دلایل وجوب خوف
۱- خداوندأ فرموده:
﴿إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٧٥﴾[آل عمران: ١٧٥].
«بیگمان تنها شیطان است که پیروانش را میترساند، پس شما از آنها نترسید و اگر ایمان دارید از من بترسید». سعدی /در تفسیر این آیه گفت: «در این آیه وجوب خوف تنها از خداوند و اینکه آن از لوازم ایمان است بیان گردیده است، پس ایمان بنده به اندازهی ترس او از خداوند است».
۲- خداوند میفرماید: ﴿فَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِ﴾[البقرة: ٤٠] «فقط از من بترسید» این دستور است ولازم الاجرا.
۳- ﴿فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ﴾[المائدة: ٤٤] «از مردم نترسید بلکه از من بترسید».
سعدی در تفسیرش آورده است: «خداوند دستور داده است که از او خشیت داشته باشیم و این اصل هر گونه خیری است، چرا که هرکس ازا و نترسد از نافرمانیاش ابایی ندارد و دستورش را اجرا نمیکند».
خداوند اهل خوف را ستوده و فرموده است: ﴿ٱلَّذِينَ هُم مِّنۡ خَشۡيَةِ رَبِّهِم مُّشۡفِقُونَ﴾[المؤمنون: ٥٧]. «آنهایی که نگران خوف پروردگارشان هستند» تا آنجا که میگوید: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَهُمۡ لَهَا سَٰبِقُونَ ٦١﴾[المؤمنون: ٦١]. «آنان در کارهای نیک شتاب میکنند و بر دیگران پیشی میگیرند».
از عایشهلهمسر پیامبر ج نقل است که فرمود: دربارهی این آیه: ﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡتُونَ مَآ ءَاتَواْ وَّقُلُوبُهُمۡ وَجِلَةٌ أَنَّهُمۡ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ رَٰجِعُونَ ٦٠﴾[المؤمنون: ٦٠] «آنان که از آن چه به آنها داده شده میبخشند و دلهایشان نگران و بیمناک است، به راستی به سوی پروردگارشان باز میگردند». از پیامبر سؤال کردم: آیا اینان همانهایند که شراب مینوشند و دزدی میکنند؟ فرمود: نه ای دختر صدیق، بلکه آنهایند که روزه میگیرند، نماز میخوانند، صدقه میدهند و باز نگرانند که از آنها پذیرفته نشود». [۸۳]
خداوند همچنین فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾[المؤمنون: ٦١] «آنها در کارهای نیک شتاب میکنند». حسن در این باره گفته است: «طاعات را برای خدا انجام داده و در آن نهایت تلاش کردهاند و با این وجود میترسند پذیرفته نشود... انسان ایماندار نیکی و ترس را با هم دارد و انسان دورو کار زشت و امنیت را». [۸۴]یعنی زشتی در کردار و امنیت از عذاب!
۴- ترساندن از عذاب الهی یکی از مأموریتهای فرستادگان خدا بود: ﴿وَمَا نُرۡسِلُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ﴾[الانعام: ٤٨] «ما پیامبران را جز برای مژده دادن و هشدار دادن نفرستادیم».
هشدار دادن نشان دادن چیزهایی است که باعث ترس میشود. انذار در زبان عربی -چنان که راغب اصفهانی در مفرداتش میگوید- خبردادنی است که در آن ترساندن وجود دارد، همان طور که تبشیر خبردادنی است که در آن خوشحالی هست.
خداوند پیامبرش محمد را در جاهای زیادی از کتابش به عنوان نذیر(هشدار دهنده) یاد میکند.
- پیامبر قومش را در کوه صفا گرد آورد و به آنها گفت: «إنّی نذیر لكم بینَ یدَی عذاب شدید»:«من در برابر یک عذاب سخت به شما هشدار میدهم». [۸۵]
نیز فرمود: «أنا النذیر العریان»:«من هشدار دهندهی عریان هستم». [۸۶]
تفسیر این سخن چنین است که عرب در دوران جاهلیت اگر یکی از آنها لشکری ر ا میدید که به قبیلهاش هجوم میآورد و نزدیک شده است و قبیله خبر ندارد، دوان- دوان میآمد و لباسش را از تن در میآورد و فریاد میزد تا خطرناکی مصیبتی که به زودی بر آنها فرو میآید و ناگوار بودن آن را برایشان بیان کند، این سختترین و شدیدترین هشدارها در میان مردم عرب بود. پیامبر ج در سخن با آنها این قضیه را به استعاره گرفته و آن را به حالتی که خود درک میکنند برای آنها گفته است تا سختی و پرخطری چیزی که آورده برایشان بیان کند.
- ﴿وَقُلۡ إِنِّيٓ أَنَا ٱلنَّذِيرُ ٱلۡمُبِينُ ٨٩﴾[الحجر: ٨٩] «بگو من تنها هشدار دهندهیی روشنگر هستم».
- ﴿فَفِرُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۖ إِنِّي لَكُم مِّنۡهُ نَذِيرٞ مُّبِينٞ ٥٠﴾[الذاریات: ٥٠] «پس به سوی خدا بگریزید که من هشدار هندهی روشنگر برای شما هستم».
