پژوهشی دربارة امامان اهل سنت امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی، امام احمد

فهرست کتاب

پاسخ به ابن جوزی

پاسخ به ابن جوزی

یکی از مهم‌ترین آثار رشد فکری انسانی، داوری درست، و انصاف داشتن در قلمرو بحث و انتقاد است. کسی که با تهمت و افتراء به گروه مخالف خود می‌تازند، نمی‌توانند اصلاح‌گر خوبی باشند و اصولاً تعصب در اعتقاد، خدمت به طرف مقابل است. جای بی‌انصافی است که شخصیت‌های بزرگی مانند خواجه عبدالله انصاری، ابوسعید ابوالخیر، حارث محاسبی، ذوالنون مصری و ابوبکر شبلی را به گفته ابن جوزی فریب‌خوردگان شیطان دانست و این همه آثار مثبت عارفان و وارستگان معرفت و سلوک را نادیده گرفت این چنین افرادی می‌بایست دست‌کم به «احیاء علوم‌الدین» و «کیمیای سعادت» امام محمد غزالی نظری می‌انداختند و دربارۀ عوالم روحی و حالات و مقامات سلوک، تدبری می‌کردند.

دکتر قاسم غنی در این باره می‌گوید: «صوفی علم رسمی، یعنی، دانایی اکتسابی و آموختنی را «علم» می‌نامد در حالی که دانایی مخصوص به صوفیه را «معرفت» یا «عرفان» می‌خواند. «معرفت» صوفیه اساساً و اصولاً با «علم» علما فرق دارد و تقریباً مفهوم صوفی از «معرفت» معادل است با مفهوم حکمای اشراق یونانی از لغت «گنوسیس» یونانی که به معنی «می‌دانم» است.

صوفی معتقد است که از راه کشف، مستقیماً به معرفت خدا و اصل خواهد شد این علم، نتیجه عقل و منطق و درس و بحث مدرسه نیست بلکه بسته به اراده و فضل و توفیق خداوند است که این معرفت را به آنهایی که خود مستعد اخذ معرفت و وصول به حقیقت کرده است عطا می‌فرماید.

معرفت، نور رحمت الهی است که به قلب سالک مستعد و قابل می‌تابد وجمیع تعینات و قوای او را در اشعۀ نورانی خود، محو و مضمحل ساخته و از کار باز می‌دارد این است که جنید بغدادی گفته: «من عرف الله کلّ لسانه» [۲۴۸]و نیز محمد بن واسع می‌گوید: «من عرف الله قل کلامه ودام تحیرّه» [۲۴۹].

به اعتقاد نویسندگان صوفی، کسانی که در طلب خدا هستند بر سه گونه‌اند، اول اهل زهد و عبادت که به امید بهشت و پاداش اخروی یا پاداش روحانی از قبیل کرامات، خدا را پرستش می‌کنند و خداوند از راه فضل، خود را به آنها می‌شناساند. دوم حکمای حکمت الهی که خداوند از راه جلال و جبروت خود، خود را به آنها می‌‌شناساند ولی با استدلال و منطق هیچ‌وقت نمی‌تواند جلال و جبروت الهی را ادراک کنند، در ادراک صفات و آثار خداوندی سرگردان و از ادراک ذات الهی به کلی عاجز و ماحصل مقال‌شان این است که ذات الوهیت لایدرک است و نتیجه علم ما این است که «می‌دانیم که از ادراک او عاجزیم».

[۲۴۸] «هرکس خدا را بشناسد زبانش بند می‌آید». [۲۴۹] «هرکس خدا را بشناسد سخنش کم می‌شود و حیرتش افزون می‌گردد و ادامه پیدا می‌کند».