ابوحنیفه و ابوسلیمان و داود طائی
گویند: داود طائی پیش ابوحنیفه نشسته بود و ابوحنیفه گفت: ای داود علم آموختی، داود گفت چه باقی مانده است؟ گفت: عمل. و از آن پس یکسال در حضور، نشست و لب به سخن نگشود تا اینکه به مقامات معنوی رسید. و چون فرمان یافت یکی از صلحا او را به خواب دید که میدوید، گفتند چیست؟ گفت اکنون از زندان آزاد شدم، مرد بیدار شد، بامداد بود، خبر آمد که داود طائی درگذشت [۲۸۹].
[۲۸۹] منبع مذکور، ۳۵، به مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، به اهتمام محمد شیروانی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۱۶-۱۶۱ رجوع کنید.