پندهایی از شافعی
و گفت: «اگر عالمی را بینی که به رخص و تأویلات مشغول گردد، بدان که از او هیچ نیابد». و گفت: «من بنده کسیام که مرا یک حرف، از آداب، تعلیم کرده است». و گفت: «هر که علم در جهال [۴۶۳]آموزد، حق علم ضایع کرده باشد و هر که علم از کسی که شایسته باشد باز دارد، ظلم کرده است». و گفت: «اگر دنیا را به گردهیی نان به من فروشند، نخرم». و گفت: «هر که را همت چیزی باشد که در شکم رود، قیمت او آن بود که از شکم او بیرون آید».
یکی، روزی از وی پندی خواست. گفت: «چندان غبطت بر، بر زندگان، که بر مردگان میبری». یعنی نگویی هرگز: دریغا که من نیز چندان سیم جمع نکردم، که او کرد و بگذاشت به حسرت. بلکه غبطت بدان بری که: چندان طاعت که او کرد، باری من، کردمی. دیگر: هیچ کس بر مرده، حسد نبرد [و بر] زنده نیز باید که نبرد، که این زنده نیز، زود خواهد مرد.
و ربیع گفت: در خواب دیدم پیش از چند روز از مرگ شافعی، که آدم÷ وفات کرده بود و خلق، میخواستند که جنازه او بیرون آورند. چون بیدار شدم، از معبری پرسیدم. گفت: «کسی که عالمترین زمانه، باشد وفات کند که علم، خاصیت آدمی است که:
﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ كُلَّهَا﴾[البقرة: ۳۱].
«و (خداوند) همه اسامی را به آدم آموخت».
در آن نزدیکی امام شافعی وفات کرد.
[۴۶۳] جُهّال جمع جاهل و جاهل به معنی نادان حرف نشنو است.