- از نخستین دستورهای خدا به پیامبرش هشدار دادن بود... فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢﴾[المدثر: ١ – ٢] «ای دستار بر سر کشیده، برخیز و هشدار بده». مردم را از عذاب الهی، از جهنم، از خشم خدا و انتقامش در دنیا و آخرت بترسان. قرطبی گوید: مردمان مکه را اگر اسلام نپذیرفتند بترسان وآنها را از عذاب برحذر دارد. [۸٧]
خداوند در چندین جایگاه از کتابش به منظور تحقق بخشیدن ترس در جانهای بندگانش عذاب را وصف کرده است تا از آن بپرهیزند، چنانکه میفرماید: ﴿لَهُم مِّن فَوۡقِهِمۡ ظُلَلٞ مِّنَ ٱلنَّارِ وَمِن تَحۡتِهِمۡ ظُلَلٞۚ ذَٰلِكَ يُخَوِّفُ ٱللَّهُ بِهِۦ عِبَادَهُۥۚ يَٰعِبَادِ فَٱتَّقُونِ ١٦﴾[الزمر: ١٦] «از بالای سرشان تودههایی از آتش هست و از پایین هم تودههایی، این چیزی است که خداوند بندگانش را ازآن میترساند، پس ای بندگان من از من بترسید وتقوا پیشه کنید».
ابن کثیر گوید: ﴿ذَٰلِكَ يُخَوِّفُ ٱللَّهُ بِهِۦ عِبَادَهُۥ﴾[الزمر: ١٦] «خداوند با آن بندگاش را میترساند». خبر این موجود را تنها بیان میکند تا با آن آنها را بترساند، برای اینکه از حرام وگناه دوری گزینند،و بیزار شوند. ﴿يَٰعِبَادِ فَٱتَّقُونِ﴾[الزمر: ١٦] «ای بندگان من از من بترسید» یعنی ازقدرت و قهر من و عذاب و انتقام پروا داشته باشید. [۸۸]
خداوند این مطلب را روشن کرده است که نشانهها ومعجزههایی که برای تصدیق پیامبرانشﻹ- مانند شتر صالح- میفرستد، به خاطر ترساندن است. فرمود: ﴿وَءَاتَيۡنَا ثَمُودَ ٱلنَّاقَةَ مُبۡصِرَةٗ فَظَلَمُواْ بِهَاۚ وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓيَٰتِ إِلَّا تَخۡوِيفٗا﴾[الاسراء: ٥٩] «به ثمود شعر را به عنوان نشانهیی روشنگر دادیم، اما در حق آن ستم روا داشتند ما جز به خاطر ترساندن نشانهها را نمیفرستیم».
همین طور نشانههای مربوط به جهان هستی، مانند خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی و ... گرفتن خورشید و ماه در این دنیا تنها یادآور سرای آخرت است چرا که خورشید و ماه در آن دنیا نور و روشنایی خود را از دست میدهند و تاریک میشوند. از ابوهریره از پیامبر ج نقل است: «الشمسُ و القمُر مكوّران یومَ القیامة»:«روز رستاخیز خورشید و ماه تاریک میشوند». [۸٩]
خداوند نیز دربارهی رعد و برق فرموده است: ﴿هُوَ ٱلَّذِي يُرِيكُمُ ٱلۡبَرۡقَ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَيُنشِئُ ٱلسَّحَابَ ٱلثِّقَالَ ١٢﴾[الرعد: ١٢] «اوست که برق را که هم ازآن میترسید و هم به آن طمع دارید، به شما نشان داد و هم اوست که ابرهای سنگین بار را میآفریند» بدین گونه خداوند با برخی از نشانههای مربوط به جهان هستی بندگانش را میترساند.
[۸۳] ترمذی (۳۱٧۵) بخش تفسیر، باب و من سورة المؤمنون، و ابن ماجه (۴۱٩۸) بخش زهد، باب التوقی علی العمل آوردهاند. [۸۴] ابن مبارک در زهد (۱/۳۵۰) به شمارهی ٩۸۵، و طبری در تفسیرش (۱۸/۳۲) آوردهاند. [۸۵] حدیث درستی است. بخاری (۴٧٧۰) بخش تفسیر، باب قوله تعالی «وأنذر عشیرتك الاقربین»و مسلم (۲۰۸) بخش ایمان، باب فی قوله تعالی: «وأنذر عشیرتك الاقربین»روایت کردهاند. [۸۶] درست است، بخاری (۶۴۸۲) بخش الرقائق، باب الانتهاء عن المعاصی، و مسلم (۲۲۸۳) بخش الفضائل، باب شفقته ج علی أمته، نقل کردهاند. [۸٧] ن. ک. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، (۱٩/۶۱). [۸۸] ن. ک. تفسیر ابن کثیر، (۴/۴٩). [۸٩] حدیثی درست است. بخاری (۳۲۰۰) بخش بدء الخلق، باب صفة الشمس و القمر، از حدیث ابوهریره آورده است.