سخن شافعی در رنج
«بباید دانست که هیچ مقصودی بیتعب و مشقت و رنج و محنت حاصل نشود خصوصاً امور اجسام چنانکه شاعر گوید:
وإذا کانت النفوس کباراً
تعبت في مرادها الأجسام
[۵۳۳]
و شافعی راست درین معنی بیتی چند:
بقدر الکدّ تکتسب
[۵۳۴]الـمعالی
ومن طلب العلی سهر اللّیالی
تروم العزّ ثمّ تنام لیلاً
یغوص البحر من طلب اللالی
و هر کرا بزرگی و سیادت و پادشاهی و امارت باید، بترک تنعم دنیا بباید گفت. پوست، تا رنج دباغات نیابد کمر مهتران را نشاید و زر، تا مرّات بر آتش نگذرد، انگشتری پادشاهان را نشاید، اسب، تا رنج ریاضت نکشد مرکوب پادشاه نگردد. ماه تا رنج سفر نکشد از هلالی به بدری نرسد. همچنین آدمی تا رنج و تعب و مشقت و محنت نکشد به مهتری و سیادت و امارت نرسد، و چندان که رنج [بیشتر] بیند گنج بیش [تر] یابد» [۵۳۵].
[۵۳۳] هرگاه نفسها بزرگ شوند، اجسام در (رسیدن به) آرزوهایشان رنج میکشند. [۵۳۴] در بعضی نسخ «تکتسب» نوشته شده است، به صورت «تنقسم» نیز آوردهاند. کلیله و دمنه، ۱۷. [۵۳۵] لطائف الحکمة، ۲۶۵.