پژوهشی دربارة امامان اهل سنت امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی، امام احمد

فهرست کتاب

تقلید

تقلید

افراد عامی و کسانی که اهلیت اجتهاد را ندارند اگرچه برخی از علوم اجتهاد را فراگرفته‌اند، باید از گفتار مجتهدی پیروی کنند [۹۴]تمام فقها برآنند که مقلّد می‌تواند از هرکسی که دارای علم و عدالت و اهلیت اجتهاد است استفتاء (و تقلید) نماید ... .

هرگاه مقلّد از مجتهدی در مسئله‌ای تقلید کرد و به قولش عمل نمود نمی‌تواند در آن مسئله به دیگری رجوع کند.

در کتاب تجزیه و تحلیل زندگانی امام شافعی مسأله تقلید به طور مفصل مورد نقد و بررسی قرار گرفته است که ما به اختصار (به گونه‌ای که رابطه کلمات و معانی آنها رعایت شود) به آن اشاره می‌کنیم:

اول- محمد بن علی شوکانی مؤلف «نیل الأوطار»، ابن حزم مؤلف «محلی»، ابن قیم جوزی مؤلف «اعلام الـموقعین»، ابن عبدالبرّ و جمع دیگر از دانشمندان معروف، تقلید را نه تنها در اصول دین، بلکه در فروع دین نیز جایز نمی‌دانند و نه تنها تقلید از امام الحرمین و غزالی و نَوَوی بلکه تقلید از هیچکدام از ائمۀ اربعه (امام شافعی، امام مالک و...) مجاز نمی‌شمارند. این دانشمندان در اثبات نظریه خویش می‌گویند: تقلید یعنی قبول احکام (حرام و حلال و ...) از کسی بدون دلیل همان‌گونه که در دوران جاهلیت قبل از اسلام، یهودیان و مسیحیان احکام حرام، حلال و..... را بدون دلیل از پیشوایان دینی قبول کرده و از آنان پیروی می‌نموده‌اند و آیه سوم سوره اعراف و آیه دوازدهم و سیزدهم سوره شورا و آیه سی و یکم سوره توبه و آیه شصت و هفت سوره احزاب و آیه یکصد و شصت و شش سوره بقره، قبول احکام را از کسی بدون دلیل، نکوهش و منع کرده‌اند و نشان داده‌اند که این رفتار در شأن مسلمانان نیست مثلاً آیه سوم اعراف می‌فرماید:

﴿ ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ[الأعراف: ۳] [۹۵].

«فقط از آنچه از طرف خدا برای شما نازل گردیده پیروی کنید و جز خدا از دستوردهندگان دیگر پیروی نکنید ...».

دوم- برخی از دانشمندان که به روشنفکر معروف شده‌اند امثال طه حسن، در کتاب آیینه اسلام، تقلید را در احکام فروعی مجاز و بلکه لازم می‌دانند اما از عوارض دردهای چهار مذهبی به شدت می‌نالند و لیت و لعل‌هایی را سرهم می‌ بندند که کاش در تمام جهان اسلام تنها یکی از مذاهب چهارگانه وجود می‌داشت و اتحاد مسلمین جهان، جای اختلاف آنها را می‌گرفت ... [۹۶].

سوم- جمع بسیاری از دانشمندان، تقلید در فروع دین را کاملاً مجاز دانسته و وجود مذاهب اربعه را نشانه آزادی در اسلام وسعۀ صدر مسلمین و اثری از آثار رحمت خدا شمرده‌اند اما از طرف دیگر، تقلید از یکی از مذاهب اربعه را بر همه کس واجب شمرده‌اند و دروازه اجتهاد مطلق را، بسته اعلام نموده و اجتهاد در مذهب و در فتوا را هم به شیوه امام غزالی و امام الحرمین (جوینی) و نَوَوی و رافعی از همه معاصرین سلب نموده‌اند و این طرز تفکر را تقوای علمی می‌نامند و مخالف این نظریه را به انحراف عقیدتی و بدعت‌گرایانی متهم می‌کنند [۹۷].

