خلوّ زمان از مجتهد
ممکن است در زمان و عصری مجتهد جامع الشرایط وجود نداشته باشد و در این باره گروهی میگویند خالی بودن دوره و زمانی از مجتهد امکان دارد و وقوع آن حتمی است در صحیح مسلم و بخاری روایت شده است که: «إِنَّ اللَّهَ لاَ يَقْبِضُ الْعِلْمَ انْتِزَاعًا ، يَنْتَزِعُهُ مِنَ الْعِبَادِ ، وَلَكِنْ يَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ الْعُلَمَاءِ ، حَتَّى إِذَا لَمْ يُبْقِ عَالِمًا ، اتَّخَذَ النَّاسُ رُءُوسًا جُهَّالاً فَسُئِلُوا ، فَأَفْتَوْا بِغَيْرِ عِلْمٍ ، فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا» [۱۱۱].
و این، خود دلیل خالی ماندن دوره و زمانی از وجود مجتهد است، طرفداران این نظریه، امام غزالی، قفال مروزی و امام رافعی را که اظهار داشتهاند «مجتهد در زمان آنها وجود ندارد» جزء دسته خود شمرده و به این گفته آنها نیز استدلال کردهاند.
جماعت دیگری مانند حنبلیها و یک قسمت از شافعیها برآنند، خالی بودن دوره و زمانی از وجود مجتهد، هر چند جواز و امکان داشته باشد تا ظهور علائم قیامت، صورت وقوع پیدا نمیکند، به دلیل اینکه اولاً قضاوت در قضایا و حوادث جدید و بیسابقهای که در زمانهای بعد پیش خواهد آمد، بدون وجود مجتهد امکانپذیر نیست. ثانیاً حدیث: «لاَ تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِى ظَاهِرِينَ عن الْحَقِّ حَتَّى يَأْتِىَ أَمْرُ اللَّهِ» [۱۱۲]. که در صحیح مسلم روایت شده، دالّ بر وجود مجتهد در دورههای قبل از ظهور علائم قیامت است. زیرا قسمت مقدم همین حدیث به عبارت: «مَنْ يُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَيْرًا يُفَقِّهْهُ فِي الدِّينِ» [۱۱۳]. شروع میشود، و در این صورت مراد از «طایفهای از امت» همان فقها و مجتهدین خواهند بود. این جماعت میگویند مقصود غزالی و قفال از اظهاری که کردهاند، مجتهدی بوده که عهدهدار امر قضاوت باشد [۱۱۴]و چون علما از تقلّد امور قضاوت، اجتناب مینمودهاند، همچو مجتهدی در زمان آنها وجود نداشته است. به علاوه قفال و قاضی حسین و جمع دیگری از مجتهدین صریحاً اظهار داشتهاند: «لسنا مقلّدین للّشافعی بل وافق رأینا رأیه» [۱۱۵].
علامه ابن حجر هیثمی مکی در باب قضا از کتاب معروف «تحفة الـمحتاج»، بعد از آنکه مراتب بالا را به طور مفصل شرح داده، چنین مینویسد: «اجتهاد مطلق متوقّف بر پایهگذاری قواعدی چند اصولی و حدیثی میباشد که استنباط احکام و تفریع مسایل روی آنها قرار گرفته و همین پایهگذاری است که نیل به مرتبۀ اجتهاد مطلق را جهت بعضی از مردم مشکل ساخته». آنچه به نظر میرسد مقصود از ختم اجتهاد که بعضیها بدان اشاره کردهاند این است، طریقههای اجتهاد، از قبیل قواعد و مقررات اصولی، و انواع استدلالات، آنچه به فکر ائمه و پیشوایان مذهب رسیده است، پیشبینی و مدوّن گردیده، اضافه بر آن، چیزی فعلاً متصور نیست. والاّ اجتهاد از روی قواعد و اصول مذکور، در دورههای قبل از وقوع اشراط الساعه، مانع و محظوری ندارد. علما و دانشمندانی که در هر عصر، واجد شرایط لازمه باشند، میتوانند احکام شرعی هر نوع قضایا و حوادث جدید و بیسابقه زمان خود را از ادله و مدارک، استخراج و تعیین نمایند [۱۱۶].
[۱۱۱] «خداوند علم را مستقیماً از بندگانش نمیگیرد ولی علم را با نبودن دانشمندان (از مردم) میستاند چنانکه اگر عالمی باقی نماند مردم رؤسای نادان را برمیگزینند و از آنان سؤال میکنند و آنان بدون داشتن دانشی بر آنان فتوا میدهند پس گمراه میشوند و گمراه میکنند». [۱۱۲] «همیشه گروهی از امت من بر حق ظهور میکنند تا فرمان خدا بیاید». [۱۱۳] «خداوند نیکی هر کسی را بخواهد او را در دین آگاه میکند». [۱۱۴] تأویل مناسبی نیست زیرا اگر هدفشان قضاء بود به جای مجتهد از کلمه قاضی استفاده میکردند. [۱۱۵] ما مقلّد شافعی نیستیم بلکه رأی ما موافق رأی اوست. [۱۱۶] اصول فقه شافعی، ۲۵۰-۲۵۲.