قبر شافعی در قرافه
مستوفی درباره مصر و اهمیت آن، به فصاحت سخن میگوید که: «و در عهد اسلام به زمان حکومت عمروعاص بر شرقی نیل، شهر فسطاط مساحت به مساحت چند نصف بغداد، اما کثرت مردم در و زیاده از بغداد شد! جهت آنکه در مصرف عمارات، به طبقات میسازند و بر هر طبقات ساکن میباشند و عمروعاص در فسطاط، عمارات عالیه کرد از جمله مسجد جامعی از سنگ رُخام [۵۵۷]کرده است و مقصوره [۵۵۸]هم از سنگ سعید برآورده و تمامت قرآن به مقاری بر آن مقصوره نوشتند و در آن جامع، چهار هزار جای قندیل [۵۵۹]و روشنی بود و ولید بن عبدالملک مروان در فسطاط عمارات عالیه فراوان کرد آن را قطایع خواندند و در فسطاط نیز جامع معتبر ساخت و عبدالله بن طاهر ذوالیمینین در آن دیار، عمارات عالیه کرد و بر جامعهای آنجا زیادتی افزود و در سنه «خمس وسبعین ومائتین» [۵۶۰]اکثر عمارات مصر سوخته شد خمارویه بن احمد بن طولون آن را مرمت فرمود و عمارات بسیار بر آن افزود و آن را «قرافه» خواندند و قبر شافعی در قرافه است» [۵۶۱].
آنچه در مطالب بالا آمده است، نموداری است از نثری روان و شیوا که با فصاحت و بلاغت، شهرها و کشورها و رودها و جلگهها و منابع طبیعی و خدادادی ترسیم گردیده است.
[۵۵۷] رُخام: مرمر یک قطعه آن را رُخامۀ گویند. [۵۵۸] مقصوره: خانه کوچک - جای ایستادن امام در مسجد، محراب نماز. [۵۵۹] قندیل: مصباح، چراغآویز، مشعل که از سقف آویزان میکنند جمع آن قنادیل است. [۵۶۰] در سال ۲۷۵ هجری. [۵۶۱] نزهة القلوب، ۲۵۱-۲۵۲.