شافعی و مرد عاشق
«در معجم الأدبا» گوید: شنیدم که مردی این شعر را نوشته و به شافعی داد:
سل الـمفتیّ الـمکّیّ من آل هاشمٍ
إذا أشتدّ وجدٌ بامرءٍ کیف یصنع
[۶۶۶]
شافعی در جواب آن در ذیل همان شعر نوشت:
یداوی هواه ثمّ یکتم وجدهُ
وَيَصْبِرُ في كُلِّ الأُمُورِ وَيَخْضَعُ
[۶۶۷]
فکیف یداوی والهوی، قاتل الفتی
وفي كلِّ يومٍ غصَّةً يتجرعُ
[۶۶۸]
پس شافعی در زیر آن رقم کرد:
فإن هو لم یصبر علی ما أصابهُ
فلیس شیءٌ سوی الـموت أنفعُ
[۶۶۹]
نگارنده گوید: نظیر این قضیه در اصمعی مذکور شد و اشعار سؤالیّه و جوابیّه را نیز با اندک تفاوت کما و کیفما در آنجا نگارش دادیم [۶۷۰].
[۶۶۶] از مفتی مکّه (شافعی) خاندان هاشم بپرس: اگر عشق در مردی بالا گرفت باید چه کند؟!. [۶۶۷] خواستهاش را مداوا کند سپس عشقش را پنهاند نماید و در هر کار شکیبا شود و فروتن گردد. [۶۶۸] چگونه مداوا کند در حال که خواسته، قاتل جوان است و در هر روزی غصهاش را سرمیکشد. [۶۶۹] پس اگر او بر آنچه بدو رسیده است صبر نکند جز مرگ چیزی برای او سودمندتر نیست. [۶۷۰] ریحانة الأدب، جلد سوم، ۱۶۲.