پژوهشی دربارة امامان اهل سنت امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی، امام احمد

فهرست کتاب

اجماع محققین

اجماع محققین

در کتاب «تحریر» و شرح آن، آمدی از کتاب «برهان» نقل می‌کند که: «محققین اجماع کرده‌اند بر اینکه از خود اصحاب نباید تقلید کرد، بلکه باید از ائمه و پیشوایانی که بعد از آنها آمده‌اند تقلید نمود زیرا این پیشوایان، احکام را تدوین و تهذیب و دسته‌ بندی کرده و راه‌های فکری را واضح و آشکار ساخته‌اند و بر روی همین اصل ابن صلاح تقلید از پیشوایان چهارگانه [۱۰۴]تسنن را واجب دانسته زیرا مذاهب آنان مضبوط و شرایط در آنها جمع است شرایطی که در غیر این چهار نفر احراز نشده است.

بنابراین تقلید از غیر این چهار مکتب [۱۰۵]جایز نیست، زیرا حقیقت مکتب سایر علما، کامل و ثابت و روشن نیست نه به خاطر اینکه قابل تقلید نیستند بلکه شرایط رجوع به آنها فراهم نیست و از این رو «ابن عبدالسلام» می‌گوید: اگر حقیقت مکتبی ثابت گشت، به طور اتفاق تقلید از آن جایز است والاّ جایز نیست، و هر گاه حکم یکی از اصحاب، قطعی و ثابت شد، نمی‌توان با آن مخالفت کرد مگر با دلیلی که از دلیل اولی آشکارتر باشد، و بدیهی است که حتماً در مجتهد، شرط نیست که دارای مکتب مدّونی باشد و لازم نیست که کسی حتماً به مکتب یکی از ائمه چهارگانه تسنن بگراید به طوری که تمام گفته‌های آن را یکجا بپذیرد و گفته‌های دیگران را رها سازد [۱۰۶].

در کتاب مسلم الثبوت و شرح آن، بعد از نقل مطالب کتاب تحریر در مورد اجماع محققین، چنین می‌نویسد:

قرافی می‌گوید: علما به طور اجماع برآنند که هر گاه کسی مسلمان شود می‌تواند از هر مکتبی یا هر مجتهدی که بخواهد بدون مانع تقلید کند. اصحابش اجماع نموده‌اند بر اینکه هرکس از ابوبکر و عمربدو پیشوای مسلمانان استفتاء می‌کرده می‌تواند از اباهریره و معاذ بن جبل و غیره نیز استفتاء کند. و کسی که دلیلی بر ردّ این دو اجماع دارد بر اوست که آن را بیان نموده ثابت کند [۱۰۷]استاد مصطفی مراغی سپس می‌گوید:

با این دو اجماع، قول ابن الامام که مدعی اجماع محققین بر منع تقلید از خصوص اصحاب بود باطل می‌گردد.

ممکن است گفته شود که اجماع محققین با دو اجماع فوق معارضه می‌کنند، ولی باید دانست که مقصود از اجماع محققین، اجماع اصطلاحی نیست تا حجت باشد و بتواند با دو اجماع دیگر معارضه کند. در کلام ابن الامام اشکال دیگری است و آن اینکه تقسیم‌ بندی و تهذیب و تدوین فقه هیچ دخالتی در تقلید ندارد (تا گفته شود چون اصحاب از آن برکنارند نمی‌توان از آنان تقلید کرد) زیرا مقلّد چنانچه مقصود اصحاب را فهمید، به آن عمل می‌کند و گرنه از مجتهد دیگری استفتاء می‌نماید.

نباید از نظر دور داشت که سایر مجتهدین نیز کوشش‌هایی مانند ائمۀ چهارگانه اهل سنت مبذول داشته‌اند که انکار آن جز تعصّب و سوء ادب چیزی نیست [۱۰۸].

حقیقت اینست که چون روایات مکتب سایر مجتهدین مانند این چهار پیشوای معروف، محفوظ نمانده از تقلید دیگران منع شده است.

بنابراین اگر روایت صحیحی از مجتهد دیگر یافت شود می‌توان به آن عمل کرد. چنانکه متأخرین در مسئله شهود، طبق مذهب ابن ابی‌لیلی فتوا داده‌اند.

از آنچه تاکنون بیان داشتیم روشن می‌شود که می‌توان از غیر مذاهب چهارگانه اهل سنت پیروی نمود و قول به عدم جواز آن، قولی است خطا و بی‌اساس و نوظهور در امت اسلامی که قبل از ابن الصلاح کسی آن را نگفته است [۱۰۹].

مسلمانان به طور اجماع بر آن بودند که می‌توان از هر عالم و مجتهد اسلامی تقلید کرد، آنگاه ابن الامام آمد و اجماع محققین را بر منع تقلید از دیگران اصحاب نقل نمود زیرا که در توانایی یک شخص عامی نبود که غرض و مقصود اصلی آنان را دریابد و آنگاه بر این اساس، ابن الصلاح، وجوب تقلید را در انحصار ائمه چهارگانه تسنن درآورد.

در اینجا می‌پرسیم: ابن الصلاح که خود مقلّد است چگونه از مقلّد دیگری که از این چهار نفر نیست، تقلید می‌‌کند و اجماع مسلمین را به وسیله اجماع محققین از بین می‌برد؟ با اینکه اجماع محققین در میان ادله شرعی هیچ محلی از اعراب ندارد، زیرا ادله شرعی منحصر است به: کتاب خدا و سنت پیغمبرص، اجماع مجتهدین و قیاس (بر آنچه دارای نصّ است) و هیچکس اجماع محققین را از ادله شرعی نشمرده است.

بنابراین چگونه و از کجا، این اجماع پیدا شد و در میان ادله جا باز کرد و آن چنان نیرومند شد که توانست اجماع مسلمین را از بین ببرد؟

فکر نمی‌کنم تاکنون از اجماع محققین و شرایط و طرق نقل آن سخن گفته باشد، که آیا ممکن است یا محال و آیا مخالف آن کافر محسوب می‌شود یا نه و سایر قواعدی که علما برای اجماع مجتهدین وضع نموده‌اند. در این صورت چگونه می‌توان از اجماع محققین، این حکم شرعی را به دست آورد که باید تمام قوانین اسلام را تنها از این چهار نفر (نه بیشتر و نه کم‌تر) تقلید کرد؟ با اینکه فقهای زمان گذشته (معاصرین این چهار) بی‌شمار بودند [۱۱۰].

[۱۰۴] امام ابوحنیفه -امام مالک- امام شافعی، امام احمدابن حنبل. [۱۰۵] مقصود چهار مذهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی است. [۱۰۶] نظر استاد مصطفی مراغی است. [۱۰۷] همبستگی مذاهب اسلامی، ۲۷۰-۲۷۱. [۱۰۸] مانند اوزاعی، سفیان ‌ثوری، لیث‌بن سعد، محمدبن جریر طبری و داود ظاهری. [۱۰۹] نظر استاد مصطفی مراغی است. [۱۱۰] همبستگی مذاهب اسلامی، ۲۷۱-۲۷۳.