پژوهشی دربارة امامان اهل سنت امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی، امام احمد

فهرست کتاب

ابوحنیفه

ابوحنیفه

امام اعظم ابوحنیفه کوفی روزی در مسجد نشسته بود. جماعتی زندیقان، قصد کشتن او کردند. ابوحنیفه/گفت: یک مسئله، از شما می‌پرسم، جواب بگویید و هرچه خواهید بکنید. گفتند: بگوی. گفت: کشتئی دیدم پربار گران، و آن کشتی، راست می‌رفت بی‌ملاّح، این، در عقل گنجد؟ گفتند: نه. گفت: چون در عقل نگنجد چگونه در عقل گنجد که افلاک و کواکب، به یک نظام می‌روند بی‌مدبری حکیم قادر؟ گفتند: راست می‌گوید و در حال مسلمان شدند [۵۲۸].

این داستان، در دیوان سنایی غزنوی به گونه‌ای دیگر آمده که در همین کتاب به آن اشاره شده است:

درهم‌آمد‌کشتئی،شد درزهایش، ناپدید
خود بخودبنشست‌آنجا،‌برکردانرودبار
کشتی‌آنگه‌پیش‌آمد،من‌نشستم اندرو
زین‌سبب‌تاخیرم افتاد، ای پسر! معذور دار [۵۲۹]

[۵۲۸] لطائف الحکمة، ۵۰-۵۱. [۵۲۹] دیوان سنایی غزنوی، ۲۴۲.