩۶٩) آن را صحیح دانسته است. [۲۳۶] صحیح است: ترمذی (۳۰٩۴) بخش التفسیر، باب و من سورة التوبة، ابن ماجه (۱۸۵۶) بخش النکاح، باب أفضل النساء، و امام احمد در مسند (۲۱۸۸٧) روایت کردهاند. البانی در صحیح الجامع (۵۳۵۵) آن را صحیح معرفی کرده است. [۲۳٧] صحیح است: به روایت مسلم (۲٧۳۴) بخش الذکر و الدعاء، باب استحباب حمدالله تعالی بعد الأکل و الشرب. [۲۳۸] بیهقی در شعب الأیمان (۴/۱۳۰) به شمارهی (۴۵۴۶) از سخنان عمر بن عبدالعزیزسآورده است. [۲۳٩] بیهقی در شعب الإیمان (۴/۱۰۵) به شمارهی (۴۴۳۵)، معمر بن ارشد در الجامع (۱۱/۲۵۳)، هناد در الزهد (۱/۲۵۴) به شمارهی (۴۴۲) و ابن قتیبه در تأویل مختلف الحدیث (۱/۱٧۰) روایت کردهاند. [۲۴۰] بیهقی در شعب الایمان (۴/۱۰۲) به شمارهی (۴۴۲۱) از سخنان حسن بصری نقل کرده است. [۲۴۱] درجهی حدیث نیک است: ترمذی بدون لفظ حکایت (۲۸۱٩) بخش الأدب، باب ما جاء إن الله تعالی یحب أن یری أثر نعمته علی عبده، روایت کرده و گفته حدیث نیک است. احمد نیز در مسند (۸۰۴۵) آورده است. البانی در صحیح الجامع (۱۸۸٧) آن را نیک دانسته است. [۲۴۲] صحیح است. احمد در مسند (۳/۴٧۳) حدیث (۱۵۴۵٧) ابن حبان در صحیحش (۱۲/۲۳۴)، حاکم در مستدرک (۱/٧۶) حدیث (۶۵) نقل کردهاند. حاکم گفته اسنادش صحیح است.ابوداود طیالسی نیز در مسندش (۱/۱۸۴) حدیث (۱۳۰۳) آورده و البانی در صحیح الجامع به شمارهی (۲۵۴) آن را صحیح دانسته است. [۲۴۳] روایت صحیح است. بخاری (۱۴۶۲) بخش الزکاة، باب الزکاة علی الأقارب، و مسلم (۸۰) بخش ایمان، باب بیان نقصان الإیمان بنقص الطاعات. [۲۴۴] درجهی حدیث نیک است: احمد در مسند (۱٧٩۸۱) نقل کرده و البانی درصحیح الجامع (۳۱۰۴) آن را نیک دانسته است. [۲۴۵] درجهی حدیث نیک است. ترمذی (۳۲٩۱) بخش تفسیر القرآن، باب و من سورة الرحمن، روایت کرده و گفته است: حدیث غریب است. البانی در صحیح الجامع (۵۱۳۸) آن را نیک دانسته است. [۲۴۶] صحیح است. بخاری (۵۴۵٩) بخش الأطعمه، باب مایقول إذا فزع من طعامه، روایت کرده است.