احساس مسئولیت امامان چهارگانه در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و دینی
۱- امام ابوحنیفه عقیده داشت که امامت ظالم و ستمگر نه تنها باطل است بلکه بر ضد وی قیام لازم است و میباید علیه وی قیام صورت گیرد، مشروط بر اینکه انقلابی مفید و موفق امکانپذیر باشد و جای ظالم و فاسق را انسانی عادل و صالح بگیرد و نتیجه قیام، تنها به نابودی روانها و نیروها منجر نشود.
ابوبکر الجصاص تشریح مسلک او را چنین بیان داشته است: «مذهب وی در قتال علیه ستمگران و ائمه جور و ستم شهرت بسزایی دارد. بنابراین اوزاعی گفته بود که هر سخنی از ابوحنیفه را تحمل و برداشت میکردیم تا اینکه وی دست به شمشیر برد (یعنی بر قتال علیه ستمگران قایل گردد) [۲۲۳]و برای ما دشوار و تحملناپذیر بود، ابوحنیفه میگفت که:
«امر بالمعروف و نهی عنالمنکر نخست از طریق زبان، فرض است اما اگر راه راست را در پیش نگرفت پس به کار بردن شمشیر واجب است». [۲۲۴]
۲- شافعیس با «محمد بن عبدالحکم» برادری کرده بود و به او بسیار علاقمند بود و گفته بود که به خاطر او در مصر میباشد. پس چون محمد بیمار شد. شافعیس به عیادتش رفت و گفت:
مرض الحبیب فعدته
فمرضت من حذری علیه
وأتی الجبیب یعودنی
فبرئت من نظری إلیه
دوستم بیمار شد و من به عیادتش رفتم، از غم رنجوریش مریض شدم. و دوست به پرسیدن من آمد، پس به دیدن او بهبود یافتم.
به سبب صدق دوستی محمد، مردم گمان برده بودند که شافعیس، پس از وفات، حلقه درس خود را به وی تفویض میفرماید. پس در حال علتی که در آن وفات یافت از وی پرسیدند که: پس از شما در تحصیل علم به که رجوع کنم؟ و محمد در این حال به وی مینگریست تا به او اشارت فرماید شافعی گفت: سبحان الله در این شکی نیست که «ابویعقوب بویطی» قایم مقام من است. با آنچه محمد هم کل مذهب او را [فرا] گرفته بود و لیکن بویطی فاضلتر و عالیتر بود و به زهد و ورع نزدیکتر.
پس شافعی/برای خدای تعالی و مسلمانان، نصیحت واجب دانست و مداهنت را کنار گذاشت و رضایت خلق را بر رضایت حق، ترجیح نداد. و چون به جوار رحمت الهی انتقال یافت. محمد از مذهب او به مذهب پدرش بازگشت و کتابهای مالکس را تدریس میکرد و از بزرگان اصحاب مالک بود. و بویطی هم زهد و گوشه نشینی را اختیار کرد و به نشستن در حلقۀ درس رغبت ننمود [۲۲۵].
۳- ابوحنیفه علاوه بر مبارزات فکری و عملیش با هیأت حاکمه به علت توجه به رضایت پروردگار و تقوای الهی، شکنجهها و ضربههای شلاق امویان و عباسیان را به جان قبول کرد و از پذیرفتن انعامها و بخششهای آنان سرباز زد و آزادگی و فقاهت و پاسداری از دین اسلام را به زرق و برق و مقام و منصب دنیا نفروخت و آزاده زیست و آزاده به جهان آخرت سفر کرد اکنون به دو مورد از کارهای برجسته امام اشاره میکنیم:
الف- زمانی که بین او و خلیفه المنصور مخالفتهایی درگرفت منصور به او گفت: تو چگونه هدایای مرا نمیپذیری؟ او در پاسخ گفت: «امیرالمؤمنین چه وقت تحفه از مال شخصیاش به من داد که من آن را رد کردهام اگر شما از مال شخصیتان به من هدیه کنید خواهی نخواهی میپذیرم. شما از بیتالمال به من هدیه دادید درحالیکه من در آنها حقی ندارم. من نه در راه دفاع حقوق آنها رزمیدهام که بخواهم سهم سربازی را دریافت کنم و نه از فرزندان آنهام که سهمی برابر با فرزندانشان به من رسد و نه از جمله فقراام که آنچه به سایلی میرسد من نیز به آن اندازه مستحق شوم [۲۲۶].
بعداً هنگامی که منصور، او را بنابر انکار از عهده قضا مورد ۳۰ ضربه شلاق قرار داد و تمام بدنش خون آلود گردید، عبدالصمد بن علی عمّ خلیفه، خلیفه را سخت ملامت کرد که «این چه عملیست که انجام دادی، یکصد هزار شمشیر را بر خود قبول کردی، این، فقیه عراق است و حتی فقیه اهل خاور است. منصور از کردهاش نادم شده در مقابل شلاق، هزار درهم را یعنی جمله سی هزار درهم را به امام فرستاد اما او از اخذ آن انکار ورزید، خلیفه گفت رقم مذکور را اخذ کرده خیرات کن اما او در پاسخ فرمود: آیا نزد او مال حلال نیز وجود دارد؟ [۲۲۷]
[۲۲۳] در متن «گردید به گردد» اصلاح شد. [۲۲۴] خلافت و ملوکیت، به نقل از أحکام القرآن، ج ۱. [۲۲۵] چهار امام اهل سنت و جماعت، ۹۸-۹۹، به نقل از غزالی، امام محمد: احیاء علومالدین، ترجمان مؤیدالدین محمد خوارزمی، ص ۵۵۰ و ۵۵۲. [۲۲۶] خلافت و ملوکیت، ۳۱۳، به نقل از المکی، ج ۱. [۲۲۷] همان منبع.