مسأله حاکمیت و ابوحنیفه
امام ابوحنیفه در مسأله حاکمیت، خداوند را در جهان خلق، امر، و ماده و ماوراء آن، حاکم مطلق و خالق محض میداند، و پیامبران، حلقههای اتصالی بشر با خداوند که پیامهای الهی را به مردم و امت خویش رساندهاند. بنابراین شریعت الهی، قانون برتری است که جز پذیرفتن و عمل به احکام و دستورات آن چارهای وجود ندارد.
امام اعظم در این باره چنین میگوید:
«من هنگامی که حکم خداوند را در کتاب درمییابم آن را میپذیرم و هنگامی که درنمییابم پس از سنت رسول اللهصو آثار صحیح آن حضرت که از افراد مورد اطمینان نقل شده است پیروی میکنم و هنگامی که نه در کتاب خداوند و نه در سنت رسول اللهصحکمی درنمییابم در این صورت من از قول اصحاب پیامبرص(یعنی اجماع آنها) پیروی میکنم و (در صورت اختلاف آنها) قول هر صحابییی [۱۷۳]را که خواسته باشم میپذیرم و قول هر که را بخواهم رد میکنم اما جز اقوال آنها، قول کسی دیگری را نمیپذیرم ... مانند دیگران پس همان طوری که اجتهاد حق آنهاست حق من نیز هست» [۱۷۴].
گروهی بر امام ایراد میگرفتند که: ابوحنیفه به احادیث توجهی ندارد و قیاس را بر حکم خدا و پیامبرصترجیح میدهد در حالی که امام در زمینه رأی و قیاس بسیار با احتیاط عمل میکرد و با وجود قرآن و حکم پیامبرصهیچگاه به قیاس روی نمیآورد.
ابن حزم در این باره چنین میگوید:
«تمام اصحاب ابوحنیفه متفقالرأیاند که مذهب ابوحنیفه این بود که اگر حدیث ضعیفی نیز موجود باشد در مقابل آن، قیاس و رأی ترک کرده بشود» [۱۷۵].
منصور داونیقی خلیفه عباسی به او نوشت، شنیدهام که تو قیاس را بر حدیث مقدم میداری. امام در پاسخ او نوشت:
«امیرالمؤمنین [۱۷۶]آنچه به شما رسیده واهی و عاری از حقیقت است. من قبل از همه بر کتاب الله عمل میکنم، سپس بر سنت رسول اللهصبعد فیصلههای [۱۷۷]ابوبکر و عمر و عثمان و علیش بعداً فیصلههای سایر صحابه را مقدم میشمارم. البته در صورتی که اختلاف باشد از قیاس استفاده میکنم» [۱۷۸].
امام در پاسخ به اتهام مغرضی میفرماید:
«به خدا آن شخص دروغ گفته و بر من افترا بسته که گفته است ما قیاس را بر نصّ، مقدم میشماریم آیا بعد از نصّ صریح، ضرورتی به قیاس میرود؟» [۱۷۹].
[۱۷۳] صحابییی یعنی صحابیی، رسم الخطّ خود کتاب است. [۱۷۴] خلافت و ملوکیت، ۳۰۱-۳۰۲، به نقل از الخطیب بغدادی، تاریخ بغداد، جلد ۱۳، المکی، مناقب الامام الاعظم ابیحنیفه، ج ۱، الذهبی، مناقب الامام أبیحنیفه و صاحبیه، ص ۲۰. [۱۷۵] خلاقیت و ملوکیت، ۳۰۲، به نقل از الذهبی، ص ۲۱. [۱۷۶] به کار بردن لقب امیرالمؤمنین به علت مقام ظاهری منصور است. [۱۷۷] فیصلهها: احکام و دستورات. [۱۷۸] خلافت و ملوکیت، ۳۰۳، به نقل از الشعرانی، کتاب الـمیزان، ج ۱. [۱۷۹] منبع مذکور، ص ۳۰۳.