بعضی از وصیتهای ابوحنیفه
وصیت اول- این وصیت خطاب به بزرگترین شاگرد و یارانش ابویوسف یعقوب بن ابراهیم میباشد که سرمشقی برای رفتار سلطان و مردم به شمار میرود. به علاوه راه پیروزی در آموزش و انتخاب اخلاق پسندیده را به شاگردانش نشان داده و او را از ارتکاب اعمال خلاف برحدر داشته است ... .
«زینهار در هر وقت و حالی نزد سلطان نروید مگر اینکه برای حاجتی علمی از شما دعوت به عمل آورد، زیرا آمد و رفت زیاد با وی از احترام شما میکاهد. وقتی که در حضور سلطان هستی انگار که در میان آتش به سر میبری، دوری از چنان آتش به نفع شماست. زیرا تو را میسوزاند و آزارت میدهد. بدان که آنچه را سلطان برای خودش میخواهد به دیگران روا نمیدارد. سعی کن وقارت را نزد عامه حفظ کنی، به کودکان محبت کن، و به پیران هم احترام بگذار. چون پیغمبرصفرموده: «مَنْ لَمْ یوقّر كَبِيرَنَا، وَ لَمْ يَرْحَمْ صَغِيرَنَا فَلَيْسَ مِنَّا»یعنی: «کسی که پیران ما را احترام نکند و بر کوچکتران ما رحم نیاورد، از ما نیست».
در بازارها و مساجد چیزی نخور. از کوزههای آب عمومی و نیز از دست سقّاها آب ننوش [۵۶]. لباس حریر و ابریشم مپوش، چون به فخرفروشی و غرور منتهی میشود. پیش از تأمین مایحتاج زن، ازدواج مکن، نخست علم بیاموز، دوم از لحاظ مالی خود را تأمین نما، و آنگاه ازدواج کن، زیرا اگر هنگام آموختن علم، به کسب مال بپردازی نمیتوانی علم را دنبال کنی.
بدان که ازدواج پیش از علم، وقت شما را هدر میدهد، چون زاد و ولد زن و تکثیر عائله و تلاش برای امرار معاش آنها، تو را از تحصیل باز میدارد.
فرمان خدا را اطاعت کن و امانت را بپرداز، از نصیحت و راهنمایی همگان دریغ مدار. به مردم احترام گذاشته و آنها را خوار مشمار. در معاشرت با دیگران احترام متقابل را مورد نظر قرار بده. و در وقت دیدار با مردم از طرح مسایل علمی کوتاهی مکن، اگر کسی از تو سؤال کرد، در حدود سؤالش به وی جواب بده، تا دچار تشویش نشود.
اگر به خاطر ثروت، علم را رهاکنی، دچار فقر خواهی شد، چنانکه خدایتعالی میفرماید:
﴿وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا﴾[طه: ۱۲۴].
«و هرکس از ذکر ما روی گرداند در این دنیا زندگی برایش سخت خواهد بود».
با شاگردانت مانند فرزندانت برخورد نما، تا آنها را بیشتر در کسب علم تشویق نمایی. مناقشه و مجادله با عوام و اشخاص فرومایه، آبرویت را میریزد. به هنگام ذکر خدا، حتی از پادشاه هم تجلیل مکن.
در نهان و آشکار با خدای خودت یکسان باش. دانشمند وقتی کارش روبراه میشود که ظاهر و باطنش یکی باشد. اگر سلطان تشخیص دهد که صلاحیت کاری را داری قبول مکن، مگر اینکه بدانی که به خاطر مقام علمیت چنان سمتی را به تو میدهد، و نیز بدانی که اگر آن را قبول نکنی و به کسی واگذار مینماید که به ضرر مردم تمام میشود.
زینهار، از روی ترس در مجلس بحث و مناظره، صحبت نکنی، تا دچار لکنت زبان و پراکندهگویی نشوی.
در راه رفتن، متانت خود را حفظ کن، و از شتابزدگی در کارها بپرهیز، و اگر کسی از پشت سر صدایت کرد، جواب مده، چون حیوانات را از قفا صدا میزنند.
به هنگام صحبت کردن صدایت را بلند مکن، آرام باش. زیاد حرکت مکن تا ثبات شما به مردم محقق شود.
در حضور مردم از ذکر خدا کوتاهی مکن، تا سرمشقی برای آنها باشی. بعد از نمازها، وردی را بخوان که در آن آیات قرآنی وجود داشته باشد. خدا را به خاطر اینکه صبر و نعمتهایی را در شما به ودیعه گذاشته، سپاس کن. و روزهایی را در هر ماه برای گرفتن روزه برگزین، تا دیگران هم از شما پیروی نمایند.