چهارم- عده‌ای دانشمندان محقق و واقع‌گرا در عین اینکه تقلید در فروع دین را مجاز و حتی ضروری می‌شمارند و خود پیرو یکی از مذاهب اربعه هستند و این مذاهب را خزانه‌های معارف اسلامی، و صاحبان آنها را شایسته درود و تقدیر و سپاسگزاری می‌دانند، اما به هیچ‌وجه معتقد نیستند که بعد از آنها تا ابد در اجتهاد بسته شده است و تا ابد جز پیروی از آنها پیروی از هیچ مجتهد دیگری جایز نیست، بلکه پیروی از آنها مستلزم این است که این انحصارطلبی را از آنان نفی کنند، زیرا خود صاحبان مذاهب هرگز خود موافق نبوده‌اند که مردم به صورت انحصاری از آنها پیروی کنند مثلاً:

اول- امام ابوحنیفه، می‌گفت: «این رأی ابوحنیفه است که ما بهتر از آن را نتوانسته‌ایم به دست آوریم، و اگر کسی، رأی بهتر از آن را، ارائه داد آن رأی صحیح‌تر است و باید از آن پیروی شود».

دوم- امام مالک هرگاه حکمی را استنباط می‌کرد، به یارانش می‌گفت: «به خوبی در آن دقت و تأمل کنید چرا که مربوط به دین است، و جز صاحب این روضه شریفه «رسول‌ اللهص» هرکسی سخنانش در مواردی مقبول و در مواردی مردود است».

سوم- امام شافعی به ربیع گفت: «ای ابا اسحاق از من در هرچه می‌گویم تقلید مکن و در این مسایل برای خود نیز بیندیش زیرا اینها مسایل دینی هستند».

چهارم- امام احمد گفت: «در امر دین، خودتان بنیدیشید زیرا تقلید جز از معصوم (پیامبرص) ناپسند و سبب فقدان بصیرت و بینش و جمود و تحّجر و عقب‌ماندگی می‌گردد».

پس ائمه اربعه نه تنها اجتهاد را در قید انحصار خود ندانسته‌اند بلکه از تقلید کورکورانه (پیروی از کسی بدون دلیل و تحقیق) نیز منع کرده‌اند [۹۸]و تنها به این راه و طریق راضی بودند که مردم آگاهانه و پس از تأمل، از آنها پیروی کنند.

در قرون اولیه در کنار مذاهب اربعه، تقلید از مذهب لیث‌ بن سعد، داود ظاهری، در قرون اولیه در کنار مذاهب اربعه، تقلید از مذهب لیث‌ بن سعد، داود ظاهری، سفیان ثوری، اسحاق بن راهویه، سفیان بن عیینه و محمد بن جریر طبری نیز مجاز بود. همین حالا هم جمع کثیری از اهل تسنن از پیروان امام محمد بن حزم به شمار می‌آیند و قفال و ابوعلی سنجی و غیره مجتهد مطلق و منتسب بوده‌اند [۹۹]. اما در سایر مسایل آیا می‌تواند به دیگری مراجعه کند یا نمی‌تواند؟ مورد اختلاف است بعضی آن را منع نموده و بعضی اجازه داده‌اند و گفته‌اند: می‌توان از چند مجتهد تقلید کرد [۱۰۰].

و این گفته، صحیح است نظر به اجماع اصحاب که استفتاء غیر مجتهد را از هر عالمی جایز دانسته و هیچکدام از آن منع نکرده‌اند. و مسلماً اگر ممنوع بود اصحاب درباره آن اهمال نمی‌ورزیدند و آن را مورد بحث قرار می‌دادند.

چنانچه غیر مجتهدی، مکتب معینی را مانند مکتب شافعی یا ابوحنیفه انتخاب کرد و گفت من پیرو فلان مکتبم آیا می‌تواند در مسئله‌ای به قول دیگری رجوع نماید؟ این مسئله مورد اختلاف است، جمعی آن را جایز دانسته و جمعی آن را ممنوع دانسته‌اند.

به نظر من (مصطفی مراغی) باید در این مورد تفصیل داد و گفت:

هر مسئله‌ای که طبق مکتب اول، عمل کرده نمی‌تواند به دیگری مراجعه نماید ولی چنانچه به مسئله‌ای عمل ننموده، مانعی ندارد که در آن از دیگری پیروی کند. در کتاب تحریر، تألیف «آمدی» و شرح آن چنین آمده است:

«علما، اتفاق دارند بر اینکه مقلّد نباید در آنچه تقلید می‌کند (یعنی به آن عمل می‌نماید) به دیگری رجوع کند».

زرکشی در شرح این گفته می‌نویسد:

«... مطلب، این چنین نیست که «آمدی» می‌گوید چه ممکنست بعد از عمل، به وسیله گفته‌های دیگران خلاف دستور العمل مکتبش برایش روشن شود، در این صورت وقتی معتقد شود که دیگری فتوایش صحیح است چرا نمی‌تواند به آن مراجعه نماید؟».

بنابراین هرگاه گفته دو مجتهد، با هم معارض باشد باید درباره آن دو تحقیق نمود و بدون تحقیق نمی‌توان از آنچه عمل می‌کرده به دیگری برگردد مگر اینکه خطای اولی برایش ثابت شود.

