درس خواندن شافعی جوان در خدمت امام مالک
امام مالک به وساطت فرماندار مکه پذیرفت که به شافعی جوان درس بدهد، در آغاز امام مالک از فرماندار [۶۷]، خشمگین میشود و میگوید: «سبحان الله تعلیم و تعلم حدیث رسول اللهصرا هم در مسیر قرطاس بازی خویش قرار دادهاند!» شافعی دید رعب و هراس به گونهای فرماندار را فراگرفته که قادر به توضیح مطلب نیست و ناچار خود چند قدم جلوتر رفت و (ضمن تقدیم معرفینامه و توصیهنامه استادش مسلم بن خالد زنجی) به امام مالک گفت: «خدا خیر و نیکی را به تو عطا فرماید، من فرد قریشی و مطلبی هستم و وضع و حال من چنین است و چنان برای تعلم حدیث از مکه، مشتاقانه به محضر تو شتافتهام». امام مالک تحت تأثیر بیانات شیوا و رقتبار شافعی، یا توصیهنامه مفتی اعظم شهر مکه مسلم بن خالد زنجی یا سیمای فراستآمیز شافعی، رنگ و لحن کلماتش به کلی تغییر کرد و در حالی که به پیشانی شافعی چشم دوخته بود (گویی خطوط اسرارآمیزی را درباره آینده این جوان بیست ساله مطلبی مطالعه میکرد) خطاب به او گفت: ای محمد کاملاً مواظب خود باش و از تمام گناهان پرهیز نما، و تقوا از خدا را پیشه خود کن، پایۀ بلندی از علم و فقاهت در انتظار توست، و در پاسخ تقاضایت نعم و کرامه با کمال احترام با درخواست تو موافقت میکنم، فردا به مسجد پیامبرصبیا [۶۸].
شافعی مدت هشت ماه در محضر امام مالک، سرگرم فراگرفتن تفسیر آیهها و احادیث و استنباط احکام اسلامی میشود، و این مدت هر چند از لحاظ کمی، زمان زیادی نیست ولی از نظر کیفی و شور اشتیاق شافعی و حضور دایمی و تمام وقت او در محضر این استاد مهربان، به اندازه چندین سال جای استفاده و سبب فیضیابی او گردید و در همین مدت توانست از مقام یک مفتی که در مکه و در محضر مسلم بن خالد زنجی به آن نایل آمده بود، به مقام مجتهد در فتوا در چهارچوب مذهب امام مالک، همطراز عبدالرحمن بن قاسم و عبدالرحمن وهب اصحاب امام مالک و هم پایۀ ابویوسف و محمد بن حسن درکوفه و بغداد، واصل گردد ... [۶۹].
روش مهم دیگری که اندکی بعد از دو روش ابوحنیفه و مالک پدید آمد روش امام شافعی است.
[۶۷] فرماندار مدینه که نامه فرماندار مکه را به امام مالک داد. [۶۸] تجزیه و تحلیل زندگانی امام شافعی، ص ۳۹ به نقل از الامام مالک، شکعه، ص ۱۰۰-۱۰۱ و الشافعی، ابوزهره، ص ۱۹-۲۰، زیرنویس، معجم الادباء، ج ۱۷، ص ۲۸۴، به نقل از الامام الشافعی، عبدالغنی، ص ۷۱. [۶۹] منبع مذکور، به نقل از امام شافعی، حسین محمد الرفاعی، ص ۹، مقدمهام، ص ۸، الامام الشافعی، عبدالغنی، ص ۷۴.