مراقب نفس خود باش، و در راه علمی بکوش که در دنیا و آخرت تو را به کار آید. از یاد مرگ غافل مباش، و برای استادان و دیگر کسانی که از آنها بهره علمی گرفتهای از خداوند طلب بخشایش کن. و بر تلاوت قرآن دوام کن، با خودپرستان و اهل هوی و هوس جز برای هدایت به دین معاشرت مکن.
در جوار خانه سلطان سکونت منما، و عیب همسایگان را فاش مکن، زیرا آنها نزد شما بسان امانت هستند.
به طور کلی عیبپوش باش، و اگر کسی با شما مشورت کرد، تدبیر کارش را تا حدودی که آگاهی داری بنما، زیرا چنان کار موجب خشنودی خدا خواهد بود این نصیحت را از من بپذیر. انشاءالله در دنیا و آخرت تو را به کار آید.
از بخل و حسد بپرهیز، زیرا بخالت، آدمی را رسوا میسازد، طمعکار و دروغگو و دو به هم زن مباش، بلکه در تمام کارها جوانمرد باش. سعی کن همیشه لباس سفید بپوشی. استغناء قلب داشته باش، اگر نیازمند هم باشی عزت نفس را از دست نده، زیرا کسی که بیهمت باشد، مقام خود را تنزل میدهد. با دیوانگان و کسانی که آداب مناظره و احتجاج با اهل علم را نمیدانند صحبت مکن و نیز از مذاکره با افراد خودخواه که میخواهند با طرح مسایل نزد مردم به خودنمایی بپردازند، بپرهیز. زیرا آنها میکوشند تا تو را از رو ببرند، و هر چند حق به جانب هم باشی به شما التفات نمیکنند.
در محاکمه سلاطین حضور به هم نرسان مگر اینکه چنانکه سخن گفتی در مقابل حق تسلیم شوند، زیرا اگر در حضور شما کار خلافی انجام دهند و نتوانی از آن جلوگیری کنی، مردم فکر میکنند که در مقابل اعمال ناروای سلاطین، حقالسکوتی گرفتهای، در جلسه علمی از خشم بپرهیز.
از دعای خیرت مرا فراموش مکن، و این اندرزها، را که در جهت مصلحت شما و دیگر مسلمانان ایراد کردهام از من بپذیر ... .
وصیت دوم- این سفارش ابوحنیفه خطاب به شاگردانش یوسف بن خالد السمتی است که میخواست برای آموزش فقه اهل کوفه و اقوال استادان آنها به بصره برود، که قسمتهایی از آن چنین است:
بدان که هرگاه به توده مردم بدی کردی، با شما به دشمنی برمیخیزند، هر چند پدران و مادرانت باشند و نیز اگر با آنها نیکی کردی، هر چند با شما بیگانه باشند، نسبت به شما چون پدر و مادر خواهند شد.
بر شماست که مدارا و صبر و شکیبایی داشته و دارای رفتار نیک و گذشت باشی. اگر توانایی داری لباس تازه و تمیز بپوش، و از وسیله نقلیه مناسب استفاده کرده، عطر استعمال کن. از همه دیدار کن، حتی آنها که به دیدارت نمیآیند. و نیکی کن هر چند با شما بدی هم کرده باشند، با گذشت باش و کارهای روا را تبلیغ کن. و آنچه را که برایت زیان دارد واگذار و از تقصیر کسی که به شما عنایت نکرده درگذر.
حق را ادا کن، و هرگاه یکی از برادران دینیت بیمار شد، از وی عیادت کن. تا میتوانی محبت خود را نسبت به دیگران آشکار کرده و با صدای رسا به همه سلام کن.
تکلیفت از مردم باید به حد توانایی آنها باشد، و راضی باش به چیز مشروعی که برای خودشان میخواهند. با آنها از روی حسن نیت رفتار کن و صادق باش، و از خودپسندی بپرهیز. به عهدت وفا کن هر چند با شما پیمانشکنی کرده باشند. امانت را باز پس بده هر چند که به شما خیانت کرده باشند. به وفا و تقوی پای بند باش و با اهل ایمان معاشرت کن ... [۵۷].
[۵۶] امروزه ارزش بهداشت و طبّی این دستور برکسی پوشیده نیست. [۵۷] منبع مذکور، ۳۶ تا ۴۰، به نقل از الأئمة الأربعة، ۴۳-۵۴.