پژوهشی دربارة امامان اهل سنت امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی، امام احمد

فهرست کتاب

مسلک غزالی شافعی مذهب

مسلک غزالی شافعی مذهب

همه دانشمندان و فقهایی که پس از امامان چهارگانه زیسته، پیروی یکی از آنان بوده‌اند، و شخصیت بزرگی مانند امام محمد غزالی کوشیده است که فقاهت خشک و تعبدی را با ذوق و وجد قلبی که اشراق خداوند است توأم نماید.

غزالی که از فقها و دانشمندان برجستۀ شافعی مذهب است. بر ضد تعقل فلسفی و استدلالات فلاسفه قیام کرد و آنچنان به فلسفه تاخت که سالیان دراز، فلاسفه، قدرت و توانایی اظهار وجود را در جوامع اسلامی از دست دادند و با نوشتن کتاب «تهافته الفلاسفه» اشکالات و مواضع به اصطلاح نادرستشان را برملا کرد.

این فقیه بزرگ در زمینۀ علت و معلول، معتقد بود، که باید قانون «توالی» را به جای قانون علّی [۲۱۸]پذیرفت، و می‌گفت معلول‌ها، بر اثر علت‌ها ایجاد نمی‌شوند بلکه پس از علت‌ها به ظهور می‌رسند و در جهان فقط خداوند است که علت اصلی است [۲۱۹].

جان ناس درباره تأثیر این فقیه بزرگ شافعی بر جهان اسلام چنین می‌گوید: «بعد از آنکه نزاع و جدال بین ارباب حدیث و اصحاب رأی به درازا کشید و نیز فقها و صوفیه، دو طریق مختلف پیش گرفتند، فلسفه امام غزالی ... حلال مشکلات و قاضی اختلافات گشت و از آنجا که این مکاتب گوناگون علوم اسلامی را از تنگنای مجادله و مباحثه که همه بعد از امام اشعری در آن ورطه فروافتاده بودند نجات داد مسلمانان او را به «محی‌الدین» ملقب ساختند [۲۲۰]. قدرت علم و ارزش عمل او در زمان حیاتش شناخته نشد بلکه بعد از وفات او، مذهب جمعی او در سراسر محروسه اسلام بسط و انتشار یافت و اساتید، اندک اندک به مرتبه حکمت و دانش او پی بردند ... .

وی پس از آنکه در آغاز عمر، علم فقه را به طریقه شافعیه آموخت، نزدیکی از ائمه متکلمین اشعریه در علوم کلام استاد گشت و به سمت مدرس، در مدرسه نظامیه که به تازگی در بغداد تأسیس شده [و] کلام و فروع و اصول در آنجا بیشتر تدریس می‌کردند دعوت گردید و مدت چهار سال در آنجا به تعلیم و تدریس اشتغال داشت ولی در آنجا برای او جذبه و حالی روحانی دست داد چندان که از مباحث کلامی و مشاجرات لفظی خسته گردید و در او حال شک و شبهه‌ای ایجاد گشت [۲۲۱].

پس در مرحله تصوف، قدم نهاد. قوت ‌طلب و نیروی سیر و سلوک عقلانی او، بسیار قوی بود ولی جسماً و روحاً طاقت تحمل شدائد روحی را نیاورده از پا درآمد ... وی تدریس و مدرسه را رها کرده از بغداد عازم شام شد و در آن بلاد در پناه ارشاد پیران طریقت به طلب حقیقت می‌رفت تا به درستی بداند که آیا تعالیم ایشان منطبق با حقایق شریعت می‌شود یا نه؟ باری بعد از دو سال، سعی و مجاهده و مراقبت و خلوت و دعا و مناجات به عزم زیارت بیت‌ الله عازم مکه گشت و از آن پس به زادگاه خود «طوس» بازگشت. در بقیۀ حیات، غزالی مردی متصوف است که شروع به تألیف و تصنیف فرمود هر چند بر حسب امر سلطان، بار دیگر اندک زمانی به کار تدریس اشتغال جست ولی دوامی نیاورده خلوت و تفکّر و تجرّد را در گوشۀ انزوای موطن خود بر دیگر امور ترجیح داد تا اینکه در سن پنجاه و سه [۲۲۲]مرگ، او را در ربود.

[۲۱۸] همان اصل علیّت فلسفه اسلامی و مشائی است. [۲۱۹] در یونان باستان «سوفسطائیان» و در اروپا «دیوید هیوم» انگلیسی نیز علیّت را رها کردند و به عقیده «توالی» یعنی سلسله حوادث پی در پی گرویدند. [۲۲۰] شاید به علت نوشتن کتاب «احیاء علوم‌ الدین» می‌باشد و گرنه لقب او «حجة الاسلام» است. [۲۲۱] این همان شک دستوری است که نتیجه آن آرامش قلبی می‌باشد. دکارت فرانسوی نیز طرفدار شک دستوری است. [۲۲۲] سن غزالی ۵۵ سال بوده است (۴۵۰-۵۰۵).