اگر شخصی به مذهبی مانند مذهب شافعی و غیره ملتزم گردد، آیا باید برای همیشه به آن مذهب باقی بماند؟ بعضی گفته‌اند آری و بعضی گفته‌اند لازم نیست، و این قول، صحیح‌تر به نظر می‌رسد [۱۰۱]زیرا از نظر شرع اینگونه التزام، الزام‌آور نیست، و جز آنچه را که خدا و پیامبر ج واجب نموده‌اند چیز دیگر بر وی واجب نتواند بود.

هیچگاه خدا و پیغمبر ج بر کسی واجب نکرد که به مذهب یکی از چهار پیشوای فقه بگراید و در تمام امور دینی منحصراً از آن مکتب پیروی و تقلید نماید. در قرن‌های گذشته و درخشان اسلام چنین قیدی نبود و به تصریح علایی: مشهور در کتب مذاهب، جواز انتقال در هر یک از مسایل و عمل به آن است (بر خلاف مکتب پیشوایی که از او تقلید می‌کند) در صورتی که برای فرار نباشد [۱۰۲]اگر علما و فقهای بزرگ درباره جواز عمل به مذهب امام و پیشوای دیگری با احتیاط سخن گفته، خواسته‌اند که مقلدان هر لحظه و هر زمان به مناسبت‌های از جمله فرار از تکلیف، به مجتهد دیگری نگرایید و فرهنگ سهل‌انگاری بر جامعه چیره نشود [۱۰۳].

[۹۴] همچنان که به هنگام بیماری به پزشک متخصص روی می‌آوریم و برای انجام هر مشکلی نزد کسی می‌رویم که آگاه و بصیر و باتجربه باشد باید امور دینی و شرعی را نیز از صاحبان رأی و اجتهاد بپرسیم. [۹۵] تجزیه و تحلیل زندگانی امام شافعی، ص ۸۶-۸۷، به نقل از «القوال الـمفید»، شوکانی، ص ۱۳-۱۵-۳۴-۳۶، دایرة المعارف، فرید وجدی، جهد، ص ۲۴۶، اعلام الـموقعین، ابن قیم، ج ۲، ص ۱۸۸-۱۹۱-۱۹۹-۲۰۶-۲۱۵-۲۵۶. [۹۶] منبع مذکور، به نقل از آیینه اسلام، دکتر طه حسین، ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی، ص ۲۴۳-۲۴۴، چاپ چهارم. [۹۷] تجزیه و تحلیل زندگانی امام شافعی، ص ۹۰-۹۱، به نقل از دایرة المعارف، فرید وجدی، جهد، ج ۳، ص ۲۴۵-۲۴۶، مغنی الـمحتاج، ج ۴، ص ۳۷۷، و اعانة الطالبین، ج ۴، ص ۲۱۴ و ارشاد الفحول، شوکانی در علم اصول، ص ۲۵۳. القول الـمفید، ص ۲۷ و فتاوای سید رشید رضا، ج ۵، فقره ۷۰۴، ص ۱۹۵۱. [۹۸] محمد جلال‌الدین مولوی در مثنوی معنوی درباره تعصب و تقلید کورکورانه می‌گوید:
ای تعصّب هفت عضوت، کرده بند
چند گویی خیره از هفتاد و اند؟
بی‌تعصّب گَرد و بی‌تقلید شو
شرک شُوی و غرقه توحید شو
خشک مغزیّ و تعصّب، خامی است
تا جنینی، کار، خون‌آشامی است
[۹۹] تجزیه و تحلیل زندگانی امام شافعی، ص ۹۱-۹۲، به نقل از اعلام الـموقعین، ابن قیم، ج ۲، ص ۱۹۰. دایرة الـمعارف، فرید وجدی، ج ۴، ص ۱۳۴ و تفسیر الـمنار، ج ۲، ص ۸۲، در تفسیر آیه ۱۶۶ عین این مطلب را به عبارت دیگر نقل می‌کند. فتاوای سید رشید رضا، ج ۵، فقره ۷۰۴، ص ۱۹۵۲، به نقل از شیخ ابراهیم باجوری بر جوهره. [۱۰۰] همبستگی مذاهب اسلامی، نظر استاد مصطفی مراغی، ۲۶۸-۲۶۹. [۱۰۱] نظر استاد مصطفی مراغی است. [۱۰۲] همبستگی مذاهب اسلامی، ۲۶۸-۲۷۰، نوشته مصطفی مراغی. [۱۰۳] مذاهب متعدد دیگری ایجاد نشود.