چراغ امّتان، ابوحنیفه
در قصیدهای در بطلان حجت دهریان و برهان بر اثبات ذات خداوند میفرماید:
ای خردمند موحدّ، پاک دین هوشیار
{ از امامدینحق،یکحجتازمن گوشدار
آن امامی، کو زحجت، بیخ بدعت را بکند
نخل دین، در بوستان علم، زو آمد ببار
آنکدرپیشصحابان،فضلاوگفتی رسول
تاقیامت داد علمش، کار خلقان را قرار
شمع جنت خواند، عمّر را نبی یکبار و بس
بوحنیفه را چراغ امّتان گفت، او سهبار
چونپدید آمد به کوفه، بوحنیفه تاجدین
آنکه شد از علم او، دین محمد آشکار
گفت: گردد امّتم هفتاد و سه فرقت، بهم
هستیکزاناهلجنت
[۳۸۰]،مرجع دیگر،بهنار
بوحنیفه، سرور آن قوم اهل جنت است
ملحدواهلهویازویشود،مقهور و خوار
معنی سه بار گفتن بوحنیفه را چراغ
ماضیومستقبلوحالازعلومشدرحجار
آنکهرفتواینکهآیدو آنکه بیند روی او
هرسهرا زو روشنایی،هرسهراعلمش، حصار
[۳۸۰] در دیوان «را» پس از جنت، از نظر وزن اضافی است که حذف گردید.