شکر در لغت
یعنی اعتراف به احسان و نیکی کسی. گویند: «شَكرتُ الله، و شَكرتُ لله و شَكرتُ نعمة الله»یعنی خدا را شکر گفتم، و شکر نعمت خدای به جا آوردم، همچنین در لغت به معنای ظهور تأثیر غذا در بدن جاندار میآید. پس «شکور» برای چهارپایان آن است که علف اندک برایش بسنده است یا با علف اندک چاق میشود با این توضیح شکر در این جا خلاف کفر است.
شکر برابر تحسین و تمجید انسان نیکوکار به خاطر کار نیکی که در حق کسی انجام داده به کا میرود. در لغت میگویید: «شکرتُه» و «شَکرَتُ له»، گویند کاربردش در زبان عربی با لام (شکرتُ له) فصیحتر است. شکران مصدر و خلاف کفران است.
«اشتكرت السماء»:یعنی باران آسمان تندتر شد و «اشتكر الضرع»یعنی پستان حیوان پر از شیر شد.
به این اشتقاق بنگرید و دقت کنید در رابطهیی که میان آن شکر موردنظر و شکری که پاداش خدا برای انسان شکور است، میبینید معنیها در افزایش و فزونیاند.