نقد منطقی در تفسیر قرآن و احادیث
مسلمانان اولیه در سنگر اندیشه و عمل میکوشیدند که احکام و دستورات قرآن و احادیث نبوی را بیچون و چرا و تعبداً بپذیرند و در حیات خویش به آنها رفتار نمایند، کسی که وحی الهی را قبول داشت، معتقد بود که پیامهای خداوند از جهان ماوراء و بینهایت و عالم برتر به وسیله جبرئیل، فرشتۀ مقرب الهی بر پیامبر اسلامصنازل میشود یعنی کلام، از منبع فیض و رحمت خالق یکتا، به صورت حروف و جملات و آیات، قلب انسانی را صیقلی بخشید و او را به عوالم صفات جلال و جمال پروردگار متصل گردانید، و وجود مادیش را از اسارت و قید و بندهای دست و پاگیر آزاد گردانید و درهای مهر و محبتش را به رویش باز کرد و شخصیت معنوی رسول گرامیص، قرآنی شد و به رموز و رازهای ناگفتنی آگاه و آشنا گردید.
در چنین شرایطی مدتها اصحاب و مسلمانان جز به قرآن و احادیث به چیزی نمیاندیشیدند و همه دانستنیها و معارف، تحت الشعاع قرآن، هویت پیدا میکردند و قلب مؤمن را آرامش میبخشیدند.
جان ناس در این باره میگوید:
«تا زمان اشعری [۲۱۲]، علماء سنت، از استعمال اسلوب نقد منطقی در تفسیر قرآن و احادیث اجتناب مینمودند و بر آن بودند که وحی الهی در این دو منبع فیض و حقیقت بالاتر از آن است که به دیده تردید بر آن نظر کرد یا آن را در ترازوی عقل و منطق سنجید، بلکه باید به ادب و احترام آن را تعبداً قبول نموده، در تحت انتظام و ضابطه درآورد، معذلک تفکر و تحقیق را برای کشف بعضی مطالب مبهم و نامعلوم که در طی این دو منبع دینی وجود داشت اجازه داده بودند ولی به شرط آنکه مبنای این تحقیقات و تفکرات بر روی اساس وحی الهی باشد و لاغیر، و انحراف از این میزان به ندرت به وقوع میپیوست با وجود اینکه استعمال ضابطۀ عقل و منطق در امور دینی و ایمانی جایز نبود. چهار مکتب فقهی جدا از یکدیگر در طول مدت دویست سال بعد از وفات پیغمبر اسلامصبه وجود آمد که یکی از آن میان با احتیاط تمام از اینکه مبادا تحقیقات فکری ایشان را بدان وادی افکند خود را پا بست نصّ ظاهر حدیث میدانستند [۲۱۳]ولی دیگری از آن چهار با دقت بسیار، کم و بیش وسیله متون همان احادیث، بنا و پایه اجتهاد را میگذاشت [۲۱۴]. ایشان بر خلاف حاخامها، علمای دین یهود و ربانیون [۲۱۵]یهود که «تلمود» [۲۱۶]را تحریر نمودند نظر ایشان مقصور بر آن بود که جامعۀ مسلمانان را در میدانهای وسیع مبادی جدیده که در سایۀ فتوحات عظیمۀ اسلام حاصل شده بود، راهنمایی و ارشاد کنند. هر یک از این مکاتب اربعه، شهرت و عظمت بسیار حاصل کرد، و مذهب متبع عموم اهل سنت و جماعت و مستحق پیروی و متابعت و راهبر به سوی رشد و هدایت شناخته شد» [۲۱۷].
[۲۱۲] ابوالحسن علیبن اسماعیل اشعری (و ۲۶۰ ف ۳۳۰ یا سیصد و بیست و اند ه. ق) وی شاگرد ابوعلی جبایی معتزلی بود و در چهل سالگی از معتزله جدا شد و باقی حیات را در مبارزه با آنان گذراند وی مؤسس مذهب کلامی اشعری است از جمله مؤلفات او کتاب اللمعة، الـموجز، ایضاح البرهان، التبیین عن أصول الدّین، الابانة والشرح والتفصیل را میتوان نام برد. [۲۱۳] امام مالک. [۲۱۴] امام ابوحنیفه. [۲۱۵] خاخامها و ربانیون، علمای دین یهود. [۲۱۶] کتاب مقدس یهودیان که شرح بر تورات است. [۲۱۷] تاریخ جامع ادیان، تألیف جانناس، ترجمه علی اصغر حکمت، انتشارات پیروز ۱۳۴۴ هجری خورشیدی، ص ۵۰۷.