امید دارویی است که دو کس به آن نیاز دارند:
کسی که ناامیدی بر او سلطه یافته چنانکه عبادت را به کناری نهاده و به قطع میداند که سودی نمیبخشد.
دوم. کسی که ترس بر او چیره شده به گونهیی که به خود وخانوادهاش زیان رسانده است. ترسش از حد شرعی آن گذشته، نیاز به تعدیل دارد و چیزی که موازنهیی درآن ایجاد کند، و آن همانا امیدواری است که در شخص ایماندار حالتی طبیعی است.
سخن گفتن با برخی از مردم دربارهی امیدواری باعث درمان است اما انسان نافرمان مغرور آرزومند که از عبادت رویگردان است هرگز داروی امید در او اثر نمیبخشد.
اگر با چنین شخصی از طریق امیدواری وارد شوید او را به انحراف بیشتر میکشانید، برای او تنها داروی خوف اثربخش است. به همین سبب باید وعظ داده شود و با تازیانهی خوف زده شود، آن آرزومند سهلانگار افراطی صحبت کردن با او دربارهی امید اصلاحی به بار نمیآورد. این نکتهیی مهم است که واعظان باید به آن توجه داشته باشند.
یکی از دانشمندان میگوید: «واعظ باید مهربان و زیرک باشد، به سرچشمهی علتها بنگرد و هر دردی را با درمان مناسب آن معالجه کند، این روزگار شایستهی آن نیست که با اسباب امیدواری با مردم کار کرد، بلکه زیادهروی در ایجاد خوف به کار میآید، واعظ تنها زمانی فضیلت و اسباب امیدواری را یاد میکند که قصدش متمایل کردن دلها به سوی خود به منظور اصلاح اشخاص با ترساندن است، اما تا اندازهیی که به ناامید کردنشان از رحمت خدا نینجامد».
حضرت علیسگوید: «عالم کسی است که مردم را از ر حمت خدا ناامید نمیکند و آنها را نسبت به آزمایش خدا در امان نمیدارد». [۱۲٩]
باید بنا به احوال مردم توازنی وجود داشته باشد، اگر مردم بیشتر به سوی کوتاهی و گناه و سهلانگاری گرایش داشتند، ایجاد خوف بیشر گردد، و اگر خود خوف زیادی داشتند و از رحمت خدا ناامید شده بودند، امیدواری را بر آنها چیره گرداند.
[۱۲٩] به روایت دارمی (۲٩۸) در مقدمه، باب من قال العلم الخشیة و تقوی الله، و ابونعیم در الحلیة (۱۰/٧٧).