خواب دین محمد بن خزیمه احمد حنبل را
از محمد بن خزیمه حکایت میکنند که: چون احمد حنبل، فرمان یافت، من در اسکندریه بودم و اندوهگین شدم، در خواب، احمد بن حنبل را دیدم که میخرامید، به او گفتم ای ابو [۳۰۳]عبدالله! این چه رفتن است؟ گفت: رفتن خادمان به دارالسلام، گفتم خداوند با تو چه کرد؟ گفت: خداوند مرا بیامرزید و تاج بر سر من نهاد و کفشهای زرین در پای من کرد و مرا گفت: ای احمد! این مقام تو، بدان جهت است که قرآن را قدیم دانستی و مرا گفت: ای احمد مرا با آن دعاهایی بخوان که به تو و سفیان ثوری رسیده است. گفتم: «یا ربّ کلّ شیء بقدرتك علی کلّ شیءٍ إغفرلی کلّ شیءٍ ولاتسألنی عن شیءٍ» [۳۰۴]. گفت: ای احمد اینک وارد بهشت شو، و داخل بهشت گردیدم [۳۰۵].
[۳۰۳] برای ابو، از قاعده زبان فارسی استفاده شده است نه از نحو زبان عربی. [۳۰۴] ای پروردگار هر پدیدهای، هر پدیده گناهم را به من ببخش. و چیزی از گناه را از من بازجویی مکن. [۳۰۵] ترجمه رساله قشریه، ۴۴۶-۴۴۷.